
بید مجنون با مهربانی شاخههایش را بر شانهی
گل سرخ گذاشت و گفت:
«درد من گفتنی نیست. غصه من،قصه امروز و
دیروز نیست. من از همان زمان که خودم را شناختم،
با این غم زندگی میکنم. اما تو،تو حرف بزن، درد
دل کن،شاید سبکتر شوی، شاید قدری از غصه
هایت کاسته شود.»
گل سرخ که حالا لب برچیده بود و شبنم اشک
در چشم گلبرگهایش حلقه زده بود،گفت: « غصه من
هم غصه کوچکی نیست. خستگی من هم خستگی کمی
نیست. من آنقدر دلشکستهام که آواز هیچ قناری و
بلبلی نمیتواند دلم را خوش کند.
من خسته شدم از بس به گل نشستم و غنچهها
و گلهایم در دست رهگذران پژمرده شد،من
مدتهاست چشم به راه کسی هستم که هیچ گلی
در دستهای مهربانش پژمرده نمیشود..ـ» ... و
بعد ناگهان بغض گل سرخ ترکید و شبنم اشک از
چشمهایش شروع به باریدن کرد. جویبار که تا کنون
آهسته از کنار گل سرخ میگذشت و ناخواسته
حرفهایش را میشنید،با چکیدن اشک گل سرخ، بر
روی دامنش،ناگهان آشفته شد، پیچ و تابی خورد،
خود را به گل سرخ نزدیکتر کرد وگفت:
«دوست مهربان من! تو چه حرفهای دل مرا
میزنی. تو چه خوب غمهای دل مرا بیان میکنی.»
گل سرخ رویش را به سوی جویبار گرداند،اشک
چشمش را به شاخههایش پاک کرد و پرسید: «تو؟»
مگر تو هم غمگینی؟ تو که هیچ وقت بر روی پاهایت
بند نیستی، تو که همیشه شاداب و سرحال، سرتاسر
دشت را میپیمایی، تو دیگر چرا غمگینی؟»
جویبار، نگاه مرطوبش را به چشمهای گریان گل
سرخ دوخت وگفت:
نام موشک: سگو کشور سازنده: روسیه
حرکت موشک: یک مرحلهای حداکثر
«این همه راه رفتن و دویدن و جستجو کردن،
از سر خوشحالی نیست، از روی بیتابی و بیقراری
است. مگر من خشکسالیها را نمیبینم؟ مگر من از
تشنگی درختها بیخبرم؟ مگر من نمیدانم که خیلی
از گلها هرروز به خاطر بیآبی پژمرده میشوند و
میمیرند؟
پدرم، پدربزرگم و پدر پدربزرگم همیشه
میگفتند: کسی خواهد آمد که وقتی دست در آب
جویبار بشوید،آنقدر آب برکت خواهد یافت و
وزن: 48 هزار کیلوگرم با تجهیزات
بُرد: 10600 کیلومتر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 274صفحه 32