امام خمینی(س) وجود برخی از ماده های مندرج در قانون اساسی مشروطه، مانند لزوم حضور پنج مجتهد به عنوان ناظر در مجلس شورای ملی را فرصتی برای اجرای حداقلی از قانون های اسلام می دانستند که هیچ گاه عملی نشد.
امام خمینی از دل اندیشه های اسلامی یک قانون اساسی مترقی بر پایه فقه اهل بیت(س) را طراحی کردند.
استاد سطح عالی حوزه با اشاره دیدگاه تفسیری امام راحل، اظهار کرد: امام(س) با علم به پیشرفت روز به روز دانش بشری، معتقد بود افق های جدیدی از معارف وحیانی قرآن برای انسان معاصر روشن و نمایان می شود. ایشان قرآن را در افق اعلایی می دانستند و همواره مخاطبانشان را به تزکیه نفس و تنزیه از آلودگی ها سفارش می کردند تا محیای پذیرش معارف قرآن گردند.
صلوات و سلام خداوند بر رسول خدا پیامبر عظیم الشأن که یک تنه قیام فرمود در مقابل بت پرستان و مستکبرین، و پرچم توحید را به نفع مستضعفین به اهتزاز درآورد، و از قِلت عُدّه و عدد نهراسید، و با عِده قلیل بدون سازوبرگ جنگی کافی و با نیروی ایمان و قوتِ تصمیم بر سرکشان و ستمکاران تاخت، و ندای توحید را در کمتر از نیم قرن بر بزرگترین معموره جهان به گوش جهانیان رساند.
انسان امروزین در پی گم شده ای می گردد تا از دریافتهای باطنی آگاه شده و مدد جوید و چون عرفان، از توجه به وجدانیات حاصل می شود، زین سبب، بشر، تشنۀ عرفان است و عرفان راهی است که بشر باید آن را بپیماید. چرا که تنها این سرچشمۀ گواراست که دلهای مرده را حیاتی دوباره می بخشد و ارواح افسرده را به پرواز در می آورد. حضرت امام خمینی(س) بر پایۀ رابطۀ تنگاتنگ عرفان و دین، زبان عرفان را به زبان ادعیه و قرآن نزدیک می داند.
آن روزی که مدرس می گفت سیاست ما دیانت ما و دیانت ما سیاست ماست، یک دومی نبود بگوید احسنت، راست گفتی. ... یک روز سیاستهای محلی بازی می کند با اسلام مثل بنی امیه و غیره و امروز سیاست یک ابرقدرت مثل امریکا که یک سیاست حاکم است، آن سیاستی که می آید نفت ببرد آن سیاستی که می آید خلیج فارس را تسخیر کند ... در اسرائیل طرفداری از صهیونیستها می کند، ... این سیاست نه پدر دارد نه مادر و نه اصل، این دین را به حال خود نمی گذارد ...دقیقاً روی اسلام مطالعه می کند یک چیزهایی را برمی دارد و یک چیزهایی را می گذارد. این می شود اسلام امریکایی یعنی اسلام در تسخیر امریکا.
فرهنگ بسیجی در معنای حقیقی و کامل آن، فرهنگی است فطری و انسانی و به همین دلیل فرهنگی است عقلی و دینی؛ فرهنگی عاری از تعصب، جزمیت، انحصار، گروه گرایی، خاص اندیشی، رهبانیت، تعبد بدون تعقل و مهمتر از همه فرهنگی است اسلامی و جهت گیری آن بسوی فطرت، حنیفیت، توحید، تعقل، حماسه، عرفان، شهادت و ایثار، عدالتخواهی، سعادت طلبی، کمال جویی و در نهایت خداخواهی و طلب جانان است.
امام سعادت واقعی را در رها شدن از سیطرۀ عقل مادی گرا، منفعت جویی، خودخواهی و خودبینی فلسفی و رسیدن به مقام خلوص و صفا و پاکی می دانند. به عقیدۀ ایشان حتّی فرقه ها و باورهای عرفانی هم اگر به صورت رسمی و خشک و بی روح درآید و ابزار سوء استفادۀ برخی شود، خود از بُتهایی است که باید از آنها اجتناب کرد.
امام خمینی(س) همواره بر پیوند عمیق و محکم میان عرفان و جهاد و شهادت تأکید می ورزیدند؛ و جهاد و شهادت را از نتایج عرفان واقعی می دانستند. مگر نه اینکه «جهاد»، دری از درهای بهشت است و خداوند آن را به روی بندگان خاص خود می گشاید؟ همین اولیای خدا هستند که این در را می کوبند و از در جهاد به درجۀ رفیع شهادت می رسند و از نعمت بزرگ لقای پروردگار و جوار او بهره مند می گردند.
عرفان امام در متن زندگی او وارد شده بود و در تمام حرکات و سکنات او بازتاب داشت و در تمام خواسته ها و سیاستهای ایشان متبلور بود. حقیقتی بود که در تمام موضع گیریها، اعم از صلح و جنگ، سفر و حضر، خانواده و اجتماع، در مناجاتهای شبانه، زندگی روزانه و پیامهای عادی اش نیز ظهور و بروز پیدا کرد و عرفان چنین انسانی به همراهی فلسفه و جهان بینی او در عرصۀ فکر و نظر به منزلۀ دوبال شدند که به وسیلۀ آنها توانست تا بیکران ملکوت به پرواز درآید.
