در آثار امام خمینی(ره) 95 بار واژه ورزش بکار رفته که مشهورترین آن این جمله است: من خودم ورزشکار نیستم اما ورزشکارها را دوست دارم. ولی این جمله یکی از مواردی میباشد که ایشان بشدت شکسته نفسی کردهاند و شاید منظورشان این بوده که به صورت حرفهای ورزشکار نیستند و الا یکی از خصوصیات ایشان این بود که از دوران کودکی با انواعی از ورزشها آشنا شدند که ذیلاً مورد اشاره قرار میگیرد: - در حدود سه سالگی هاجر خانم مادرشان برای آنکه هنگام آب بازی در حوض خانه خفه نشود، به او شنا آموخت. خاطرات دوستان ایشان هم حاکی از آن است که تا قبل از تبعید به ترکیه وقتی تابستانها به ییلاقهایی نظیر امامزاده قاسم شمیران، درکه یا محلات میرفتند، برخی روزها با بعضی هممحلیها در رودخانههای اطراف شنا میکردند و اگر عمق لازم را مییافتند به گونهای مهارتهای خود را در شیرجه و پشتک زدن به نمایش میگذاشتند که دیگران بر سر شوق می-آمدند و این ورزش مفرح که در اسلام به آموختن آن سفارش شده را جدی میگرفتند. - در حدود چهار سالگی خاور خانم مادر رضاعی ایشان به او فنون سوارکاری آموخت. البته در آن زمان که خودرو کمتر یافت میشد، آموزش سوارکاری هم به منظور زودتر رسیدن به مقصد و هم به عنوان یک ورزش مفرح و هم به عنوان ورزشی که در دفاع نقش موثر داشت، تلقی میگردید. البته بعد از هجرت به قم خاطرهای از سوارکاری ایشان نقل نشده است. - امام از دوسالگی به کشتی گرفتن با برادرش نورالدین علاقه نشان داد که البته یک بازی کودکانه بود اما وقتی به مدرسه احمدیه رفت، با همکلاسیهای خود تیمکشتی درست کرده بود و خانواده ایشان محلی را با کاه فرش کرده بودند تا بچهها هنگام کشتی گرفتن صدمه نبینند. همچنین بسیاری از مواقع اعضای خانواده و آشنایان در مسابقه کشتی گرفتن آنها شرکت میکردند. - مسابقه دو و پرش از ارتفاع هم ورزش دیگری بود که تا هجرت به اراک ایشان به آن علاقه نشان میداد و مرحوم حاج احمد آقا نقل کردند که هر دو دست و دو پای ایشان در اثر پرش از ارتفاع شکسته بود که البته خانواده بسیار مراقبت کردند که خوب درمان شود. - توپِ کار و چوگانبازی هم از بازیهای متداول آن زمان بود که ایشان تا هجده سالگی به این ورزشها علاقه نشان میداد. - کوهنوردی ورزش دیگری بود که از دوران دبستان به آن مبادرت میکرد و خاطراتی وجود دارد که تا سال 41 هم هر گاه فرصتی دست میداد، کوه نوردی میکردند و برخی بحثهای علمی خود را با دوستان در هنگام پیادهروی و کوهنوردی مطرح میساختند. - در جریان جنگ جهانی اول که قشون روس در اطراف خمین خیمه زده بود و هر از چندی به شهر حمله میکرد و نیز برای مقابله با اشرار، گروههایی برای دفاع از شهر تشکیل شده بود و امام در حدود 12 تا 16 سالگی در یکی از این گروهها عضو بود و تیراندازی را آموخته بود. البته ممکن است به علت استحباب یادگیری تیراندازی قبل از 12 سالگی او را با این ورزش رزمی آشنا کرده باشند. - با مهاجرت به قم تا 1315 که به تازگی والیبال و فوتبال باب شده بود، ایشان در این نوع بازیها به سبک جدید آشنا شدند. چنانکه خاطرهای طنزآمیز در زمینه فوتبال هم به این نحو از ایشان نقل شده که یکی از همبازیها نزد مرحوم آیت الله حائری شکایت کرده بود که آقا روح الله چند بار با