فصل ششم در بیان اموری که انسان را در تحصیل حضور قلب اعانت می کند
و آن در نماز، اموری چند است که پس از این در مواقع خود بعض از آن را
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 29 ذکر می کنیم؛ واکنون به طریق کلی برای مطلق عباداتْ ذکر علاجی می کنیم؛ و آن این است که انسان شواغل داخلیه و خارجیه که مهمتر از همهْ شواغل قلبیه است، قطع کند؛ و شواغل قلبیه سبب عمده یا منحصرش، حب دنیا و همّ آن است. اگر انسان همّش تحصیل دنیا و مهمش رسیدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتاً متوجه به آن می شود و شغل شاغلش آن می شود، و اگر از یکی از امور دنیاوی منصرف شود، به دیگری متوجه می شود.
و مَثَل قلب، مَثل طایری است که دائماً از شاخه ای به شاخه ای پرواز می کند. مادامی که درختِ آرزوی دنیا و حب آن، در قلب برپاست، طایر قلب بر شاخه های آن متعلق است؛ و اگر به ریاضات و مجاهدات و تفکر در عواقب و معایب آن و تدبر در آیات و اخبار و حالاتِ اولیای خدا قطع این درخت را نمود، قلبْ ساکن و مطمئن می شود و موفق به کمالات نفسانیه ـ که از آن جمله حصول حضور قلب به همۀ مراتب آن است ـ ممکن است بشود؛ و الاّ به هر قدر که موفق شد در کم نمودن آن، موفق به نتیجه می شود.
و اگر کسی اندکی تأمل کند در عواقب امر اهل دنیا و عشاق آن، و مفاسدی که از آنها بروز کرده، و ننگهایی که از آنها به یادگار مانده که صفحات تاریخ را سیاه و ننگین نموده، که تمام آن از حب جاه و مال و بالجمله حب دنیا بوده، و تفکر کند در اخبار و آثاری که از اهل بیت عصمت و طهارت در مذمت حب دنیا وارد شده، و مفاسدی که در دین و دنیا بر آن مترتب است، تصدیق می کند که با هر قیمت هست و با هر فشار و ریاضتی میسور و ممکن باشد، قطع این فساد را از صفحۀ قلب بکند و این ظلمت و کدورت را از فضای دل برکنار کند، لازم است بکند؛ و این با قدری اقدام و همت، تا اندازه ای ممکن است. گرچه ترک مطلق از عهدۀ هرکس ساخته نیست، ولی کم کردن آن و شاخ و برگ آن را زدن، بسیار ممکن است بلکه می توان گفت سهل است؛ و البته اگر انسان همّ اکبرش دنیا نشد و وجهۀ قلب یکسره رو به زخارف دنیا نگردید، ممکن است حالات خود و تفکرات قلب را تقسیم کند و گاهی هم خالص کند قلب را برای عبادت؛ و شاید اگر در صدد برآمد و مدتی از قلب مواظبت نمود و از خود دلداری کرد، نتایج خوب بگیرد و کم کم به قطع این ریشۀ فساد نایل شود.
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 30 و باید دانست که دنیای مذموم در لسان اولیا همان علاقه و حب و توجه به آن است؛ و الاّ اصل عالم مُلک و مشهدِ شهادت ـ که یکی از مشاهد جمال جمیل حقّ است و مهد تربیت اولیا و عرفا و علمای بالله است، و دارالتکمیل نفوس قدسیۀ بشریه و مزرع آخرت است ـ از اعز مشاهد و منازل است نزد اولیا و اهل معرفت. چه بسا باشد که کسی حظی از دنیای خارجی نداشته باشد، و به واسطۀ حب و تعلق قلبش به آن، از اهل دنیا باشد و ناسی حقّ و آخرت باشد؛ و دیگری که دارای ملک و سلطنت و جاه و مال است، چون سلیمان بن داوود علیهماالسلام اهل دنیا نباشد و رجل الهی و انسان لاهوتی باشد؛ و معلوم است که در اقبال دنیا و حصول آن، علاقۀ به آن مدخلیت ندارد؛ چه بسا علاقه مندانِ دست تهی که از دنیا جز فساد و نکبت آن را ندارند، و بی علاقه های دارای ملک و حشمت که جمع بین دنیا و آخرت نمودند و به سعادت داریْن رسیدند؛ و اشاره به این نکته در احادیث شریفه شده، مثل قول السجاد علیه السلام: اَلدُّنْیٰا دُنْیٰاآن: دُنْیٰا بَلاٰغٍ وَ دُنْیٰا مَلْعُونَةٍ. و گاهی از خود دنیا تکذیب بلیغ شده به اعتبار تعلق به آن، یا برای صرف علاقه از آن؛ و ذکر اخبار متعلقۀ به این باب و جمع آن و بیان اعتبار عقلی در آن، از وظیفۀ این مختصر خارج است.
