در این نوشتار سعی بر این است که به اهم وقایع و رخدادهای حیات پربرکت حضرت امام خمینی (س) اشاره گردد. ضمنا در ادامه مناسبتهای ملی و مذهبی روز را در سیره و اندیشه امام جستجو می کنیم.
مهندس مهدی چمران رییس شورای شهر تهران می گوید : روز نهم اردیبهشت به این سبب روز شوراها نامگذاری شد که در این روز حضرت امام فرمان زیبایی خطاب به شورای انقلاب اسلامی صادر کردند و گفتند که در کشور ما همه چیز براساس حرکت و مشارکت مردم است و شواها یکی از حرکتهای مردمی است لذا شوراها باید در محل روستا و استان تشکیل شود و در اداره امور محلی مشارکت داشته باشند.
اشاره: شورا چگونه نهادی است؟ نهادی است اجتماعی یا سیاسی؟ کجای هرم قدرت قرار دارد؟ مناسباتش با دولت و شهروندان چگونه تبیین می شود؟ جایگاهش در قانون اساسی و در اندیشه بنیانگذار نظام چیست؟ چه سهمی در توسعه، تمرکززدایی و تثبیت حقوق شهروندی دارد؟ این سوالات و سوالاتی از این دست را با دکتر محمدعلی نجفی در طبقه پنجم ساختمان شواری شهر در میان گذاشته ایم. نقطه عطف سخنان عضو شواری سوم، غفلت از اصول قانون اساسی و بی توجهی به آموزه های رهبر کبیر انقلاب اسلامی در حوزه شوراها است. نجفی همچنین در این گفتگو، از بی توجهی دولت به مصوبات شورا و وجود محدودیت های فراوان در برابر شورا سخن گفت
اصلیت خوزستانی دارد. در منطقه جنوب و در کنار کارون بزرگ شده است. دقایق آغازین جنگ را به یاد دارد، زمانی که عراق با 12لشکر زرهی به میهن اسلامی حمله کرد او و دیگر خوزستانی ها سینه سپر کردند و در برابر تجاوز دشمن ایستادند. با توجه به علاقه ای که به ارتش داشت در کنکور دانشگاه افسری ثبت نام کرد ودر سال 1359 با قبولی در آزمون این دانشگاه لباس رزم نیروی زمینی ارتش را به تن کرد. در سمت های مختلفی فرماندهی یگان های نیروی زمینی ارتش را بر عهده داشت تا اینکه در سال 1387 با حکم فرماندهی معظم کل قوا به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب گردید. 29 فرودین بهانه ای بود تا با امیرسرتیپ احمد رضا پوردستان گفت و گویی داشته باشیم و از نقطه نظرات در خصوص اهداف پیش روی این نیرو و خاطرات وی دی طول هشت سال دفاع مقدس آشنا شویم.
اگرچه مرگ «داد» است، اما آدمی این «داد» را بر نمیتابد و عشق آدمی به حیات و مظاهر آن او را به «بانگ و فریاد» وامیدارد. چه میتوان کرد، آدمی را از مرگ گریزی نیست. «کل نفس ذائقةالموت.» همه کارهای جهان را در است مگر مرگ کان را دری دیگر است آدمی در جستوجوی جاودانگی از ظلمات گذر کرده،از افق افسانهها و اساطیر سر برآورده و به هر آنچه جاودانگی او را تضمین کند، روی خوش نشان داده است. ولی این همه، باز هم گره ناگشودۀ مرگ را نگشاده است و او در هر گامی به مرگ نزدیکتر شده است. گویی فرزند آدم را از این همزاد گزیر و گریزی نیست و تنها آنان که در چشمۀ مصفای خرد و حکمت و عشق و عرفان رویینتن شدهاند،به راز جاودانگی دست یافتهاند. یادگار گرامی امام راحل، حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی رحمةالله علیه، در زمرهمردانی است که به راز بیمرگی وقوف یافتهاند و وجود تابناکش بر آسمان معرفت انسانی همواره نورافشان خواهد بود.