توپ به دماغ او زده؛ و امام(ره) در پاسخ گفته بودند عمداً که نمیزنم، بلکه هر جا که توپ را شوت میکنم دماغ این رفیق ما همانجا است. - در دوران مرجعیت که مشغله ایشان فراوان شده بود، فقط یک نوع ورزش از ایشان دیده میشد که تا آخر عمر ادامه یافت و آن پیادهروی و کمی نرمش بود. حتی وقتی سال 42 در یک اتاق بسیار کوچک زندانی شدند، در همان سلول قدم میزدند و حتی در هفتههای پایانی عمر به جز روزهایی که به علت شدت بیماری به تجویز پزشکان باید استراحت مطلق میکردند، حد اقل روزی نیم ساعت در حیاط خانه و در روزهای بسیار سرد در همان اتاق کار خود پیادهروی می-کردند و در عین حال یا به اخبار رادیو گوش میدادند و یا با برخی بستگان خود هم سخن می-شدند. با عنایت به موارد فوق میتوان گفت که اولاً ایشان را باید جزو ورزشکاران تلقی کرد و ثانیاً در تحلیل شخصیت ایشان این جنبه را مورد ملاحظه قرار داد. و ثالثاً در پی کشف این معنا بر آمد که مبانی اندیشهای یک فقیه، فیلسوف، عارف و سیاستمدار چرا، چگونه و تا چه حدودی به موضوع ورزش توجه داشته و تجویز ایشان در مورد ورزش چه خاستگاهی دارد. از نظر فقهی: نظر به آنکه برخی ورزشها تا مرز واجب پیش رفته، خانواده ایشان که جزو افراد بسیار متشرع و در عین حال اجتماعی و سیاسی بودند، توجه داشتهاند که ایشان با آن ورزشها آشنا شود. مانند شنا، سوارکاری، تیراندازی. از وجه عرفانی: اگر با مسامحه بتوان عرفان را به عرفان شیدایی و عرفان زهد تقسیم کرد. اگر چه از برخی جهات عرفان امام خمینی(ره) را میتوان عرفان زهد تلقی نمود اما عرفان ایشان بیشتر صبغه شیدایی دارد. در عرفان شیدایی جسم هر قدر سالمتر به ملک الموت تقدیم شود به غایت خلقت نزدیکتر است. جالب آنکه نقل است که آخرین کاری که پیامبر اکرم(ص) انجام داد و جان به ملک الموت تقدیم نمود، این بود که با دقت دندانهای خود را مسواک کرد. در حقیقت سالم و سر حال نگه داشتن جسم و نه بیاعتنایی به آن در مکتب عارفان شیدا، شکر نعمتهای خداوند است که بخشی از آن در ورزشهای هدفمند تامین میشود و بخشهایی به اموری دیگر مانند خوردن روزی حلال و پرهیز از اسراف... تامین شدنی است ضمن آنکه پیامبر اکرم(ص) فرمود: المُؤمِنُ القَوِیُّ خَیرٌ و أَحَبُّ إلَی اللّهِ مِنَ المُؤمِنِ الضَّعیفِ مؤمن نیرومند نزد خداوند بهتر و محبوبتر از مؤمن ناتوان است. همچنین در مباحث بنیانیتر فلسفی در مکتب فلسفی - عرفانی ملاصدرا جسم و روح تا آنجا پیوند دارند که امام خمینی(ره) در فضای این منظومه فکری چنین گفتهاند: روح و جسم با هم وحدت دارند: جسمْ ظلّ روح است؛ روحْ باطنِ جسم است، جسمْ ظاهرِ روح است. اینها با هم یک هستند، جدایی از هم ندارند. همان طوری که جسم انسان و روح انسان وحدت دارد، باید طبیب جسمی و طبیب روحی وحدت داشته باشند... (صحیفه امام ج 6 ص 344) از نظر سیاسی: نظر به آنکه سیاست جزو آندسته از اموری است که دو سوی طیف آن تضاد آشکار با هم دارد که یک سوی آن حقجویی و سوی دیگرش ماکیاولیستی است چنانکه سمبل-های آن را در طول تاریخ میتوان از ابراهیم خلیل(ع) در مقابل نمرود، موسای کلیم(ع) در تقابل با فرعون، پیامبر اکرم(ص) در مقابل سران قریش، امیر مومنان علی(ع) در مقابل قاسطین و مارقین و ناکثین و در قرون اخیر که