بالجمله، آنچه خار طریق وصول به کمالات و شیطان قاطع الطریق مقام قرب و وصول است، و انسان را از حقّ منصرف می کند و از لذت مناجات با او محروم می نماید، و قلب را ظلمانی و کدر می کند، حب به دنیاست که در احادیث شریفه آن را «رأس کل خطیئه» و «مجتمع کل معاصی» شمرده اند؛ و اخبار در این باب و متعلقات آن بیش از آن است که در این مختصر بگنجد. پس انسان باید در موقع عبادات، اشتغالات قلبیه و خواطر آن را کم کند؛ و برای عبادت وقتی را اختصاص دهد که مشاغلش کمتر باشد و قلب در آن وقت مطمئنتر و ساکنتر باشد؛ و این یکی از اسرار وقت است که در محل خود
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 31 ذکری از آن می شود، ان شاءالله .
و پس از آنکه شواغل قلبیه را کم کرد، باید شواغل خارجیه را نیز به اندازۀ ممکن کم کند؛ و بیشتر آداب شرعیه شاید برای این فایدت باشد، مثل نهی از التفات به اطراف و لعب با دست و ریش و فَرقَعة الاصابع و مدافعۀ بول و غائط و ریح و مدافعۀ نوم و نظر کردن به نقش خاتم و مصحف و کتاب و گوش کردن به حرفهای خارجی و حدیث نفس و دیگر آداب مکروهه؛ و مثل آداب مستحبۀ کثیره که برای حفظ حضور حضرت باری جلت عظمته است.
حتی آنکه شیخ سعید، شهید ثانی ـ قدس الله نفسه ـ در کتاب اسرارالصلوة می فرمایند: «از برای شخص ضعیف، که فکرش به اندک چیزی که چشمش می بیند یا گوشش می شنود متفرق می شود، علاج آن است که چشمهای خود را ببندد، یا در خانۀ تاریکی نماز بخواند، یا آنکه مقابل خود چیزی نگذارد که جلب نظر او را کند، یا نزدیک دیواری بایستد که چشم انداز نداشته باشد؛ و احتراز کند از نماز بر شوارع و مواضع منقوشه و بر فرشهای مزین؛ و از این جهت، اهل عبادت در خانۀ تنگ و تاریکی که وسعت آن به قدری بود که انسان بتواند در آن نماز کند عبادت می کردند، تا آنکه همّ آنها اجمع باشد.» اِنْتَهٰی کَلاٰمُهُ زیدَ فی عُلُوِّ مَقٰامِه. و البته اینکه فرمودند بهتر آن است که در بیت مظلم نماز کند در غیر فرایض یومیه است، که در جماعت مسلمین خواندن از سنن مؤکده است. بلکه اگر انسان به وظایف و اسرار جماعت قیام کند، رغم انف شیطان را به طوری می کند که در هیچ عبادتی نمی کند؛ و در اجتماع مؤمنین و قلوب مجتمعۀ آنها، که دست غیبی الهی با آن است، فوایدی است روحی و معنوی که در کمتر عملی اتفاق آن افتد، با آنکه مصالح عمومی و اجتماعی در آن نیز ملحوظ است. بلکه برای اهل مناجات و اصحاب قلوب نماز در جماعت، که حفظ اعداد رکعات را نیز محول به غیر می کنند و یکسره دل را متوجه به حقّ و مناجات او می کنند، بهتر است. آری، در غیر فرایض، در خلوات و مواردی که نفس اشتغالش کمتر
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 32 باشد، بهتر است.
و باید دانست که قلوب بسیار مختلفند و احوال هر یک نیز به حسب اوقات خیلی مختلف می شود؛ پس بر انسان لازم است مثل طبیب معالج و پرستار شفیق از قلب خود نگهداری کند؛ و در احوال آن دقت کند که اگر خلوت با حال او مناسب است، در خلوت عمل را به جا آورد؛ و اگر در خلوت اشتغال بیشتر می شود، در جلوت به عبادت قیام کند. وَالْحَمْدُلله ِِ اَوَّلاً وَ آخِراً.
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 33