مجله کودک 182 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 182 صفحه 30

دو برادر نویده گوگانی آتیلا و بردیا شادمان و خوشحال بازگشتند و شروع به کشت و کار کردند. چندی نگذشت که محصول آنها به بار نشست و دشت پر از گندم شد. روزی بردیا به سوی آتیلا آمد و گفت: ای برادر قولی را که به خدا داده­ایم فراموش نکنیم و فردا به دشت برویم و نذر خود را ادا کنیم. صبح روز بعد بردیا گندم­هایش را کیسه کیسه بار گاری کرد و به دشت رفت و آنها را بین مردم تقسیم کرد. آتیلا به گندم­هایش نگاهی کرد و در دل با خود گفت: من این همه زحمت کشیده­ام. باید مقداری هم انبار کنیم تا اگر باز هم خشکسالی افتاد به دردسر نیفتم. اما چون بایدبه قولم عمل کنم کیسه­ای برای خدا می­برم. بعد مشتی گندم توی کیسه ریخت و با خود به صحرا برد. همان جا پای کوه گذاشت و رفت. آن سال مردم از برکت گندم­های بردیا از گرسنگی نجات پیدا کردند. امّا سال بعد طوفان همۀ درخت­ها را نابود کرد و همۀ باغ­ها از بین رفت. سالیانی پیش از این در سرزمینی سرسبز و پهناور دو برادر به نام­های آتیلا و بردیا زندگی می­کردند. آنها کشاورزی و دامداری می­کردند و مثل بقیۀ مردم زندگی خود را از این راه می­گذراندند. امّا ناگهان یک سال خشکسالی و بی آبی همه جا را فراگرفت. دریغ از یک قطره باران که زمین­های مرده را زنده کند. مردم آخرین ذخیره­های غذایی خود را استفاده کرده بودند و دیگر چیزی برایشان نمانده بود. روزی بردیا به آتیلا گفت: برویم به سوی دشت و پای کوه نذر و دعا کنیم و از خدا یاری بطلبیم. آتیلا قبول کرد و دو برادر به راه افتادند. آنها بر دامنه کوه به عبادت نشستند و آنقدر نذر و دعا کردند که از حال رفتند. وقتی به هوش آمدند، زیر پای خود مشتی بذر گندم دیدند و ندایی از سوی خدا به آنها گفت: این بذرها را بکارید تا برویند و وقتی زمین­هایتان پر محصول شد در راه من احسان کنید و مردم گرسنه را غذا دهید. «شوپو» خودروی زرهی آلمان در سال 1921 است. آلمانی­ها در این خودرو از آلیاژ کروم و نیکل برای زره استفاده کردند. کمپانی «ارهاردت» و «بنز» مشترکاً موتور خودرو را ساختند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 182صفحه 30