مجله کودک 261 صفحه 32
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 261 صفحه 32

پس در این دنیا به درد چه کاری می­خورم؟ از شنیدن حرفهای پرمحبت باد بهاری، اشک در چشمان نارون پیر جمع شد و گفت: «تو خوب می­دانی که من امسال، در پایان تابستان، برای همیشه خشک خواهم شد؛ حال که چنین است، از تو می­خواهم آخرین دانه­های بارور مرا، که آخرین فرزند من است، به خوش آب و هواترین جای این جهان ببری و آن را در حاصلخیزترین خاکها بنشانی تا خوب رشد کند و بزرگترین نارون جهان شود. اگر تو خواهش مرا برآوری، می­دانم که پس از من، آخرین فرزندم درختی تنومند و خوب خواهد شد.» باد بهاری گفت: «من نه تنها آخرین دانه­ی تو را به سر سبزترین جای این جهان خواهم برد، بلکه قول می­دهم که هر بهار به او سرکشی کنم و مواظبش باشم تا درخت بزرگی شود.» نارون پیر خیلی خوشحال شد و آخرین دانه­اش را به دست باد بهاری سپرد. باد، دانه­ی نارون را همراه خود از دشتها، رودها و کوهها گذراند و آن را در سرسبزترین جای دنیا بر خاک نشاند. سالها پشت سر هم گذشت. باد بهاری، به خاطر قولی که به نارون پیر داده بود، هر بهار خود را به نارون جوان می­رساند و به او سر می زد. بادخوشحال بود از اینکه می­دید درخت هر سال بزرگتر می­شود. دور و بر نارون جوان، درختان دیگری هم بودند که پرندگان زیادی روی آنها آشیان داشتند. باد بهاری خوشحال بود که درخت جوان، تنها نیست و می­تواند با درختان دیگر حرف بزند و حوصله­اش از تنهایی سر نرود؛ اما باد، هرگز پرنده­ای را روی شاخه های نارون جوان ندیده بود. او با خود فکر نام خودرو: سوبارو فورستر کشور سازنده: ژاپن حداکثر سرعت: 207 کیلومتر در ساعت انتقال نیرو: 5 دنده- دستی مشخصات کلی بدنه: 4 در- استیشن

مجلات دوست کودکانمجله کودک 261صفحه 32