کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)
سلوک عرفانی و امام خمینی رحمه‌الله
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : حسینی، سید حسین

محل نشر : قم

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1382

زبان اثر : فارسی

سلوک عرفانی و امام خمینی رحمه‌الله

‏ ‏

سلوک عرفانی و امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

حجة الاسلام سید حسین حسینی

مقدمه

‏در گرامی داشت شخصیتی که در جهان امروز تحولی عظیم در عرصۀ تعامل دین و‏‎ ‎‏حکومت به وجود آورد؛ بُعد دیگری از افکار و اندیشه های نورانی آن مرد بزرگ، مورد‏‎ ‎‏نگاه فرهیختگان و اندیشمندان قرار می گیرد. گرچه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به عنوان یک فقیه و‏‎ ‎‏عالم دینی شهرت داشت، اما اندیشه و سخن او محدود در فروعات فقهی نبود؛ او در‏‎ ‎‏عرصه های اخلاق، سیاست، فلسفه و عرفان نیز صاحب نظر بود و آراء او مورد توجه همۀ‏‎ ‎‏ژرف اندیشان بوده و خواهد بود؛ گرچه افکار عرفانی این مرد بزرگ شاید کم تر مورد‏‎ ‎‏گفت وگوی اندیشمندان قرار گرفته باشد.‏

‏در یک نگاه اجمالی می توان دربارۀ برخی از آراء او به اشارت چنین گفت: امام‏‎ ‎‏خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ از همان دوران جوانی که دروس معمول طلبگی و حوزه را می خواند، به افکار‏‎ ‎‏و نظرات عرفا توجه نمود و آن ها را نیز مورد مطالعه قرار داد و با بزرگانی که در این میدان،‏‎ ‎‏صاحب رأی بودند مجالست نمود.‏

‏موضوع عرفان، خداشناسی است که از طریق تهذیب نفس و شهود قلبی صورت‏‎ ‎‏می گیرد و منجر به یک معرفت شهودی و علم حضوری می گردد.‏

‏منابع غنی عرفان چیزی نیست جز قرآن کریم و سخنان اهل بیت عصمت و‏‎ ‎‏طهارت ‏‏علیهم السلام‏‏که مفسران حقیقی قرآن و کتاب خداوند می باشند.‏

‏انسان فطرتاً طالب کمال است و این کمال خواهی او، نشانۀ وجود کامل مطلق در‏‎ ‎‏هستی است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 145

‏رسیدن به باطن و حقیقت میسّر نمی شود مگر از طریق عمل به تکالیف و عبادات‏‎ ‎‏شرعیه. و راه شهود قلبی، عمل به فروعات فقهیه و احکام شریعت است. براهین عقلی در‏‎ ‎‏علوم، مرحلۀ اول رسیدن به معرفت شهودی است و بین این دو هیچ تعارضی وجود ندارد.‏

‏در طی سیر و سلوک، وجود یک مرشد و راهنما که طریق را نشان دهد، لازم و‏‎ ‎‏ضروری است و بدون آن، سالک در خطر گمراهی قرار دارد.‏

‏عرفان به معنای گوشه گیری و انزوا نیست؛ بلکه عرفان، عین حضور در جمع است و‏‎ ‎‏عارف نیز راهنمای راه برای مردم می باشد.‏

‏سالک برای رسیدن به مقامات عرفانی و معرفت تام، سفرهایی پیش رو دارد که عرفا‏‎ ‎‏از آن به «اسفار اربعه» یاد می کنند. به تعبیر ایشان، «کلام در سفر از خلق به حق، و از کثرت‏‎ ‎‏به وحدت، و از ناسوت به مافوق جبروت است» و به سخنی، سفر از خاک تا افلاک و از‏‎ ‎‏ظلمت به نور است. این سفر، نوعی هجرت است و مسافر این سفر، مهاجر الی الله ،‏‎ ‎‏می باشد؛ ‏‏«‏وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِراً إلَی الله ِ وَ رَسُولِهِ‏»‏‏.‏‎[1]‎

