مجله کودک 254 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 254 صفحه 12

محمود آقا:« خب حالا نوبت شماست،چی بدم خدمتتون امیرخان؟ درست دیدم؟ دیدم که... هرچی با محمد صحبت می­کردی جوابت­رو نمی­داد، چرا؟» امیر: «از سر اون جریان حسابی باهام قهر کرده، هرچی می­رم سراغش بهم کم­محلی می­کنه،دیدین که اصلاً جوابمم نمی­داد،دیگه اصلا حاضر نیست با من دوست بشه.» محمودآقا: «پس این­طور،البته ناگفته نماند که یه مقداری هم­حق داره، قبول کن که کارت درست نبود، حالا هم ناامید نشو،دوباره امتحان کن،هر کاری راهی داره، یه کم صبر کن تا برم از انباری وسیله­ی­پنچرگیری موتورم رو بیارم و ... بهت امانت بدم. پنچری گرفتن رو بلدی یا یادت بدم؟ در ضمن از بستنی هم غافل نشو که بعضی وقتا می­تونه کمک حال خوبی باشه.» صحبت­های مامان با محمد را در قصه هفته پیش یادتان است؟ محمد در را باز کرد... گاهی تنها یک سوراخ کوچک، خیلی کوچک به اندازه سر یک سوزن، چرخ­های دوستی را از حرکت باز می­دارند. در چنین مواقعی باید به دنبال چسبی، وصله­ای، چیزی مناسب باشیم. به امید اینکه دوستی­هایمان یکدست و بی­وصله باشد، حالا پِس س س س س... پِس س س... پِس س س... چرخ­های دوستی پرباد می­شوند و زندگی دوباره شیرین می­شود، به­شیرینی بستنی­هایی که دارد در کیف امیر آب می­شود. امیر: «آخ آخ دیدی؟ بستنی خریده بودم، بیا اول اونو بخوریم حتما دیگه تا حالا آب شده...« گرمای دوستی، خیلی وقت­ها، خیلی از کدورت­ها را آب می­کند، مگر نه؟ نام خودرو: ساترن ریلای کشور سازنده: آمریکا حداکثر سرعت: 217 کیلومتر در ساعت انتقال نیرو: 5 دنده­ - اتوماتیک مشخصات کلی بدنه:5 در-طراحی وَن

مجلات دوست کودکانمجله کودک 254صفحه 12