مجله کودک 398 صفحه 36
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 398 صفحه 36

امشب ، درهای آسمان باز است امیر محمد لاجورد نوشته : مژگان بابا مرندی یگانه:« خواهر جان سلام.» هنگامه: « مامان چی برای افطار درست کرده ای؟» -: «سلام کردم.» -: «مامان خیلی گرسنه ام . تا افطار چقدر مانده» -: «خواهر جان ....» -: «چه میگویی هی خواهر، خواهر میکنی؟» -: «بالاخره آمدی؟ خیلی وقت است منتظرم تابیایی .» -: «منتظری که منتظری . حوصله ندارم.» -: «خیلی خوشحالم که قرار است امشب تا نصف شب بیدار بمانیم.» _: «خوشحالی که خوشحالی ، چکار کنم؟» هنگامه: «اصلا حرفش را هم نزن !من با ریحانه قهرم. خودتان برایشان ببرید.» مامان: « هنگامه برو در را باز کن!» یگانه: «خواهر ، خواهر، خواهر جان...» هنگامه : «یگانه. برو در را بازکن!» بابا: «هنگامه، بیا کمک کن این ها را ...» هنگامه : «مامان برو کمک بابا.» یگانه: « بابا. بده به من ، من خودم کمکت میکنم.» بابا: «یعنی فیلم این قدر مهم است که ....» هنگامه : « فعلا نصیحت نکنید. جای حساس فیلم است.» هنگامه:« پس یکی ازاین ها کو؟» مامان: «هنگامه ، روزه گرفتن فقط نخوردن نیست . این چه اخلاقی است که داری؟ » Ÿ موضوع تمبر: پرچم یمن Ÿ قیمت : ده واحد Ÿ سال انتشار : 1990

مجلات دوست کودکانمجله کودک 398صفحه 36