مجله کودک 514 صفحه 35
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 514 صفحه 35

دوست داشت در شهر خودشان بماند. او شهر و محله خودشان را خیلی دوست داشت، چون همه جای شهر را مثل کف دستش بلد بود و با بهنام و بقیهی بچهها میرفتند کنار شط و داخل نخلستانها و هزار جور بازی میکردند. البته چیزهای دیگری هم بود که صالی را در شهر نگه میداشت؛ مثل شنا و آبتنی در شط که خیلی به آنها کیف میداد؛ یا غروبها کنار شط نشستن و فرو رفتن خورشید را در آب شط تماشا کردن؛ یا تماشای ماهیگیرها، وقتی از ماهیگیری برمیگشتند و قایقشان را به ساحل میکشاندند و ماهیها را روی خاکهای نرم ساحل میریختند. ماهیها که بعضیهایشان هنوز زنده بودند، ورجه ورجه میکردند و باله و دمشان را تکان میدادند و دهانشان را باز و بسته. دیدن این چیزها و بوی شرجی و مهی که گاهی همه جای شهر را پر میکرد، بهترین چیزها برای صالی بود. آن سال، تابستان تقریباً تمام شده بود، فقط سه- چهار روز از شهریور مانده بود. پدر رفته بود شیراز تا مادر و هانیه را بیاورد، چون مدرسهها داشت باز میشد و هانیه باید به مدرسه میرفت. رفتن پدر همان بود و حمله عراقیها به شهر همان. ناگهان در مدت یکی- دو روز؛ از زمین و آسمان بمب و گلوله بود که روی خانههای شهر میریخت و آنها را خراب میکرد... کتاب پری نخلستان اینگونه آغاز میشود. بهای کتاب 3000 تومان است و در کتابفروشیهای معتبر در دسترس شماست. در دست داشته باشد، نه مال دیگری را! شما هم خیلی زود پی به این نکته میبرید و پشیمان میشوید!» دو مرد این نصیحت را پذیرفتند و از پیرمرد تشکر کردند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 514صفحه 35