مجله کودک 274 صفحه 32
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 274 صفحه 32

بید مجنون با مهربانی شاخه­هایش را بر شانه­ی گل سرخ گذاشت و گفت: «درد من گفتنی نیست. غصه من،قصه امروز و دیروز نیست. من از همان زمان که خودم را شناختم، با این غم زندگی می­کنم. اما تو،تو حرف بزن، درد دل کن،شاید سبک­تر شوی، شاید قدری از غصه هایت کاسته شود.» گل سرخ که حالا لب برچیده بود و شبنم اشک در چشم گلبرگهایش حلقه زده بود،گفت: « غصه من هم غصه کوچکی نیست. خستگی من هم خستگی کمی نیست. من آنقدر دلشکسته­ام که آواز هیچ قناری و بلبلی نمی­تواند دلم را خوش کند. من خسته شدم از بس به گل نشستم و غنچه­ها و گلهایم در دست رهگذران پژمرده شد،من مدتهاست چشم به راه کسی هستم که هیچ گلی در دستهای مهربانش پژمرده نمی­شود..ـ» ... و بعد ناگهان بغض گل سرخ ترکید و شبنم اشک از چشمهایش شروع به باریدن کرد. جویبار که تا کنون آهسته از کنار گل سرخ می­گذشت و ناخواسته حرفهایش را می­شنید،با چکیدن اشک گل سرخ، بر روی دامنش،ناگهان آشفته شد، پیچ و تابی خورد، خود را به گل سرخ نزدیکتر کرد وگفت: «دوست مهربان من! تو چه حرفهای دل مرا می­زنی. تو چه خوب غمهای دل مرا بیان می­کنی.» گل سرخ رویش را به سوی جویبار گرداند،اشک چشمش را به شاخه­هایش پاک کرد و پرسید: «تو؟» مگر تو هم غمگینی؟ تو که هیچ وقت بر روی پاهایت بند نیستی، تو که همیشه شاداب و سرحال، سرتاسر دشت را می­پیمایی، تو دیگر چرا غمگینی؟» جویبار، نگاه مرطوبش را به چشمهای گریان گل سرخ دوخت وگفت: نام موشک: سگو کشور سازنده: روسیه حرکت موشک: یک مرحله­ای حداکثر «این همه راه رفتن و دویدن و جستجو کردن، از سر خوشحالی نیست، از روی بی­تابی و بی­قراری است. مگر من خشکسالی­ها را نمی­بینم؟ مگر من از تشنگی درختها بی­خبرم؟ مگر من نمی­دانم که خیلی از گلها هرروز به خاطر بی­آبی پژمرده می­شوند و می­میرند؟ پدرم، پدربزرگم و پدر پدربزرگم همیشه می­گفتند: کسی خواهد آمد که وقتی دست در آب جویبار بشوید،آنقدر آب برکت خواهد یافت و وزن: 48 هزار کیلوگرم با تجهیزات بُرد: 10600 کیلومتر

مجلات دوست کودکانمجله کودک 274صفحه 32