مجله کودک 274 صفحه 33
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 274 صفحه 33

زیاد خواهد شد که هیچ گیاهی بر روی زمین تشنه نخواهد ماند. من همیشه چشم به راه او هستم و هرروز از صبح تا شب و از شب تا صبح به دنبال او می­گردم و این همه راه را به خاطر پیدا کردن او می­روم. ببین پاهای پر آبله­ی مرا! من هیچ وقت خوشحال نبوده­ام و تا وقتی که او نیاید خوشحال نخواهم شد.» بوته­ی گل سرخ که تا به حال با تعجب به حرفهای نام موشک: اسکارپ کشور سازنده: روسیه حرکت موشک: سه مرحله­ای حداکثر بُرد: جویبار گوش می­داد، احساس کرد که خیلی حرف برای گفتن دارد اما وقتی دید آهویی لنگ­لنگان پیش می­آید،فریاد زد: «دوستان! آنجا را نگاه کنید.» بید مجنون و جویبار، هر دو به سویی که گل سرخ اشاره می­کرد، برگشتند و با تعجب، آهوی زیبایی را دیدند که با چشمی پراز اشک و پایی خونین پیش می­آید. از مسیری که آهو می­آمد، تا چشم کار می­کرد، جای پای خون پیدا بود. آهو، گریان و ناله کنان خودش را به جویبار رساند، سلام کرد و از شدت خستگی همان­جا نشست. جویبار خودش را بالا کشید تا او کمی آب بنوشد و خستگی از تن بگیرد. بید مجنون با شاخه­های آویخته­اش شروع کرد به باد زدن او و گل سرخ با مهربانی از او پرسید: «دوست عزیز! چه کسی تو را به این روز انداخته است؟ چه کسی پای تو را مجروح کرده است؟» آهو چشمهایش را برهم گذاشت، آهی کشید و گفت: «درد من، درد پا نیست، درد دل است. زخم اصلی من این زخم نیست، زخم جگر است...» بید مجنون با شاخه­هایش،گشتی به دور آهو زد و پرسید: «تو مگر جز این زخم، زخم دیگری هم داری؟» این قسمتی از قصه­ی کتاب بود که با هم خواندیم. برای فهمیدن ادامه­ی قصه،کتاب را به بهای 850 تومان از کتابفروشی­های معتبر کودک تهیه کنید و بخوانید. وزن: 190 هزار کیلوگرم با تجهیزات 12 هزار کیلومتر

مجلات دوست کودکانمجله کودک 274صفحه 33