مجله کودک 389 صفحه 37
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 389 صفحه 37

از طرف من هم به او تبریک بگویید.)) نگار: (( راستی نادر، چرا آقای همسایه همیشه تنهاست؟)) نادر: (( نمی­دانم، تا به حال به آن فکر نکرده بودم.)) نگار: (( آخ جان. دیگر پدر است. خود خودش است. )) نادر: (( سلام پدر، خیلی سلام.)) نگار : (( پدر جان، روزتان مبارک، بفرمایید افتتاح کنید.)) پدر: (( دستتان درد نکند. چرا این قدر زحمت کشیدید.)) نادر: (( کمی صبر کنید پدر! آقای همسایه آمد و همه این­ها را دید و به شما هم تبریک هم گفت. اما توی این روزها که همه خوشحالند و جشن می­گیرند او تنهاست.)) نگار: (( اجازه می­دهید جشن­تان را با او نصف کنیم؟ ... تنهایی و یواشکی نروی تو. ما خیلی زود بر­می­گردیم.)) آقای همسایه: (( به­به، بچه­های خوب، چه عجب، بفرمایید تو.)) نگار: (( وای شما چقدر کتاب دارید،چقدر چیز بلدید.)) نادر: (( می­دانیم مطالعه می­کنید ونباید مزاحمتان بشویم. اما آمده­ایم تا از شما خواهش کنیم در جشن کوچک ما شرکت کنید.)) نگار: (( دو نفری افتتاح کنید.)) آقای همسایه: (( بچه­های خوبی دارید. پیداست برای خوشحال کردن شما خیلی زحمت کشیده­اند. گمان کنم هدیه خوبی هم در انتظار شماست.)) نادر: (( در انتظار هر دوی شماست !)) آقای همسایه: (( در انتظار هر دوی ما؟ )) نگار: (( فعلاً بفرمایید تو. چای تازه دم است .)) پدر: (( پس هدیه­ها چی شد؟)) نگار: (( صبر اشته باشید. آن هم از راه می­رسد ... )) موضوع تمبر: ازدواج شاهزاده بوریس سوم قیمت: 6 واحد سال انتشار: 1930

مجلات دوست کودکانمجله کودک 389صفحه 37