‏این سفر معنوی محدود به یک راه نیست؛ به تعداد همۀ مخلوقات راه وجود دارد و راه‏‎ ‎‏رسیدن به مقصد و مقصود، طولانی و بعید نیست؛ «بُعد منزل نبود در سفر روحانی».‏

‏امام العارفین ‏‏رحمه الله‏‏ در طی کردن این اسفار، دارای ویژگی هایی است که او را از سایرین‏‎ ‎‏ممتاز می سازد. در سفر چهارم ـ که سالک به حق رسیده است ـ موفق می گردد تا خلق را به‏‎ ‎‏سوی حق حرکت دهد و در آن ها تحوّلی عظیم ایجاد نماید؛ که کم تر عارفی توانست به‏‎ ‎‏این مرحله گام نهد و دارای چنین آثاری از خود باشد؛ چرا که مبانی فکری و عرفانی آنان،‏‎ ‎‏مبتنی بر انزوا و درون گرایی بوده است.‏

فصل اول: اسفار اربعه و امام خمینی رحمه الله

‏عارفان معتقدند که سالک، در مسیر حرکت خود به سوی کمال مطلق و یا کشف و‏‎ ‎‏شهود و در نهایت، وصول و رسیدن به حضرت حق، باید چهار سفر روحانی و معنوی را‏‎ ‎‏طی نماید.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 146

‏ملاصدرا ـ فیلسوف معروفی که شهرت او شاید به خاطر روش او است که مبتنی بر‏‎ ‎‏استدلال و برهان و کشف و شهود همراه با هم می باشد ـ فلسفۀ خود را «حکمت متعالیه»‏‎ ‎‏نام نهاد و مباحث فلسفی خود را همانند عرفا در چهار سفر نام گذاری نمود.‏

‏او نام کتاب معروف فلسفی خود را نیز ‏‏اسفار اربعه‏‏ نامیده است. بسیاری از بزرگان‏‎ ‎‏فلسفه و عرفان به همین روش، مباحث عرفانی خود را مطرح نموده اند.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ نیز اسفار اربعه را در آثار عرفانی خود شرح و توضیح می دهد‏‎[2]‎‏.‏

مفهوم اجمالی اسفار اربعه

‏1. سفر از خلق به سوی حق: در این مرحله، کوشش سالک این است که از طبیعت و‏‎ ‎‏حجاب های مختلف عبور کند تا به ذات حق واصل شود و جمال حق را نظاره کند.‏

‏2. سفر از حق به سوی حق به وسیلۀ حق: عارف در این مرحله، پس از آن که ذات حق‏‎ ‎‏را شناخت، به کمک خود او، در اسماء و صفات او سیر می کند.‏

‏3. سفر از حق به سوی خلق: سالک در این مرحله، در افعال حق سیر می کند.‏

‏4. سفر از خلق به سوی خلق به وسیلۀ حق: در این سیر، سالک به ارشاد، هدایت و‏‎ ‎‏دستگیری مردم و رساندن آن ها به حق می پردازد.‏

بیان حضرت امام در اسفار اربعه

‏و اما در نظر من، سفر نخست از خلق به سوی حق مقید ‏‏[‏‏نه حق مطلق‏‏]‏‏ می باشد و‏‎ ‎‏تحقق این سفر، به آن است که سالک؛ حجاب هایی را که همان جنبۀ «یلی الخلقی» اشیاء‏‎ ‎‏است، پاره می کند و با الغای این جنبه، بر خلاف دیگران که مقهور و فریفتۀ جنبۀ «یلی‏‎ ‎‏الخلقی» می شوند و موجودات را به صورت مستقل و گسیخته از حق تعالی مشاهده‏‎ ‎‏می کنند، جمال حق را به ظهور فعلی آن که در حقیقت، همان ظهور ذات حق در مراتب‏‎ ‎‏موجودات است ـ نظاره می کند. و این ‏‏[‏‏ظهور فعلی‏‏]‏‏ همان جنبۀ «یلی الخلقی» اشیاء را‏‎ ‎‏تشکیل می دهد.‏

‏و به دیگر سخن، جمال حق، با انکشاف وجه او در نزد سالک، مشاهده می شود. و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 147