سیاستهای استمعاری شکل نوینی به خود گرفته، یک سوی آن را گاندی و سوی دیگرش استعمار انگلیس میتوان مثال آورد، باید دید موضوع ورزش از کدام سوی طیف و با چه هدفی مورد توجه میباشد. مثلاً در یونان و رم قدیم گلادیاتورها را با تعلیمات بسیار سختی آموزش میدادند تا وقتی آنها را به جان هم میاندازند، برای اشراف سرگرمی ایجاد کنند و در قرون اخیر نیز برخی مسابقات مانند مشتزنی که نام ورزش به خود گرفته، از سوی سازمانها و شرکتهایی برای سرگرمی طبقاتی از اجتماع پشتیبانی میشود، همان ماهیت را دارد،... لذا باید بین امور ورزشی که در سلامت جسم و روان تاثیر بسزایی دارد و اموری که فقط برای سرگرم ساختن اجتماع سازماندهی و پشتیبانی میشود تفکیک قائل شد. فوتبال نمونهای از آنها است که به سیاست راه یافته و یا سیاست در آن دخالت زیادی دارد و در پنجاه سال اخیر ماهیتی بسیار پیچیده یافته است. از جمله اینکه گاه سیاستهای استعماری از فوتبال که یک بازی پرهیجان، پرطرفدار و پربیننده میباشد در جهت سرگرم ساختن ملتها و در برهههایی برای غفلت از موضوعات اساسی در جوامع توسعه نیافته مورد سوء استفاده قرار گرفته است. به همین جهت در قبل از انقلاب برخی نخبگان فکری به جامعه انذار میدادند که رژیم شاه در پی مطامع سیاستهای استعماری، فوتبال را در سطح ملی ترویج میکند و در برههای امام خمینی(ره) نیز حق را به نخبگان جامعه داده و با جملات انتقادی زیر متعرض آن شدند: ...برنامههایتان یک برنامههای استعماری است؛ همهاش بازی؛ همهاش فوتبال؛ همهاش چه. سایر ممالک هم این طوری است؟ پس این اتمها را کی درست کرده است؟ (صحیفه امام ج 1 ص 304) البته به رغم این بیان، مرحوم حاج احمد آقا فرزند امام(ره) خود جزو اشخاص مطرح در تیمهای محلی فوتبال بود و بسیاری از فوتبالیستهای مشهور با ایشان بازی کرده بودند. لذا امام نه تنها به او ایرادی نمی گرفت که در 16 اسفند سال 60 حاج احمد آقا تیمهای مطرح آن زمان را به دیدار امام(ره) برد و امام سخنان خود را با همان جمله مشهور من ورزشکار نیستم اما ورزشکارها را دوست دارم بیان کردند و اگر این اتهام وجود داشت که ترویج فوتبال در برهه هایی سیاستی استعماری بوده اما لزوماً همواره اینگونه نبوده و تیمهای ورزشی از جمله تیمهای فوتبال هم می توانند صادرکنندگان ارزشهای اخلاقی، انقلابی و اسلامی باشند. نکته دیگری که واژه فوتبال در آثار امام(ره) دیده می شود استفتای آقای محمد هاشمی و اسماعیل فردوسی پور در تاریخ 30 آذر 66 در مورد پخش سریالهای خارجی و لباس فوتبالیستها از سیمای جمهوری اسلامی است که حکم آن در مورد اینکه قسمتی از بدن آنها پوشیده نیست، چه می باشد؟ و امام خمنیی(ره) آن را بدون اشکال دانسته اند.(صحیفه امام ، ج 20 ،ص 445-446) نکته آخر در این مجمل آنکه امام خمینی(ره) برای ورزش فی نفسه اصالت قائل نبودند و در هر دیداری که با ورزشکاران رشته های مختلف داشتند، نکاتی را یادآور می شدند که ذکر هفت نمونه آنها خالی از لطف نیست: - شما اگر دقت کنید در حال جامعه ها و طبقات جامعه می بینید که آنهایی که در عیش و عشرت میگذرانند، حقیقتاً عیش و عشرت نیست؛ بدنها افسرده، روحها پژمرده و کسالت سرتا پای آنها را گرفته است. اگر دو ساعت عشرت می کنند، بیست و دو