مجله کودک 293 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 293 صفحه 34

احمد از خوشحالی نمی توانست آرام بگیرد . لباس و جوراب و کفش و کلاهی را که قرار بود فردا بپوشد ، همه را تمیز و آماده کنار اتاق چیده بود و مرتباً به آن ها سر می زد تا بهم نریخته باشند .دقیقه به دقیقه هم ازمادر یا بی بی می پرسید : "چقدر به ساعت 6 صبح مانده ؟" احمد از بس به ساعت روی دیوار نگاه کرده بود ، خودش هم خسته شده بود . عقربه های ساعت هم انگار آنروز تنبل تر و خسته تر از روزهای دیگر بودند ، آنقدر یواش یواش دور می زدند که مورچه ها هم می توانستند ازانها جلوبزنند . بالاخره هوا تاریک شد و احمد از مادر خواست که شامش را بدهد تا بتواند زود بخوابد وصبح زود جا نماند . احمد شامش را حتی زودتر از سارا کوچولو خورد و زودتر از او هم به رختخواب رفت . از آنجایی که بعد زا ظهر هم نخوابیده بود ، زود خوابش برد . هوا هنوز تاریک تاریک بود که احمد از خواب بیدار شد . همه جا ساکت و خاموش بودو به جز چراغ کم نوری که مادر شبها برای احمد روشن می گذاشت ، هیچ چیزی نور نداشت ، چشم احمد داشت یواش یواش به آن نور کم عادت می کرد که یادش اگر زلزله در آب های اقیانوس روی دهد . امواج بسیار بلند و ویرانگری در اقیانوس ایجاد می شود که "سونامی" نامیده می شود . رسیدن امواج سهمناک سونامی به سواحل مسکونی سبب خسارات مالی و جانی زیادی می شود .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 293صفحه 34