مجله کودک 482 صفحه 35
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 482 صفحه 35

سگها لطیفه نمیگویند نویسنده: لویس سکر مترجم: پروین علیپور این داستان با یک لبخند شروع میشود. لبخندی احمقانه، روی چهرهای کمابیش احمقانه، نقش بسته بود. شاید آن لبخند بود که چهره را احمقانه نشان میداد، یا شاید آن چهره بود که لبخند را احمقانه جلوه میداد. در هر صورت، بیانش دشوار است؛ زیرا به ندرت از هم جدا بودند. این لبخند، روی چهرهی هارولد لوک نقش بسته بود. هارولد لوک شاگرد کلاس هفتم مدرسهی راهنمایی فلوید هایکز بود و تقریباً تمام بچههای مدرسه گمان میکردند که او هالوست. به خاطر همین، حتی رو دررویِ چهرهی خندانش، هالو صدایش میکردند. یک روز صبح، پُل واتنبرگ به او گفت: «هالو، هیچ میدانی که تو یک احمقی؟» هالو گفت: «نه! راستش را بخواهی، نمیدانستم!» و زد زیر خنده. هارولد، خودش هم خودش را هالو میخواند. روز اولِ مدرسه، هنگامی که معلم ریاضیاش، خانم لَنگلی، اسمش را پرسید، گفت: «هالو.» خانم لَنگلی گفت: «چی؟ متوجه نشدم!» چترباز رژیم اشغالگر قدس- لبنان- سال 1982

مجلات دوست کودکانمجله کودک 482صفحه 35