‏پایان این سفر آن است که سالک، تمامی موجودات را نشانه ای از حق می بیند و مظاهری‏‎ ‎‏می داند که خداوند در آن ها ظهور کرده است. و از این پس، سفر نخست پایان می پذیرد و‏‎ ‎‏سفر دوم آغاز می شود.‏

‏سفر دوم، از حق مقیّد، به سوی حق مطلق: در این سفر است که در نظر سالک، تمامی‏‎ ‎‏هویّات وجودی مضمحل می گردند ‏‏[‏‏و حقیقت ‏‏«‏کُلُّ شَیْ ءٍ هَالِکٌ إلاَّ وَجْهَهُ‏»‏‎[3]‎‏ برای او در همین‏‎ ‎‏نشئه رخ می دهد‏‏]‏‏ و کلیۀ تعیّنات خلقی مستهلک می شوند و برای ظهور وحدت تامّۀ حق‏‎ ‎‏تعالی ‏‏[‏‏و اضمحلال جمیع کثرات‏‎ ‎‏]‏‏قیامت کبری بر پا می گردد و حق تعالی برای سالک، با‏‎ ‎‏مقام وحدانیت خود، تجلّی می نماید. و این جا است که سالک، اشیاء را مشاهده نمی کند و‏‎ ‎‏از ذات، صفات و افعال خویش فانی می گردد.‏

‏اگر در این دو سفر نخست از اَنانیّت و خودیت سالک چیزی باقی مانده باشد، شیطانِ‏‎ ‎‏درون وی، آن اَنانیّت را برای او به صورت ربوبیت و پروردگاری ظاهر می سازد و در‏‎ ‎‏نتیجه، از او «شطح» صادر می شود.‏

‏«شطحیات» جملگی از نقصان مرتبۀ سالک و نقص سلوکی وی و بقای اِنیّت و اَنانیّت‏‎ ‎‏[‏‏در زوایایی از درون او‏‏]‏‏ حکایت دارد.‏

‏در منظر اهل سلوک، جهت گرفتار نیامدن به شطح، سالک را معلّمی باید آشنا به‏‎ ‎‏چگونگی سلوک که خود، دچار انحراف و اِعوجاج از طریق ریاضات شرعی نباشد، تا او‏‎ ‎‏را به روش سلوک رهنمون شود؛ چرا که راه های سلوک معنوی و باطنی قابل حصر نیست‏‎ ‎‏و به تعداد نفوس خلایق است.‏

‏آن گاه اگر در مقام تقدیر استعدادات، عنایت الهی شامل حال سالک شود ـ آن سان که‏‎ ‎‏شیخ محیی الدین بن عربی گفته: «قابلیت قابل از ناحیۀ فیض اقدس و عین ثابت او است» ـ‏‎ ‎‏آن عنایت، او را دستگیری می کند و به خویشتن خویش بر می گرداند. ‏‏[‏‏و از حالت صدور‏‎ ‎‏شطح خارج می گردد‏‏]‏‏. بعد از این، سفر سوم آغاز می گردد.‏

‏سفر سوم: از حق به سوی خلق حقّی به واسطۀ حق؛ یعنی سفر از حضرت احدیّت‏‎ ‎‏جمعی ‏‏[‏‏ذات حق و تمام صفات و اسماء او‏‏]‏‏ به حضرت اعیان ثابته ‏‏[‏‏وجود کثرات‏‏]‏‏ انجام‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 148

‏می پذیرد. و در همین سفر است که حقایق اشیاء و کمالاتشان و چگونگی طیّ مراحل به‏‎ ‎‏سوی جایگاه نخستین و وصول به وطن اصلی شان، آشکار می شود.‏

‏لیکن سالک در این سفر، پیامبری نیست تا حق تشریع داشته باشد؛ چرا که هنوز در‏‎ ‎‏جهان خارج، به سوی مردم باز نگشته است. پس از این، سفر چهارم را شروع می کند.‏

