
که چون والدینش نبرده بودنش پارک، لج کرده بود، فریاد میزد و گریه
میکرد.
- خُب، این چه ربطی به تغییر قیافهی تو داره؟!
- معلومه دیگه، مشکل من هم از همون روز شروع شد. مریم عصبانی
بود و هرچی دم دستش بود و این طرف و اون طرف پرت میکرد. از بخت
بد، من و عروسک کوکی هم دم دستش بودیم. اون با یه حرکت سرم رو از
تنم جدا کرد و تنهام رو انداخت زیر تخت. بعد هم عروسک کوکی رو پرت
کرد که خورد به میز و سرش افتاد زیر میز. بعد هم خودتون حدس بزنین
چی شد؟
عروسک دکتر که متوجهی ماجرا شده بود، با مهربانی دستی به سر
عروسک قصهی ما کشید و گفت:
- بقیهاش هم اینه که چون مریم دختر نامرتبیه، سرتو رو گذاشته روی
بدن عروسک کوکی و انداخته توی کمد.
عروسک کتابخوان با بغض حرفهای دکتر را تأیید کرد.
دکتر قول داد که همه چیز را درست کند.
آن روز نرگس و کتایون به خانهی مریم آمده بودند تا با اسباب بازیهای
او بازی کنند. مریم در کمد اسباب بازیها را باز کرد و عروسک کوکی را
برداشت. عروسک که به تازگی تعمیر شده بود (و شما علت آن را میدانید)
گوشهی کمد مرتب نشسته بود. مریم عروسک را کوک کرد و با دوستانش
منتظر شدند، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. عروسک اصلاً حرکت نمیکرد.
«شاید خراب شده است.» مریم با خودش فکر کرد. پس عروسک
نام موشک: رولند کشور سازنده: فرانسه و آلمان وزن با تجهیزات: 63 کیلوگرم
حداکثر برد: 6 کیلومتر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 275صفحه 9