مجله کودک 191 صفحه 40
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 191 صفحه 40

قاب عکس کلاس اول مهسا ساعد برهمند به همراه معلم ایشان سرکار خانم قدوس نژاد و همکلاسی ها از مدرسه سمیه (2) شهرستان رشت . پاسخ نیم وجبی دوست خوبمان . فاطمه محاسن از ماهشهر قصه هایت به دستمان رسید . قشنگ بود . اما طولانی . به خدا آن مورد هم که گفتی هیچ طوریش نشده و هنوز هم چاپ می شود ! اگر هنوز مشکلت حل نشده ، پیشنهاد می کنیم سری به بخش اشتراک مجله بزنی و مجله را مشترک شوی . مهسا نهاوندی / 5 ساله / از تهران زهره علیزاده / کلاس اول / از لنگرود نامه هایتان را از پستچی گرفتیم : اراک : آرش رسولی ارومیه : ساقی ناطق - مبینا صابری - ساسان پور باقر اصفهان : فاطمه السادات زارعی - مهدی سلطانی - غزاله احمد پور - علی توکلی - شقایق ندیمیان آوج : امین علمشاهی اهواز : آرش خادمی - ثریا خادم زاده - حسن علی شیخ صیری تبریز : میلاد سعیدوند - علی شریفی ، 7 ساله - شهروز معرفت ، 9 ساله دزفول : مهدی خانی رفسنجان : مرتضی ملایری - امیر حسین کرکمند - سجاد باقری - کورش شفیعی - آرمین ایمانی - آیدا ایمانی - محسن عباسپور - سید حمید سجادی - محمد رضا ملایی - حسن ملایری - مهرداد حدادی - مجتبی ملایری - محمد رضا کارگر - مقداد عباس آبادی ساری : رومینا رستمی ،9 ساله شاهرود : مبین شاکری شیراز : مارال خورسند زاده قزوین : صادق صادق زاده - هستی حاجی میری - طاهره خواجه حق وردی - سپیده خواجه حق وردی - امید شفیعی قم : محمد حسن ناصری کرج : مریم محمد زاده - حسین توده خیل - درسا سالاری مقدم - نازنین جباری ، 11 ساله - مهسا شجاعی پژوه - محدثه محمد یاری - نازنین قنبری - امیر حسین حسین زاده گیلان : غلامرضا قنادی محمدی لنگرود : زهرا علیزاده ، کلاشس پنجم دبستان مشهد : مهدی باس خواه - منیژه حالقی - سارا رضایی - مطهره نظری - زینب صفری نژاد - رویا فردی - زهره منتظری تهران : یاسمین مراد زاده دارابی - علی اشرف اسلامی - محسن آقایی سلطانی ، 7 ساله - فاطمه آذرگون - دلارام امیری - شیوا کامرانی حامد - پوریا طاهروردی - رومینا رضایی ، 10 ساله - عاطفه سعبانی خالدی - علیرضا قیومی پور - حمید بدرقه ، 11 ساله - بهزاد میلاد ، 9 ساله - سجاد طاهری - فرناز باقری - مهیار کریمی - عرفان سامعی - سهند امیری - محسن نصرالهی - سید حجت شریعتمداری - دارا وحیدی - علیرضا شاطری - حمید رضا دلدار - محمد رضا نوعی اصل ، 11 ساله - میلاد قیومی - رضا پور حسین - عاطفه سادات عابدی - مهشید طاهریان فرد ، 12 ساله - نیما فتوت «صندوق پست شکمو » یک روزی بود یک روزگاری بود یک صندوق پستی بود . که زرد رنگ بود . در بزرگ قرمز رنگ داشت . و یک میله ی سبز رنگ قشنگ درون خاک داشت . صندوق پست ما مردم را خیلی دوست داشت مخصوصا" پستچی فداکار را . ولی صندوق پست ما با این همه خوبی یک عیب بزرگ داشت . خیلی شکمویی می کرد . همیشه غذا می خواست . غذای صندوق پست ها نامه است . صندوق پست ما آنقدر نامه های بزرگ میخورد که آنها در گلویش گیر می کردند سرانجام او را عمل می کردند و نامه ها را از گلویش در می اوردند . صبح زود آقای پستچی می امد در شکمش را باز می کرد و نامه ها را بر می داشت در شکمش را می بست و قفل می کرد و سوار موتور خوشگلش می شد و روی صندلی قشنگ و جادارش می نشست و نامه ها را به اطراف تهران می برد . و نامه هایی که برای شهرستان یا شهرهای دیگر ایران و کشورهای دیگر بود با هواپیما به مقصد می برد . هر وقت صندوق پست ، پستچی را با موتورش می دید می خواست میله اش را از درون زمین در بیاورد و با پستچی به هر جای تهران برود . یا با هواپیما اون بالا بالاها تو اوج آسمونا پرواز کند و سوار هواپیمای تپلف شود . وقتی پستچی برای رساندن نامه ها می رفت تا روز بعد صندوق پست فقط می خواست نامه بخورد و ول کن نبود . اصلا" به فکر این نبود که مردم پیغام هایشن را برای شکم تو نفرستاده اند شاید این پیغام ها برای مردم مهم و ارزشمند باشد غذا هم به حد خودش ولی او به این حرف ها توجه نمی کرد . ولی بالاخره یک روز هیچ کس در صندوق پست نامه نریخت صندوق پست شروع کرد به گریه کردن اشکش تمام محوطه خودش را فرا گرفته بود . هی گریه کردن اشکش تمام محوطه خودش را فرا گرفته بود . هی گریه می کرد و می گفت من گرسنه ام چر به من نامه نمی دهند . شکمم داره قاروقور می کنه حالا گرسنگی چه ربطی به شکم درد دارد من چر شکمم بیخودی درد می کنه . آنقدر گریه کرد که مورچه ها که برای خودشان دانه ذخیره می کردند دلشان به حال صنوق پست سوخت . ناگهان مورچه ی آخر ایستاد و گفت : چی شده صندوق پست ؟ صندوق پست ماجرا را برایش تعریف کرد . مورچه گفت : وای حالا را شکمت بیخودی درد می کند ؟ صندوق پست گفت : خدمم در عجبم ؟ مورچه گفت : تحمل داشته باش تا بروم موچه های دیگر را صدا کنم تا تو را به بیمارستان ببریم . بالاخره او به بیمارستان رسید او را عمل کردند بعد از عمل وقتی که صنوق پست به هوش امد آقای دکتر به اتاق او آمد و گفت : ببین عزیزم تو هر موقع اینجا آمدی عمل شدی و این برای سلامتی ات ممکن است ضرر داشته باشد پس بگذار مردم تو را بیشتر دوست داشته باشند اینقدر شکمویی نکن میدونی برای جی دلت درد می کرد ؟چون روده هایت پر از نامه های جویده نشده بود . دیگر از آن روز به بعد صندوق پست شده بود یک صندوق پر مقاومت و نمونه برای همین در جشنواره ی صندوق پست ها جایزه ی بهترین صندوق پست را برد . سید علی پشت مشهدی از تهران نام : درخت زبان گنجشک ویژگی کلی : ارتفاع تا 20 متر ، پوست درخت صاف ، براق و خاکستری برگ ها کوچک گل یا میوه : گلدهی در اواخر بهار . میوه غیر خوراکی قرمز رنگ در ماه شهریور رشد می کند . محل اصلی رشد : اروپا - شمال آفریقا

مجلات دوست کودکانمجله کودک 191صفحه 40