‏سفر چهارم، از خلقی که همان حق است یعنی از حضرت اعیان ثابته به سوی خلق‏‎ ‎‏(موجودات خارجی) باز می گردد؛ یعنی با وجود حقّانی خود، جمال حق را در همۀ‏‎ ‎‏موجودات می بیند و به مقاماتی که موجودات خارجی در مرتبۀ علم ‏‏[‏‏مرتبه اسماء‏‎ ‎‏]‏‏دارند،‏‎ ‎‏شناخت پیدا می کند و بر روش سلوک و بازگشت آنان به حضرت اعیان و مراتب بالاتر، و‏‎ ‎‏نیز چگونگی وصولشان به جایگاه و موطن اصلی خود، آگاهی می یابد.‏

‏در این سفر، سالک دارای نبوّت تشریعی می شود و احکام ظاهری بدنی ‏‏[‏‏همچون نماز‏‎ ‎‏و روزه‏‏]‏‏ و احکام باطنی قلبی ‏‏[‏‏همچون مسائل اعتقادی و اخلاقی‏‏]‏‏ را وضع می نماید و به‏‎ ‎‏اندازۀ استعداد مستعدان، از خداوند، صفات و اسماءِ او و نیز دیگر معارف راستین را‏‎ ‎‏گزارش می دهد.‏

پیامبران و سفرهای چهارگانه

‏همۀ پیامبران و صاحبان شریعت، این سفرهای چهارگانه را دارند؛ اما به تناسب‏‎ ‎‏اختلاف در مراتب و مقامات آنان، کیفیت این سفرها متفاوت می گردد.‏

‏این سفرهای چهارگانه مختص پیامبران نیست، بلکه گاهی برای اولیای الهی نیز‏‎ ‎‏صورت می گیرد؛ چنانچه برای امیرمؤمنان علی ‏‏علیه السلام‏‏ و فرزندان او حاصل شد. و تفاوت آن‏‎ ‎‏با پیامبر، فقط در مقام تشریع است که مختص پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است.‏

امام خمینی رحمه الله و سفر چهارم

‏در سفر چهارم، سالک و عارف از حق به سوی خلق باز می گردد و صفات و اسماء و‏‎ ‎‏آثار مخلوقات را مشاهده می کند و راه بازگشت آنان را به سوی حق می یابد و خلق را نیز‏‎ ‎‏به سوی حق حرکت می دهد. این ویژگی سفر چهارم است که آن را از سفرهای سه گانۀ‏‎ ‎‏قبلی متمایز می سازد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 149

‏در این جا عارف، قابلیت هدایت خلق را به سوی حق یافته است؛ چرا که او از خود،‏‎ ‎‏رسته و به خدا پیوسته و منافع و مضار اجتماع بشری و احوال خلایق را می داند؛ و چنین‏‎ ‎‏شخصیتی صلاحیت برای تشکیل مدینۀ فاضلۀ استوار بر حق و حقیقت را دارد و شأن او‏‎ ‎‏است که در جمیع شئون اجتماع بشری مداخله نماید.‏

‏پس از آن که سالک الی الله سه سفر از اسفار مذکور را پیمود و به سفر چهارم رسید،‏‎ ‎‏باید دست خلق را بگیرد و زمینۀ سلوک آن ها را نیز فراهم نماید. و تا چنین نکند، نه تنها‏‎ ‎‏سفر چهارم پیموده نمی شود، بلکه سه مرحلۀ قبل هم بی اثر و تباه می گردد؛ چون مبارزه‏‎ ‎‏با  مادیات و تنظیم آن به شکلی که مانع سلوک الی الله نباشد، اصل اوّلی مرد راهرو‏‎ ‎‏وحی  باشد.‏‎[4]‎

‏امام راحل در میان عارفان و سالکان، از ویژگی های خاصی برخوردار است که او را از‏‎ ‎‏سایرین ممتاز ساخته است. اغلب عارفان پس از پیمودن سفرهای معنوی، در سفر چهارم‏‎ ‎‏نتوانستند خلق پیرامون خویش را در این سیر و سلوک همراه سازند و موانع را از سر راه‏‎ ‎‏آنان بردارند؛ چرا که عرفان آن ها و سیر و سلوک آن ها مبتنی بر انزوا و درون گرایی بود.‏

