
فقیر که سال های سال در آرزوی داشتن فرزندی بودند ، دختری به دنیاآمد ، یک دختر بسیار مقبول با مو های زرد و طلایی و چشم های سیاهِ سیاه . خبر به دنیا آمدن دختر مو طلایی ، خیلی زود دهان به دهان در شهر گشت و به گوش همه رسید . زن ها و دختر های زیادی برای دیدن دختر تازه به دنیا آمده در خانه ی کوچک زن و مرد فقیر جمع شدند . مردها و بچه ها نیز در کوچه آن ها جمع شده بودند تا شاید دختر موطلایی را یک نظر ببینند .
زن ها و دخترها با تعجب به دختر موطلایی نگاه می کردند . در چشم های او برق عجیبی می دیدند که تا آن وقت در چشم هیچ دختر تازه به دنیا آمده ای ، ندیده بودند .
با به دنیا آمدن این دختر ، قصه ی کتاب هم خواندنی تر می شود . می توانید ادامه ی ماجرای قصه را در کتاب که به ب های 2750 تومان چاپ و منتشر شده ، بخوانید و لذت ببرید .
1. پدر کلان : پدریزرگ
2. مادر کلان : مادربزرگ
3. مقبول : قشنگ ، دوست داشتنی
موضوع تمبر : مذهبی (هائیتی)
قیمت : یک و بیست و پنج صدم سنتاوو
سال انتشار : 1982
مجلات دوست کودکانمجله کودک 380صفحه 35