مجله کودک 389 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 389 صفحه 8

دزد و گناهکار محمد علی دهقانی وقتی صاحبخانه در مقابل قاضی حاضر شد، شاغول با خشم به او نگاه کرد وگفت: (( ای مرد! خجالت نمی­کشی که چارچوب پنجرۀ خانه­ات را محکم کار نمی­گذاری تا این دزد بیچاره از بلندی سقوط نکند و پایش نشکند؟!)) مرد صاحبخانه از این سؤال تعجّب کرد و در جواب آن ماند. نگاهی به قاضی کرد و نگاهی به دزد پا شکسته انداخت که در گوشۀ تالار نشسته بود و چارچوب شکسته را در دست داشت. با خودش گفت: (( از کی تا حالا دزدها جرأت پیدا کرده­اند که بیایند پیش قاضی و از صاحبخانه شکایت کنند؟!)) امّا او هم یکی از مردم شهر بود و قاضی را خوب می­شناخت و می­دانست که این جور حرف­ها را نمی­فهمد. بنابراین کمی فکر کرد و با لحن عذرخواهی گفت: (( جناب قاضی! اگر چارچوب پنجرۀ ما لقّ بوده، این تقصیر من نیست. بنّایی که پنجره را نصب می­کرده، برای این کار از من پول کافی گرفته، امّا به وظیفه خودش خوب عمل نکرده است. به نظرم باید او را برای این سهل­انگاری تنبیه کنید!)) قاضی، تا این را شنید، سری تکان داد و گفت: ((بله حقّ با توست! کار، کار آن بنّای خانه خراب است! او را به ما معرّفی کن!)) صاحبخانه، نام و نشانی مرد بنّا را به قاضی داد. به دستور قاضی، دو نفر مأمور رفتند و مرد بنّا را به دادگاه آوردند. شاغول، همین که چشمش به مرد بنّا افتاد، سر او داد کشید: (( ای بنّای نادرست! تو برای چه از مردم دستمزد می­گیری؟ چرا موضوع تمبر: چهره شخصیت مخفی شده در زیر نشان دولتی قیمت: 1 کینتار سال انتشار: 1925

مجلات دوست کودکانمجله کودک 389صفحه 8