‏اما امام راحل در سفر چهارم، موفق شد که مردم را با معارف بلند توحیدی آشنا سازد و‏‎ ‎‏مردم را نیز عرفانی نماید؛ به گونه ای که آنان جز رضایت دوست را نمی پسندیدند و همه‏‎ ‎‏چیز خود را حاضر بودند به پای او فدا کنند. این واقعیت، پس از انقلاب اسلامی و در‏‎ ‎‏زمان حیات آن بزرگوار به خوبی روشن و آشکار بود.‏

‏امام راحل در سفر چهارم ـ که مردی الهی شده بود و راه های سلوک الی الله را به خوبی‏‎ ‎‏می دانست و به مصالح و مفاسد مردم آگاهی یافته بود ـ برای برداشتن موانع، در مقابل‏‎ ‎‏طاغوت زمان خود ایستاد و مشغول مبارزه ای بزرگ گردید، و در نهایت، با استعانت و‏‎ ‎‏عنایت الهی که حمایت گستردۀ مردم را به همراه داشت پیروز گردید. آری امام ‏‏رحمه الله‏‏ هدایت‏‎ ‎‏خلق را پس از طی مراحل سیر و سلوک، وظیفه ای پیامبر گونه می داند:‏

‏آنان که به این مقام یا شبیه به آن رسیده اند، اعتزال از خلق و انزوا اختیار نمی کنند، بلکه‏‎ ‎‏مأمور به آشنا نمودن و آشتی دادن گمراهان با این جلوه ها هستند. و رسول الله خاتم با‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 150

‏رسیدن به مرتبۀ عالی انسانیت و به مظهریت اسم جامع اعظم، با خطاب ‏‏«‏یَا أیُّهَا الْمُدَّثِّرُ *‎ ‎قُمْ فَأنْذِرْ‏»‏‎[5]‎‏ مأمور هدایت شد.‏‎[6]‎

‏امام راحل همانند مولی الموحّدین، علی بن ابی طالب ‏‏علیه السلام‏‏ که سر سلسلۀ اولیا و عارفان‏‎ ‎‏الهی است، در مقابل سیری ظالم و گرسنگی مظلوم، سکوت نکرد و در این مورد بارها در‏‎ ‎‏کلام و روش و سیرۀ عملی خود، حمایت از مظلومان و مستضعفان را سرلوحۀ کارهای‏‎ ‎‏خویش قرار داد. او در یکی از نامه های عرفانی خود به فرزندش مرحوم سید احمد آقا ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏و از امور مهمی که لازم است وصیت نمایم، اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصاً محرومان‏‎ ‎‏و مستمندان که در جامعه ها، مظلوم و بی پناهند. و هر چه توان داری در خدمت اینان ـ که‏‎ ‎‏بهترین زاد راه تو است و از بهترین خدمت ها به خدای تعالی و اسلام عزیز است‏‎[7]‎‏.‏

‏و بر اساس همان سیر و سلوک عارفانۀ خویش ـ  که باید از بندگان خدا دستگیری و‏‎ ‎‏آنان را هدایت نماید ـ در موارد متعدد به این امر مقدس تأکید می کند:‏

‏پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمت های بی منتهای اوییم؛ پس چه بهتر که از خدمت به‏‎ ‎‏بندگان او غفلت نکنیم؛ که خدمت به آنان، خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند. هیچ گاه‏‎ ‎‏در خدمت به خلق الله خود را طلب کار مدان که آنان به حقّ، منّت بر ما دارند که وسیلۀ خدمت‏‎ ‎‏به او ـ جلّ و علا ـ هستند.‏‎[8]‎

‏و بر اساس همان ویژگی سلوک عرفانی خویش ـ که لازمۀ آن، حضور در صحنه های‏‎ ‎‏سیاسی و اجتماعی است ـ می فرماید:‏

‏در این حکومت اسلامی کمک به دولت مردان وفادار به جمهوری اسلامی نیز یک وظیفۀ‏‎ ‎‏انسانی ـ ملّی است.‏‎[9]‎

‏و بدین جهت، برای برقراری عدالت و جلوگیری از ظلم و فساد و رسیدن انسان به‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 151

