مجله کودک 380 صفحه 36
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 380 صفحه 36

گلناز و نجات جان غاز گزدن دراز گلناز در یکی از شهر های کوچک استان گیلان زندگی می کند . گردن دراز هم نام غازی است که در خانه آن ها زندگی می کند . این نام را گلناز برای او انتخاب کرده است . هر روز مدت زیادی گلناز با گردن دراز بازی می کرد . روزها به خوبی می گذشتند قصه ازآن جا شروع شد که یک روز . . . . یکروز گل بوته به او گفت : فردا شب مهمان داریم . زن عمو پری و عمو حسن به خانه ما می آیند . گلناز خیلی خوشحال شد . اما گل بوته زیاد خوشحال به نظر نمی آمد . گلناز از او پرسید : چرا ناراحتی؟ گل بوته نمی دانست چگونه جواب خواهرش را بدهد اما بالاخره گفت : مادر می خواهد برای شام فردا ، با گردن دراز سیاه خورشت (فسنجان) درست کند . گلناز خیلی ناراحت شد . به سرعت به سراغ مادرش رفت . کبری خانم در حال چیدن سبزی بود . گلناز از مادرش خواست که برای شام فردا چیز دیگری درست کند و از پختن گردن دراز صرف نظر کند . مادر پرسید : به نظر تو چه چیزی برای شام درست کنم و گلناز گفت : نیمرو با استفاده از تخم غاز ، مادر گفت : این راه و رسم مهمان داری نیست ،ما باید از آن ها خوب پذیرایی کنیم . گلناز به چشم های گردن دراز نگاه می کرد و غصه می خورد . گلناز چند بار دیگر پیش مادرش رفت اما مادر هربار یک چیزی می گفت حرف از آبرو می زد و میگفت : تو که عمو و زن عمویت را خیلی دوست داشتی و بار دیگر می گفت : این غاز هم حیاط را کثیف می کند و هم سبزی هایی که من با زحمت زیاد می کارم می خورد . گلناز عمو و زن عمویش را دوست داشت ولی گردن دراز را هم خیلی دوست داشت . به خود می گفت باید راهی داشته باشد . موضوع تمبر : ورزشی(جامائیکا) قیمت : 3سنت سال انتشار1966

مجلات دوست کودکانمجله کودک 380صفحه 36