مجله کودک 293 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 293 صفحه 10

قسمت دوم " ماه ومهتاب" محمدرضا یوسفی لب و دهان فرناز پفکی بود وقاه قاه می خندید ، سگهای ولگردی که آن دور وبر بودند تا فرناز و مهتاب را دیدند به طرف آن ها پارس کردند . مهتاب ترسید ، فرناز مثل سگها هاو هاو کرد و به طرف آن ها سنگ انداخت . یکی از سنگها توی چاه افتاد و گفت تاراپ! سگها ترسیدند وفرار کردند مهتاب این ور چاه نشست و فرناز آن طرف چاه و هر دو به ماه آسمان که حالا مثل یک سینی طلایی بود خیره شدند ، فرناز می گفت : "ماه ناز خانم! بیا بالا ، بالاتر ، خیلی بالاتر ، از بالالتر بازم بالاتر ، وسط طاق آسمان!" مهتاب گفت : "فرناز جان ، من می ترسم ، اگر ماه از آن بالا رو سر من و تو بیفتد مثل گوجه فرنگی له می شویم ." فرناز کر و کر خندید و گفت : "فرار می کنم الاغ جان! بگذار اول ماه را گول بزنیم و توی چاه بیفتد ، آن وقت در می رویم ." گوش آدمی می تواند امواج صوتی که بین 20 تا 30 هزار هرتز فرکانس (بسامد) دارند را بشنود .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 293صفحه 10