‏کمالات اخلاقی و عرفانی، تشکیل حکومت را لازم و آن را پدیده ای الهی می داند:‏

‏اسلام و حکومت اسلامی پدیدۀ الهی است که با به کار بستن آن، سعادت خود و فرزندان‏‎ ‎‏خود را در دنیا و آخرت، به بالاترین وجه تأمین می کند و قدرت آن را دارد که قلم سرخ‏‎ ‎‏بر  ستمگری ها و چپاول گری ها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسان ها را به کمال مطلوب‏‎ ‎‏خود  برساند.‏‎[10]‎

فصل دوم: تجلی عرفان امام در انقلاب اسلامی

‏مبارزات دشمن شکن امام ‏‏رحمه الله‏‏ در دوران انقلاب اسلامی تا براندازی رژیم ستم شاهی،‏‎ ‎‏سازش ناپذیری و مبارزۀ فرهنگی و فکری با سنّت های پوسیده، با یک نگاه دقیق، جلوه ای‏‎ ‎‏از صفای عرفانی امام به شمار می آید.‏

‏می توان گفت که شخصیت عرفانی او عامل بر پایی نهضت اسلامی ایران گردید؛‏‎ ‎‏انقلابی که کانون نور و پرتو افشانی در تمام جهان گردید. جلوه های عارفانۀ او باعث ایجاد‏‎ ‎‏امید در دل انسان های ستم زده و مأیوس گردید و توده های عظیم مردمی را به صحنه آورد.‏

‏اکثر صوفیان عارف نما، اشخاصی گوشه گیر و دور از مسائل سیاسی ـ اجتماعی بودند،‏‎ ‎‏راه حل های آنان نیز اغلب برخودسازی فردی و انزوا تأکید داشت. اما امام بر این باور بود‏‎ ‎‏که در حرکت های انقلابی و سیاسی، عرفان تحول می آفریند و دربارۀ رشد مبارزات‏‎ ‎‏مردمی فرمودند:‏

‏بیداری، اول قدم است؛ اول قدم یقظه است. در سیر عرفانی هم یقظه اول قدم است، در این‏‎ ‎‏سیر؛ این هم سیر الهی و عرفانی است؛ بیداری، قدم اول است. و کشورهای اسلامی،‏‎ ‎‏ملّت های مسلم، ملت های مستضعف در سرتاسر جهان، این ها بیدار شده اند... و ان شاء الله ‏‎ ‎‏پیروز خواهند شد.‏‎[11]‎

‏امام در عین حال که با شهامت و استقامت، تمام مردم را برای قیام با ستم مجهز‏‎ ‎‏می نمود، نهضت آنان را مظهر تجلّی ارادۀ خداوند می دانست. امام با معنویت، جامعه را‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 152

‏تقویت نمود و رابطه ای تنگاتنگ بین سیاست و عرفان پدید آورد.‏

‏در واقع امام، وقتی مراحل سلوک یک عارف را طی نمود و به حقیقت واصل شد،‏‎ ‎‏تکلیف خود را تمام شده نپنداشت و متوجه جامعه گردید، تا انسان ها را مورد تربیت و‏‎ ‎‏مراقبت قرار دهد. او که قبلاً شیطان را از ساحت تفکر و عمل خویش رانده بود، تصمیم‏‎ ‎‏گرفت عرصۀ اجتماع را از لوث وجود او تطهیر کند و  در این مسیر، با حاکمیت طاغوت‏‎ ‎‏مواجه گشت و ستیز با طاغوت و عوامل آن را در برنامه های خود قرار داد.‏

‏عرفان امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ آمیزه ای از گرایش های زاهدانه و عاشقانه بود و آن را از افراط و‏‎ ‎‏تفریط های این دو ساحت پیراسته بود. به همین دلیل، عرفان را در منظر گسترده تری‏‎ ‎‏می دید و گسترۀ بهره گیری از آن را به سیاست و زندگی تسرّی می داد.‏

