از مجموعه داستان های فلیکس ، گربه سیاه
این داستان :
نگهداری از کودکان
اُه پسر! خوشحالم که بالاخره رسیدم خونه!
حسابی از پا افتادم! خر-پُف خُر-پُف! زی-ن-ن-گ-گ
سلام ، فلیکس! من باید برم بیرون! ممکنه بیای و از برادر زاده های کوچولوت نگهداری کنی!
اما با کمال تعجب دیده می شود که فیونا به همان شکل غول مانند خود باقی مانده است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 202صفحه 36