یکی از ویژگی های حاج احمد آقا این بود که در دوران یازده سال رهبری حضرت امام بعد از پیروزی انقلاب سفرهای مکرر و به شکل ناشناس به سراسر ایران، به ویژه مناطق محروم داشتند. به دلیل مشغله زیاد در تهران و حساسیت کاری و همچنین عشق و علاقهایی که میخواستند لحظه ایی از امام جدا نشوند، معمولاً این سفرها کوتاه بود، ولی در تمام موارد ناشناخته بود. بعضی وقتها با لباس بسیجی یا به عنوان پاسدار همراه دوستانشان به مناطق محروم میرفتند و بعد از بازگشت مسائل را خدمت امام گزارش می کردند. نامه هایی از ایشان موجود است که گزارش مسائل مردم و مشکلات و درد دلهای ملت را همانگونه که بیواسطه مشاهده کرده و شنیده است، خدمت حضرت امام ارائه کرده است.
همسر گرامی حضرت امام خمینی(ره) نقل می کند: یک روز آمد... بعد از احوالپرسی ها گفت خانم من امیرالحاج شده ام. گفتم: چرا؟ قضایا را تعریف کرد که آقای خامنه ای به من گفته اند که این مسئولیت را قبول کن. من به او گفتم: احمدجان تو حتماً بهتر از من میدانی که ملک فهد تابع دستورات آمریکاست. اگر شما به آنجا بروی و مصلحت آمریکا چنین قرار بگیرد که شما را بگیرند و به فهد دستور دهد، فهد اطاعت میکند و این چیزی است که هم برای تو و هم برای ایران مناسب نیست، که ایشان رفتند و اطلاعیه ای در جواب نوشتند که خانم راضی نیستند.
بی شک نام سید احمد خمینی برای همیشه در کنار نام امام خمینی باقی خواهد ماند؛ همانی که همواره و بویژه بعد از فوت "سید مصطفی" چه در مبارزه و چه در اداره مبارزه و امور انقلاب و کشور یار امام و یاور مردم بود و لحظه ای پدر را ترک نکرد. چه اینکه رهبر انقلاب برای او فقط"پدر"نبود و"مراد" هم بود. همان او که هم "امین امام" بود هم امین "مردم ".
تاریخ وادی « لاادری » است. در این وادی، گزاره های تاریخی تنها بخش نازلی از تاریخِ زیسته را روایت می کنند. تاریخِ زیسته وقتی پشت پرده های سکوت و رمز می رود، ناشناخته تر و مبهم تر می شود. تاریخ انسان های تاریخ ساز و کم گوی، تاریخِ « نمی دانم » ها است. حیات کوتاه اما پرفرازِ « احمد » فرزند و مشاور رهبرکبیر انقلاب اسلامی ایران در سال 57 از گونه تاریخ هایی است که در آن زیسته با گفته فاصله بسیار دارد. احمد را فرزندش، « گنجینه اسرار انقلاب » خواند، گنجینه ای که بسیار زودتر از معمول، بر خاک رفت تا نه بازکاوی جزئیات که حتی تحلیل کلان روایت های دهه دو دهه 40 و50 و از همه مهمتر دهه 60 همچنان در هاله ابهام بمانند. در بازخوانی حیات خمینیِ پسر، دوران کوتاه زیست او بدون خمینیِ پدر از اهمیت فراوانی برخوردار است. چه، این فرزند امین، « خود » را تمام وانهاده و « دیگری » را گزیده بود. « دیگری» پدر نه، که « مراد » و « عشق » او بود. او پس از سالها « احمد » بودن اینک « خمینی » شده بود ،خمینی دیگری که اگرچه دل در اندیشه خمینیِ راحل داشت اما اینک در نبود پیر جماران، « یادگار امام » بود. صرف نظر از گذشته ها، همین یک عنوان کافی بود تا او به عنوان رجل سیاسی تمام عیار در جمهوری ده ساله مطرح شود.
پایان نامه «ترجمه و شرح برخی اصطلاحات عرفانی کتاب مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایة» به کتابخانه و آرشیو افزوده شد.
روزى مرحوم آقاى بروجردى ، مرحوم آقاى حجت ، مرحوم آقاى صدر، مرحوم آقاى خوانسارى ، رضوان اللَّه علیهم، براى مذاکره در یک امر سیاسى در منزل ما جمع شده بودند. به آنان عرض کردم که شما قبل از هر کار تکلیف این مقدسنماها را روشن کنید.
در پی سخن امام به این مضمون که «بروید تحکیم وحدت کنید» دانشجویان مسلمان در شهریور ۵۸ گردهم آمدند تا شیوه های وحدت و تشکل یافتن در قالب اتحادیه ای فراگیر را به بحث بگذارند.
پایان نامه «ترجمه و تحقیق مبحث حرمت غیبت از کتاب مکاسب محرمه امام خمینی(س)» به کتابخانه و آرشیو افزوده شد.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.