مجله کودک 267 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 267 صفحه 5

یکی از کسانی که در تقسیم هدایا شرکت کرد . تعریف می کند؛ آن شب ، من و دیگر برادران ، هدایا را در میان مردم نوفل لوشاتو تقسیم کردند و در کنار هر هدیه یک شاخه گل نیز قرار دادیم . برای اهالی محل ، چنین عملی بسیار عجیب بود . زیرا در غرب ، محبت و عاطفه های انسانی مدتهاست که رخت بر بسته و حتی پدران با فرزندان خود نیز چنین حالتی ندارند . به یاد دارم وقتی زنگ یکی از خانه ها را زدم ، خانمی در را باز کرد . پس از آنکه من هدیه ی حضرت امام را به او دادم ، چنان هیجان زده شد که قطرات اشک بی اختیار از چشمانش جاری شد . این برخوردها و رفتارها حضرت امام ، بر روی اهالی بسیار اثر گذاشته بود . روزی یکی از آنان تقاضای ملاقات با امام را کرد . حضرت امام نیز بی درنگ وقت ملاقات را تعیین کردند . روز بعد ، ده- پانزده نفر از اهالی محل با شاخه های گل به دیدن آن بزرگوار آمدند . حضرت امام به مترجم فرمودند : احوال انان را بپرسید و ببینید که آیا نیاز و یا کار خاصی دارند . نمایندگان در پاسخ گفتند : « نه ، ما هیچ کاری نداریم . فقط آمده ایم که خدمت امام برسیم و ایشان را از نزدیک ببینیم و این شاخه های گل را نیز به عنوان هدیه آورده ایم . » حضرت امام با تبسم شاخه های گل را یک به یک از دست آنان گرفتند و در میان تنگی که در کنارشان بود ، قرار دادند . آنان هم خیلی خوشحال از حضور حضرت امام رفتند . اما گار فیلد وسط خیابان شلوغ ، هاج و واج مانده است .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 267صفحه 5