ساعت در ناراحتی او هستند و آنهایی که اهل خدا هستند، توجه به خدا دارند، ورزش جسمی می کنند و ورزش روحی؛ آنها در تمام مدت، اشخاصی هستند که پژمردگی در آنها نیست و افسردگی در آنها نیست، و این یک نعمتی است از خدای تبارک و تعالی، که خداوند نصیب همه بکند، ان شاءالله (صحیفه امام؛ ج16، ص80-81) - ورزشکارها همیشه اینطور بودند که یک روح سالمی داشتند، از باب اینکه توجه به شهوات نداشتند،توجه به لذات نداشتند، توجه به یک فعالیت جسمی داشتند که عقل سالم در بدن سالم است.(صحیفه امام،ج16،ص80) - از خدای تبارک و تعالی خواهانم که شما جوانها را که ذخیره این کشور هستید و مایه امید ملت و اسلام هستید هرچه بیشتر موفق کند که در همه ابعاد انسانی ورزش کنید. یک بعدش این بعدی است که شما متخصص در آن هستید و امید است که بعدهای دیگری هم که انسان دارد و انسانیت دارد در شما رشد کند.(صحیفه امام،ج16،ص81) - شما نمونه باشید در کشورهای دیگر، که شماها از جمهوری اسلامی هستید. ما امروز احتیاج به این داریم که اسلام را در هر جا تقویت کنیم و در هر جا پیاده کنیم و از مملکت خودمان اسلام را به جاهای دیگر به آن معنایی که در مملکت الان حاصل شده است صادر کنیم و یکی از وجه صدورش همین شما جوانها هستید که در سایر کشورها میروید و جمعیتهای زیادی به تماشای شما می آیند به تماشای قدرتهای شما میآیند. باید طوری بکنید که این جمعیتهای زیاد را دعوت کنید عملاً به اسلام. در اعمالتان، در رفتارتان، در کردارتان طوری باشید که نمونه باشد برای جمهوری اسلامی، و جمهوری اسلامی با شما به جاهای دیگر هم ان شاءالله برود.(صحیفه امام،ج16،ص82) - خطاب به ورزشکاران: مملکت ما همان طوری که به علماء و دانشمندان احتیاج دارد به این قدرت شما هم احتیاج دارد این قدرت وقتی با ایمان باشد وقتی که زورخانه با قرآن باشد با ایمان باشد پشتوانه یک ملت است وقتی قهرمانها، قهرمانهای اسلامی باشند پشتوانه یک ملت هستند بازوی یک ملت هستند. (صحیفه امام،ج8،ص34) از خدای تبارک و تعالی خواهانم که شما جوانها را که ذخیره این کشور هستید و مایه امید ملت و اسلام هستید هر چه بیشتر موفق کند که در همه ابعاد انسانی ورزش کنید. یک بُعدش این بُعدی است که شما متخصص در آن هستید و امید است که بُعدهای دیگری هم که انسان دارد و انسانیت دارد در شما رشد کند. ورزشکارها همیشه اینطور بودند که یک روح سالمی داشتند، از باب اینکه توجه به شهوات نداشتند، توجه به لذات نداشتند، توجه به یک فعالیت جسمی داشتند که عقل سالم در بدن سالم است.(صحیفه امام،ج16،ص80) - علی-علیه السلام- که در هر جا می رویم اسم او هست، پیش فقها وقتی میرویم فقه علی، پیش زاهدها وقتی که می رویم زهد علی، پیش صوفیها وقتی که می رویم آنها هم می گویند تصوف علی، پیش ورزشکاران هم که می رویم آنها هم میگویند که علی و با اسم علی شروع می کنند... و من امیدوارم که شما ورزشکارها همان طوری که قدرت بدنی برای خودتان تحصیل می کنید، و ماشاءالله با بازوهای ستبر اینجا الان نشسته اید و من هم خیلی خوشم می آید، همان طور به علی-علیه السلام- اقتدا کنید در آن مطالبی که او داشته؛ در آن زهدی که او داشته در آن تقوایی که او داشته است.(صحیفه امام،ج7،ص263-264)

. انتهای پیام /*