حضرت امام خمینی (س) درهای جدیدی را در تحلیل صحیح و بهره بری کامل و اساسی از قیام سید شهیدان عالم، حضرت ابی عبدالله الحسین (ع)، گشود و روزنه هایی را که فقها پیشین نشان داده بودند به راههای همواری مبدل ساخت تا فقها و صاحب نظران حوزه استنباط و فقاهت و دیگر ره جویان مباحث دینی – اجتماعی، گامهایی استوار بردارند.
به نظر می رسد، امام خمینی(س) هم به عرفان به عنوان راه دسترسی به ملکوت آسمان ها می اندیشد و هم به سیاست به عنوان راه سامان دادن به سازوکارهای جاری این زمین برهوت برای تجمیع اهداف و ابزار و مسیر نیل به تحقق انسان متعالی؛ یعنی همان تحقق مضمون عرفان دینی؛ اما در این شیوه حوزه های عرفان فردی و سیاست جمعی با ابزار و شیوه های خود، هر کدام در سپهر خویش، قواعد خود را دارند و با هم خلط نمی شوند.
اصول و مبانی سیاست خارجی ای که امام خمینی(س) طراحی نموده و به صورت قوانین موضوعه تدوین و سعی در اجرای آن می شد، می توان در چند اصل خلاصه کرد. مهمترین مفهوم در این زمینه "استقلال" بود، این مفهوم، علیرغم فشارهای عظیم بین المللی و بحرانهای فراگیر داخلی، ابداً به معنای انزوای ایران از جهان نبود، بلکه امام خمینی حریم واقعی ملّت ایران و حرمت پایمال شدۀ ایشان را مرتباً مورد تأکید قرار داده و هر نوع رابطه ای را در مرز اصطکاک با این اصل مورد ارزشیابی منفی یا مثبت قرار می دادند. استقلال، در معنای نهایی می باید موجب پاره شدن تمام بندها و مجاری سلطه شود و هر کشوری که با سوء استفاده از ضعفهای داخلی و فساد حکومتگران سابق در ایران، مناسبات و منافع نامشروعی برای خود داشت،
اباعبدالله الحسین در نامه ای که در جواب کوفی ها می نویسد، می فرمایند، امام چه کسی است؟ امام حاکم به عدل است و دستورات حق را اجرا می کند ولی این حاکمان می خواهند بر مال و جان افرادمسلّط باشند، قصر و کاخ بسازند، سودجویی کنند و منافع فراوان ببرند و چون این خواسته ها با محتوای اصلی اسلام همراه نیست، با تحریف اسلام حکومتشان ادامه پیدا می کند.
امر به معروف و نهی از منکر هنگامی که مبتنی بر فهم صحیح از دین باشد و از سیره نبوی و علوی یعنی معیارهای خالص اسلام سرچشمه بگیرد جامعه را از حالت سکون و ایستایی خارج می سازد و منجر به بالندگی و سازندگی آن می گردد. امام حسین(ع) که خود عصاره اسلام محمدی است قیام می کند تا نشان دهد که آنچه بنی امیه حکومت خود را به وسیله آن توجیه می کند دین نیست بلکه نوعی فریب و نیرنگ است که به اسم دین عرضه می شود و دین فقط در عبادات فردی و جمعه و جماعات بدون تحرک خلاصه نمی شود و اسلام حقیقی با وجود چنین حکومتی سازگار نیست.
امام خمینی(س) اصلاح اندیشه های دینی را سرلوحه نهضت اسلامی قرار می دهد و با طرح مسئله جدایی دین از سیاست تغییرها و برداشتهای رایج از دین را طرد می کند و اسلام را یک دین اجتماعی و همه جانبه معرفی می نماید که باید در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متجلی گردد.
مخالفتهای امام خمینی(س) با امریکا و مواضع این کشور، به سال 1358 و پیام ایشان در این سال محدود نمی شود؛ بلکه باید به دو دهه قبل برگشت و از اوایل دهه چهل آن را مورد توجه قرار داد. از زمان شروع نهضت امام خمینی و بویژه ماجرای کاپیتولاسیون در سال 1343، مخالفتهای امام با دخالتهای امریکا در امور داخلی ایران آغاز شد.
آرمان استکبارستیزی محصول تفکرات شخصی امام خمینی(س) نبوده و ریشه در عمق تعالیم اسلامی دارد و نه تنها ایشان بلکه تمامی کسانی که خود را پیرو راه اولیاء الهی و داخل در جبهه حق پرستان می دانند، موظف به ستیز با مستکبران هستند.
کرامت ذاتی، حقی است طبیعی و خدادادی که آفریدگار هستی در نهاد و وجود تمامی انسان ها به ودیعت نهاده و همگان را از آن بهره مند ساخته است. این حق آمیخته با حکم بوده و قابل سلب و اسقاط و نقل و انتقال نبوده و احدی را یارای تعدی و تجاوز به آن نیست، مگر آنکه آدمی با ارتکاب جرائم و معاصی آن را از خویشتن خویش زدوده و سالبه به انتفای موضوع گردد.