مجله کودک 196 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 196 صفحه 8

«مرد خورشیدی» عباس قدیرمحسنی خورشید از وسط نصف شده بود و نصفه آن چسبیده بود به آسمان. نصفی سمت چپ آسمان، نصفی سمت راست که در طول روز فقط جای خودشان را عوض می­کردند و غروب نمی­کردند. روی زمین همیشه روز بود. زمین گرم بود. داغ بود. آدم­ها می­سوزاند. آدم­ها نمی­دانستند چکار باید بکنند. همه پناه برده بودند به غارها، کمتر بیرون می­آمدند. آسمان و زمین شده بودند آتش، مدیت گذشت و اولین بچه توی غار به دنیا آمد. سفید بود. سفید سفید. موهایش، ابروهایش، مژه­هایش همه سفید بودند. دومین بچه هم سفید بود و سومی، چهارمی، پنجمی. درخت­ها خشک شدند، گل­ها و گیاهان از بین رفتند. رودها و چشمه­ها دیگر آب نداشتند. زمین کویر شده بود. مدتها بود کسی شب و ماه و ستاره­ها را ندیده بود. مدتها بود ابرها نمی­آمدند. باران نمی­بارید. آدم­ها زمین را برای آب، می­کندند. اما همه جا فقط خاک بود، خاک داغ. کودکان سفید توی غار بزرگ می­شدند و فقط توی تاریکی می­دیدند. بیرون از غاز کور بودند. حالا آدم­ها روی زمین یا توی آفتاب سیاه شده بودند یا توی غار سفید بودند. می­خواستند همه برای خودشان قبر بکنند که مردی از راه رسید. اسب «اورلف» قدمت این اسب به سال 1777 میلادی برمی­گردد. اشرافزاده­ای به نام کنت «گریگوریویچ»، این اسب را از امپراتوری عثمانی (ترکیه فعلی) به دربار کاترین، امپراتور روسیه آورد. چندی بعد، نژاد این اسب در بسیاری از کشورهای اروپای شرقی گسترش پیدا کرد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 196صفحه 8