‏ایشان در پیامی به گورباچف، برای حل مقاصد اجتماعی ـ سیاسی، مطالعۀ کتب‏‎ ‎‏عرفانی همچون آثار محیی الدین عربی را توصیه فرمودند.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ آموخته های عرفانی را در صحنۀ اجتماعی پیاده کرد و مردم را به معنویتی‏‎ ‎‏که  عارفان دنبالش بودند راغب نمود. عرفانی که امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ مطرح ساخت، در‏‎ ‎‏ضمن  این که مشتاقان را با دقایق عرفانی آشنا می ساخت، افراد را از مسئولیت های‏‎ ‎‏اجتماعی و وظایفی که در ارتباط با جامعه و مسائل حکومتی و سیاسی داشتند غافل‏‎ ‎‏نمی نمود.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ که سر سلسلۀ عارفان حقیقی در عصر حاضر می باشد، این نکته را به‏‎ ‎‏اثبات رسانید که جایگاه واقعی عرفان، تنها تلاش های انفرادی آدمی نمی باشد و حاکمیت‏‎ ‎‏خداوند باید تمام جنبه های زندگی انسان را فرا گیرد و تمامی روابط اجتماعی، بر اساس‏‎ ‎‏قوانین و سنّت های الهی بنا شود. او بر این باور بود که عارف وقتی رحمت حق را به قلب‏‎ ‎‏خویش رسانید، باید با چشم مهربانی و لطف به بندگان الهی نظر کند و خیر و صلاح همه‏‎ ‎‏را خواستار باشد و انبیا نیز به سعادت فردی و اجتماعی افراد نظر داشته اند.‏‎[12]‎

‏این که انقلاب اسلامی به رهبری امام، تنها با دست عنایت حق تعالی به پیروزی‏‎ ‎‏رسید  و در پرتو توجّهات حضرت احدیّت ـ جَلّ جلاله ـ راه به کمال بُرد، نکته ای است‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 153

‏که  در جای جای کلام امام و زندگانی آن بزرگوار، مشهود و ملموس است. و این‏‎ ‎‏حرکت  را باید با نگاه عارفانه به تحلیل نشست.‏

‏امام بزرگوار ‏‏رحمه الله‏‏ خود، تحلیلی بسیار زیبا و عارفانه از این واقعیت دارد که علّت اصلی‏‎ ‎‏شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی را آشکار می سازد:‏

‏ما عقب ماندگان و حیرت زدگان، و آن سالکان و چلّه نشینان، و آن عالمان و نکته سنجان،‏‎ ‎‏و  آن متفکران و اسلام شناسان، و آن روشنفکران و قلم داران، و آن فیلسوفان و جهان بینان،‏‎ ‎‏و آن جامعه شناسان و انسان یابان، همه و همه با چه معیار، این معمّا را حل و این مسأله را‏‎ ‎‏تحلیل می کنند که از جامعۀ مسمومی که در هر گوشۀ آن عفونت رژیم ستم شاهی فضا را‏‎ ‎‏مسموم نموده... مراکز تعلیم و تربیتش ـ از کودکستان تا دانشگاهش ـ مسموم و بدتر از‏‎ ‎‏مسموم و فضای حاکم برسر تا سر کشور مسموم، که هر یک برای مسموم نمودن جوانان‏‎ ‎‏و  به فساد کشاندن آنان عاملِ فعّال بود و نونهالان تازه جوان ما در یک چنین محیطی به‏‎ ‎‏جوانی و رشد رسیده بودند که به حسب موازین و عادت، باید سرشار از مسمومیت و فساد‏‎ ‎‏اخلاق و عقیدت باشند، که اگر معلم و مربّی اخلاق و مهذّب نفوس بخواهد تنها یکی از آن ها‏‎ ‎‏را با صرف سال های طولانی متحوّل گرداند، میسّر نگردد ـ چگونه در ظرف چند سال معدود،‏‎ ‎‏از بطن این جامعه و انقلاب که خود نیز اگر معیارهای عادی را حساب کنیم باید کمک به‏‎ ‎‏فساد کند ـ یک همچون جوانان سرشار از معرفت الله و سرا پا عاشق لقاء الله و با تمام وجود‏‎ ‎‏داوطلب برای شهادت و جان نثاری برای اسلام که پیران هشتاد ساله و سالکان کهنسال، به‏‎ ‎‏جلوه ای از آن نرسیده اند، بسازد؟!‏

‏جز دست غیبی و دستگیری الهی و تصرّف ربوبی، با چه میزان و معیار می توان تحلیل این‏‎ ‎‏معما کرد؟!...‏‎[13]‎

