مجله کودک 362 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 362 صفحه 15

عمر راحت و آسوده زندگی کنیم.» «خوشدل» هم گفت: «راست می­گویی! با این ثروت زیاد، ما دیگر احتیاجی به کار کردن نداریم. حالا بیا سکّه­ها را بشماریم و قسمت کنیم. نصف از تو، نصف از من. هر کدام سهم خودمان را برداریم و برویم سر زندگی خودمان.» زیرک، اوّل خواست قبول کند، امّا بعد فکری کرد و گفت: «نه دوست من! بهتر است این کار را نکنیم! ما که الآن به تمام این سکّه­ها نیاز نداریم. پس چرا قسمت کنیم و تمامش را برداریم؟ به نظر من خوب است که هر کدام یکی دو سکّه، بـه قدر احتیاج خودمـان برداریم و بقیّه را در جـای مناسبی که فقط من و تو می­دانیم، پنهان کنیم. هر چند روز یک بار که احتیاج به پول داشتیم، می­آییم و باز هم یک یا دو سکّه برمی داریم. این طوری ثروت مان سال­ها باقی می­ماند و از دست نمی رود. بهتر نیست؟» خوشدل فکری کرد و به نظرش رسید که دوستش حرف بدی نمی زند. پس قبول کرد و راضی شد که همان کار را بکنند. آن وقت هر کدام دو سکّه طلا از توی کیسه برداشتند و بعد سر کیسه را محکم بستند و آن را بردند و نزدیک شهر، در گوشه­ای از صحرا، زیر درختی کهن سال و تنومند، زیر خاک پنهان کردند. درخت تنومند هم شد نشانه و نشانیِِ گنجِِ آن ها. بعد هم وارد شهر شدند و خوش و خرّم هر کدام به خانۀ خودشان رفتند. (ادامه دارد) لباس: رنگ لباس رسمی و سنتی لیورپول قرمز وسفید است اما از دهه 1960 به بعد این لباس به رنگ سراسر قرمز درآمده است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 362صفحه 15