مجله کودک 277 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 277 صفحه 9

امیر : «سلام ، ما الان رسیدیم به مدرسه ، بیست دقیقه دیر رسیدیم ، اجازه می دین بریم سر کلاس ؟ » آقای مدیر : «الان اومدید ؟ شما که شاگرد منضبطی بودی ، حالا چرا اخمات این قدر تو همه ؟ چی شده ؟ » امیر : «هیچی آقا ، از دست روزگار دلمون خونه . » آقای مدیر : «عجب ، این روزگار با دانش آموز خوب ما چه کار کرده ؟ » امیر : « ولش کنین آقا ، اگه بخوایم بگیم دوباره یادمون میفته و بدتر اعصاب مون خرد میشه . » آقای مدیر : « بسیار خب . پس فعلا بفرمایین سر کلاس تون که دیرتر نشه ، هر وقت خودتون صلاح دونستید بیایید و بیداد روزگار رو برملا کنین . » از قرار ، امروز حال امیر بیشتر از آنچه که فکر می کردیم گرفته . امیر در تمام طول زنگ های تفریح یک گوشه نشسته بود و به بیداد روزگار فکر می کرد . حالا زنگ های تفریخ هیچی ، حتی در سر کلاس درس هم تمام حواس امیر در جای دیگری بود . امیر (با خودش) : « ای نامرد ، ای روزگار نامرد ، دیدی امیر ؟ دیدی چقدر خوشحالی کرده بودی ؟ دیدی چقدر منتظر آمدن تعطیلات عید بودی ؟ . . . » اگرچه امیر دانش آموز خوبی است اما امروز ، در این روز های پایانی سال ، معلوم نیست چه شده که . . . حالا زنگ آخر است ، از صبح تا حالا خیلی وقت گذشته ، اما سگرمه های امیر هنوز قوی توی هم است . . . . گاهی ته دفترش را خط خطی می کند ، گاهی هم چیزی می کشد ، یک ماشین ، ماشین بابا ، ماشینی که قرار بود امسال با آن به . . . امین : « نمی خوای بگی چی شده ؟ از صبح تا حالا پکری ، به من هم که اهمیت نمی دی ، مگه ما دوست نیستیم ؟ » - : « ساکت ، اون جا چه خبره ؟ امیر ، امین ، کلاسه ها ، وقت درسه ها ، امیر امروز حواست کجاست ؟ اصلا انگار تو مدرسه و کلاس حضور نداری . . . جشن نوروز با جشن گل سرخ بلخ همزمان است . در اولین روز نوروز ، عَلَم امام علی (ع) با مراسم و شکوه خاصی برافراشته می شود . با افراشته شن این عَلَم ، جشن نوروز نیز رسماً آغاز می شود و تا چهل شبانه روز ادامه پیدا می کند . در این مدت ،

مجلات دوست کودکانمجله کودک 277صفحه 9