نتیجه و جمع بندی مباحث

‏آنچه به صورت اختصار به عنوان جمع بندی از این نوشتار می توان بیان نمود آن است‏‎ ‎‏که امام العارفین ‏‏رحمه الله‏‏ از همان ابتدای جوانی و تحصیل در حوزۀ علمیه، در تهذیب نفس و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 154

‏کسب مقامات و حالات عرفانی کوشا بوده و این مباحث را با دقت خاصی بررسی‏‎ ‎‏نموده اند.‏

‏و در این مسیر، وجود راهنما، به خصوص ولایت پیامبر اکرم و ائمه ‏‏علیهم السلام‏‏، که واسطۀ‏‎ ‎‏بین غیب و شهودند را لازم می دانستند.‏

‏همچنین بین مباحث عرفان و براهین عقلی، هیچ گونه تعارضی نمی دیدند و این دو را‏‎ ‎‏در رابطۀ تنگاتنگ با یکدیگر معرفی می نمودند.‏

‏امام راحل عرفان را جدای از حضور در صحنه های مختلف اجتماعی نمی داند، بلکه‏‎ ‎‏آن را وسیله ای برای تحوّل و اصلاح جامعه و مردم معرفی می کند و عارف واقعی را کسی‏‎ ‎‏می داند که انگیزۀ او الهی باشد.‏

‏آنچه سلوک عرفانی امام ‏‏رحمه الله‏‏ را از ویژگی خاصی برخوردار می نماید، طی نمودن‏‎ ‎‏سفرهای چهارگانۀ معنوی که به صورت کامل است؛ به گونه ای که ایشان را از سایر عارفان‏‎ ‎‏ممتاز ساخته بود. مخصوصاً در سفر چهارم که امام موفق شد با نیروی اعتماد به نفس خود‏‎ ‎‏و یقین و توکّلی که به خداوند داشت، مردم زمان خویش را عرفانی نماید و آن ها را در‏‎ ‎‏مدت زمان کوتاهی، متحوّل نماید و همراه آن ها یک حماسۀ بزرگ دینی و اجتماعی را به‏‎ ‎‏وجود آورد و معنا و تفسیر نوینی از عرفان و عارف، به جامعه عرضه دارد؛ که عارفان‏‎ ‎‏واقعی چراغ فروزان هدایت و گرما بخش جامعۀ خویش می باشند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 155

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی معنوی‏‏، محمد تقی جعفری، انتشارات اسلامی، 1373 ش.‏

‏2. ‏‏جلوه های رحمانی‏‏، نامه عرفانی امام خمینی، معاونت فرهنگی بنیاد شهید انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی، 1371  ش.‏

‏3. ‏‏سرّ الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372  ش.‏

‏4. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379 ش.‏

‏5. ‏‏فرازهای فروزان‏‏، غلامرضا گُلی زواره، انتشارات حضور، 1379 ش.‏

‏6. ‏‏لطایف ربّانی‏‏، نامه های اخلاقی و عرفانی امام خمینی، انتشارات ذکر، 1379 ش.‏

‏7. ‏‏مجله حضور‏‏، فصلنامۀ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.‏

‏8. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1373 ش.‏

‏9. ‏‏وصیّت نامه سیاسی الهی امام خمینی‏‏، نگرش موضوعی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‏‎ ‎‏خمینی، 1372 ش.‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 7مقالات عرفانی (4)صفحه 156

  • )) نساء (4): 100.
  • )) مصباح الهدایه، ص 89.
  • )) قصص (28): 88.
  • )) تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 2، ص 405.
  • )) مدثر (74): 1 ـ 2.
  • )) جلوه های رحمانی، ص 21.
  • )) لطایف ربانی ص 46.
  • )) سرّ الصلاة، مقدمه، ص 30.
  • )) لطایف ربانی، ص 46.
  • )) وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی، ص 86.
  • )) صحیفۀ امام، ج 12، ص 382.
  • )) فرازهای فروزان، ص 324.
  • )) مجله حضور، ش 19، ص 21 (پیام امام خمینی، 10/1/1360 ش).