مجله کودک 191 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 191 صفحه 3

سرمقاله برگزیده این شماره : موضوع یک شغل تابستانی من همسایشون هستم داشتم به خوانه می رفتم که توی راه دیدمش . یه چیزی که شبیه یه تکه کاغذ بود در دست داشت و به طرف خیابون می رفت . به دم در خونه که رسیدم مادرم گفت : « بیا ناهار بابایت را برایش ببر » طرفهای مغازه بابام بود که یهو دیدمش . هر بار که از مغازه ای خارج می شد تکه کاغذ توی دستش مچاله تر شده بود و دستش بیشتر عرق کرده بود دیدم دست خودم هم عرق کرده هنوز ناهار بابام توی دستم بود و ماتم برده بود . بالاخره از شر ناهار راحت شدم ، که باز توجه ام را رو به خودش جلب کرد . از مغازه اکبر آقا بیرون آمد و کاغذ مچاله شده اش رو داخل سطل آشغال پرت کرد و رفت . من هم که بی صبرانه منتظر چنین موقعیتی بودم تا سر از کارش در بیارم به طرف سطل آشغال رفتم و کاغذ را برداشتم نزدیک بود از تعجب توی جوی آب بیفتم ! آخه کارنامه اش بود کاش من هم آنقدر بیست داشتم ! با صدای اکبر آقا به خودم امدم اکبر آقا با داد و هوار داشت به دوستش می گفت :«هر روز یکی می آید و می گه تورو خدا منو قبول کنید بعد هم کارنامه اش را می یاره نشون می ده . ولی وقتی بهش می گم دو تا چای بردار بیا ، انگار می خواد کوه بکنه !» کاغذ را دوباره توی سطل آشغال انداختم . دم در خونه که رسیدم دوباره دیدمش توی چشماش فقط یه حس بود همون حسی که توی چشمای خواهر کوچیکش بود انگار اشکهایش خجالت می کشیدند بیفتند روی گونه هاش ! خواهش گفت : « چی شد ؟» خواست بگه ولی اشکهاش خجالت رو گذاشتن کنار ! صدای باز شدن در و صدای مادر من را به خودم آورد : « کجا بودی ؟ » گفتم : « به قول اون فیلمه ، پیش یه بزرگ مرد کوچک ! » سر دبیر افتخاری این شماره : سید مهسا لزگی از تهران عهدنامه خداوند مهربان تو را دوست دارم و از همین لحظه با تو عهد می بندم که مهربان باشم و به فقیرها کمک کنم و از وطن خویش محافظت کنم و به جامعه ام خدمت کنم و به همه احترام بگذارم . خدای مهربان از تو متشکرم . پریسا کلاس سوم از کرج عطیه یادگاری / 7 ساله / از کرج سید محمد پدرام /کلاس اول / از فارس روباه و زاغ سال 2005 روبهی گوشی موبایلی خرید به کمر بست و زود دوید یک شماره گرفت در راهی که روی درختی نشسته بود یک زاغی گوشی تازه روبه آنتن نداد روبه از بی چارگی ناله ای سر داد زاغ گفت : به به ! چه موبایل زیبایی ! چه رنگی ! چه طرحی ! چقدر رویایی ! گر بخواهی که گوشیت دهد آنتن ، خوب بده بالا درخت تا بگیرم شمارات را زود روبهک داد گوشیش را به زاغ زاغ قاه قاه خندید و برد گوشی را به لانه اش در باغ مریم و مهسا خرمی نیا از اردبیل عارفه سارئی / کلاس دوم / از اراک پریسا نهاوندی / 10 ساله / از تهران مادر بزرگ مادر بزرگ نازم موی سفیدی داره کنار سجاده اش یه عطر گل می زاره تو باغچه اش همیشه گلهای یاس می کاره گلهای ارغوانی کنار یاس می زاره تو طاقچه ای اتاقش یک عکس زیبا داشته کنار قاب عکسش یک گل مینا کاشته با دستای چروکش حیات را جارو می زنه یک کمی آب خنک به دست وبه رو می زنه دست به کمر راه می ره با ناله و آه می ره تنهای تنها تو خونه منتظر من می مونه خدا اونو نگه داره تا زنده ام تو گلدونم گل بکاره منیژه افشار توکلی از تهران «وقتی که صحنه نماز جماعت مسجد الحرام را از تلویزیون می بینیم » وقتی این صحنه را می بینم دلم می خواهد پرواز کنم و به سوی او بروم دلم می خواهد در صف ایستاده بودم و نماز می خواندم وقتی در تصویر کعبه را می بینم ، دلم می خواد برای یک لحظه آنجا بودم و با او حرف می زدم دلم می خواد نماز آن مسجد الحرام با شکوه را از بالای کعبه نگاه کنم و به عظمت و شکوه نماز آن پی ببرم . وقتی درباره آن به فکر می رم ، می فهمم خداوند بهترین نمازها را برای مسجدالحرام ، حیاط با صفای خانه ی خدا انتخاب کرده وقتی آن تصویر را می بینم احساس می کنم انسانهایی که آنجا هستند در حال پرواز هستند و اکسیژن خدایی را حس می کنند . ای کاش من جای انها بودم و می دانستم چگونه باید به آن مرتبه رسید آن نماز در جهان همتا ندارد در هیچ دینی همچین ستایشی به این زیبایی در یک مکان زیبا نمی بینم . ای کاش به آنجا می رفتم و ثواب بی همتایی می بردم ! ای کاش آنجا یک بار دیگر برم و نماز بخوانم ! ای کاش و ای کاش و ای کاش ! خدای این کاشها را به حقیقت وصل فرما . « الهی آمین » نویسنده : « بهاره نظری منش » کلاس پنجم / دبستان شکوفه ازتهران مقدمه جلد دوم کتاب در مجله این شماره را که اختصاص به معرفی درختان دارد آغاز می کند . در این جلد به معرفی درختان معرفی که ممکن است نام آنها را شنیده باشید یا در درسهای مختلف به نام آنها بر خورد کرده باشید می پردازیم . گروه زیادی از این درختان در آب و هوای کشورمان رشد نمی کند آما دانستن اطلاعاتی درباره آنها سودمند است بعضی از درختان از نظر میوه خوراکی آنها اهمیت دارند ( مانند سیب ، گلابی ، ازگیل و فندق ) که در این شماره با آنها نیز آشنا می شوید هفته آینده و در جلد آخر کتاب در مجله درختان ، با درختان دیگری آشنا خواهید شد

مجلات دوست کودکانمجله کودک 191صفحه 3