مجله کودک 301 صفحه 35
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 301 صفحه 35

می شکست ، بی بی خانم هنوز برنگشته بود .دفتر و مداد رنگیهای آقا مهدی وسط اتاق پخش و پلا بود . آقا مهدی پاکت نامه ای را در دست گرفته بود وتوی اتاق بالا و پایین می رفت . او پی چیزی می گشت .گنجه را جستجو کرد . توی صندوقچه ی بی بی خانم سرک کشید . گوشه ی قالیها را بالا زد و زیرشان را نگاه کرد ،؛ کم کم داشت ناامید می شد . وسط اتاق کنار دفتر ومدادهایش نشست و دوباره به نامه نگاه کرد . همه چیز درست بود . نام و نشانی گیرنده و فرستنده هم در جای خودشان نوشته شده بود . گیرنده : بی بی خانم آقا مهدی فرستنده : دوستدار شما آقا مهدی آقا مهدی دوباره جای تمیز را که دید ناراحت شد .دلش می خواست نامه اش هیچ کم و کسری نداشته باشد . در حالی که فکر می کرد ، مشغول جمع کردن مداد رنگیهایش شد . ناگهان فکری به خاطرش رسید . او می توانست شکل یک تمبر را پشت پاکت بکشد . دوباره مداد رنگیها را ریخت وسط اتاق و دست به کار شد . . . این قسمتی از شروع قصه ی "یک شیشه گلاب" بودکه خواندید ، قصه هنوز ادامه دارد ، مهدی قرار است به در مغازه ی سلیم آقا بقال هم برود ، انجا هم ماجرایی دارد که خواندنی است . کتاب "یک شیشه گلاب" به بهای 500 تومان توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ ومنتشر شده است . سرخپوستان با زبان ایما و اشاره هم با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند . برخی از علایم مورد استقاده آنها عبارت بود از :

مجلات دوست کودکانمجله کودک 301صفحه 35