مجله کودک 293 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 293 صفحه 9

با نگرانی ،دستمالی برداشتم و عرق پیشانی پدربزرگ را پاک کردم . بعد ، دستهای گرم و مهربانش را در دست گرفتم و گفتم : " حالتون خیلی بده آقا جون ؟" پدر بزرگ با مهربانی ، نگاه بی رمقی به من کرد و لبخند زنان گفت : " نه عزیز دلم ، من حالم خوبه ، عمه ات بیخودی نگران شده !" اما جال آقا جون خوب نبود . عمه زهرا با یک سینی که در آن لیوان و پارچ بود وارد شد و گفت : "آقا جون براتون شربت گلاب درست کردم .کمی بخورید تا آقای دکتر صبوری برسد . " بعد یک لیوان از آن شربت ریخت وخودش نزدیک لب های پدر بزرگ برد . پدر بزرگ ، با همان حالی که داشت ، شروع کرد ، زیر لب چیزهایی گفتن . و بعد از چند لحظه ، شربت را جرعه جرعه نوشید . با خودم گفتم آقا جون حتی در این حال هم ، به فکر دعا و نیایش است . آخر او همیشه قبل از خوردن چیزی ، دعاهایی را زیر لب زمزمه می کرد . البته من هم یاد گرفته بودم که غذا را با بسم الله شروع کنم . ولی پدربززگ ، هر وقت می خواست چیزی بخورد ، چه آب ، چه غذا چه میوه و هرچیز دیگری ، دعاهایی می خواند . یک بار پرسیده بودم : "آقا جون! شما به خدا چی می گید که این قدر طولانیه ؟ همون بسم الله کافی نیست ؟" و پدر بزرگ خندیده بود و گفته بود : "دخترم ، همون بسم الله کافیه . ولی من که هر دفعه ، از دستپخت عمه زهرات این قدر تعریف می کنم . چطور می تونم با صاحب اصلی این نعمت ها حرف نزنم و به خاطر این همه خوردنی های رنگارنگ ، از او تشکر کنم ؟" و من حالا می فهمیدم که دعاهای پدر بزرگ ، از سر عادت نبود . او با تمام وجود ،در مقابل نعمت های خدا سپاسگزار بود و از ته دل با او راز و نیاز می کرد . حتی حالا که قلبش درد گرفته بود و حا لش خوب نبود ، نمی توانست از یاد خدا غافل بماند . ادامه دارد Eمثل Ears (گوش ها) : گوش عضوی است که دو کار برای ما انجام می دهد : شنیدن و برقراری تعادل ، جمع آوری صدا توسط گوش بیرونی انجام می شود سپس گوش درونی امواج صوتی را به صورت پیام عصبی به مرکز شنوایی در مغز ارسال می کند .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 293صفحه 9