
قصه های کله گنجشکی
معجون
کلاغ تنها بود
کلاغ تنهای تنها بود
هر روز روی بلندترین شاخه ی باغ می خواند :
- قار . . .قار . . .قار . . .
قورباغه تنهای تنها بود
هر روز کنار جوی باغ می نشست و می خواند :
- قور . . .قور . . . .قور . . . .
مدتی بعد
نه کلاغ تنها بود ، نه قورباغه
در جشن عروسی شان
میلیون ها برگ
هزاران گل
و صدها ستاره شادمانی می کردند
و مدتی بعدتر
بچه ی کلاغ و قورباغه پا به دنیا گذاشتچ
بچه ای که تو دنیا لنگه نداشت
بچه ای که اسمش رو معجون گذاشتند
کلاغه از شادی صدایش بلند بود :
- قار . . . قار . . . قار . . .
قورباغه باغ روی سرش بود :
-
قور . . .قور . . . قور
و معجون ناشیانه می خواند :
-
قارقور . . . . قارقور . . . . قارقور . . . .
1- عدسی چشمی (چشم انسان از این قسمت به درون میکروسکپ نگاه می کند)
2- عدرسی های شیئی (با توجه به قدرت بزرگنمایی هر عدسی ، شیئی مورد نظر بزرگ دیده می شود)
3- نمونه ی مورد مشاهده که بر روی لام میکروسکپی قرار گرفته است .
4- کندانسور یامتمرکز کننده ی نور
5- منبع نور که می واند لامپ مخصوص یا نور خورشید باشد
مجلات دوست کودکانمجله کودک 306صفحه 9