مجله کودک 182 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 182 صفحه 8

«مامان آذر، مامان من نیست» نویسنده: عباس قدیری محسنی وقتی توی مهد کودک برای اولین بار گفتم: «مامان آذر، مامان من نیست.» همه ساکت شدند. من ترسیدم و سرم را انداختم پایین. خانم مربی جلو آمد، دست روی سرم کشید و خندید. بچه­ها هم خندیدند و منم با آنها خندیدم. اما خانم مربی همه چیز را به بابا گفت و بابا هم مهدکودکم را عوض کرد. وقتی به مامان بزرگ گفتم: «مامان آذر، مامان من نیست.» مرا روی پاهایش نشاند. موهایم را نوازش کرد و پشت سر هم مرا بوسید و زیر لب حرف­هایی زد که من نفهمیدم. بعد آرام آرام گریه کرد و مرا محکم محکم بغل کرد و دوباره شعرهایی خواند که من باز هم چیزی از آنها نفهمیدم. وقتی توی کوچه و جلوی همسایه­ها گفتم: «مامان آذر، مامان من نیست.» همه یک جوری به من نگاه کردند که خجالت کشیدم. بعد هم خانه­مان را عوض کردیم و رفتیم توی یک خانه کوچکتر که فقط یک اتاق داشت، که مال من بود و حیاط و حوض و درخت هم نداشت. وقتی توی مهمانی جلوی همه مهمان­ها گفتم: «مامان آذر، مامان من نیست.» همه ساکت شدند و دیگر حرفی نزدند. فقط به من نگاه کردند و بعد هم با مامان و بابا و یکی­یکی خداحافظی کردند و از خانه ما، بدون خوردن شام رفتند و همه غذاهای ما توی آشپزخانه ماند. تجهیزات زرهی اتریشی­ها با ساختن خودروی زرهی آسترو دایملر در سال 1904 میلادی، اولین خودروهای زرهی را به نیروهای نظامی معرفی کردند. این وسیله به مسلسل مجهز بود و بدنه آن از زره 4 میلی متری پوشانده شده بود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 182صفحه 8