امتداد معرفتی و عملیِ تعبیر «شیطان بزرگ» بسیار زیاد است زیرا وقتی به کسی لقب شیطان داده می شود، رفتار و برخورد و احساسات باید در چارچوب «شیطان صفتی» او باشد.
امام(ره) تا آخرین روز حیات خود، همین احساس را نسبت به آمریکا داشت و ضمن آنکه تعبیر «شیطان بزرگ» را بکار می برد، از بن دندان هم به آن اعتقاد داشت.
نسبت دین و توسعه با توجه به نوع قرائت و فهم دینی می تواند سه گزینه امتناع، امکان و بی ارتباطی باشد و قرائت امام خمینی از دین؛ امکان طرح بحث از میانی توسعه و تحقق مصادیق آن را می دهد.
امروز پدر پیر شما خمینی از تمامی شما کارگران و صنعتگران و متخصصان می خواهد که با تمام قدرت مواظب باشید که دوباره مردم ما گرفتار ابرقدرتها و قدرتها نشوند.
«دانشگاه مرکز سعادت و در مقابل، شقاوت یک ملت است. از دانشگاه باید سرنوشت یک ملت تعیین شود. دانشگاه خوب یک ملت را سعادتمند می کند و دانشگاه غیر اسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را به عقب می زند.» این فراز از سخنان حضرت امام خمینی(س) به خوبی اهمیت و جایگاه والای دانشگاه را نشان می دهد. متناسب با این جایگاه، امام خمینی رسالت و وظایفی رابرای دانشگاه متصور می شوند که از خلال سخنان ایشان قابل استخراج است.
اگر ملت ما علم را، آن علم جهتدار را یاد بگیرند، تربیت بشوند، در مقابل علم، در پهلویِ علم هم تربیت باشد؛ تربیت دینی، تربیت الهی، تربیت انسانی و هم علم، اگر این دو حربه در دست شما باشد، کسی نمی تواند به شما تعدّی کند، کسی نمی تواند استبداد را برگرداند. و اگر این علم نباشد مردم را توجیه می کنند به جایی که باز هم آن مسائل سابق برگردد، و آن استبداد سابق و آن وابستگیهای سابق.
معلم، اولین تعلیم دهنده انسان، بعد از پدر و مادر است؛ اوست که خشت اول علم را بناگذاری می کند، و جامعه با تعلیم یافتگان او اداره می شود؛ لذا سرنوشت جامعه با دست پرتوان معلم رقم می خورد. دوران طلائی تعلیم انسان، از هفت سالگی تا حدود سی سالگی است که بعد از آن به سختی می توان جایگاه آن را پر کرد. معلم از هفت سالگی، قدم به قدم با دانش آموز است و به او گام به گام تعلیم می دهد. جامعه با متعلمین همین معلمین پر می شود، او علم را تعلیم می دهد، و علم تمدن جامعه را می سازد؛ در واقع معلم تمدن را می سازد.
باید معلمین توجه داشته باشند اولاً، به شغل شریف خودشان که شغل انبیاست، و ثانیاً به مسئولیت خودشان که همان مسئولیت انبیاست. انبیا مسئولند؛ لکن درست آنها عمل می کنند؛ از مسئولیت درست بیرون می آیند، از امتحان درست بیرون می آیند. آنها مأمور به تربیت هستند، و تربیت می کنند. و آنقدری که از عهده شان برآمد عمل کردند. شما هم همان مسئولیت را دارید، و همان شرافت را.
این موضوع در آراء و اندیشه ها و عملکرد حضرت امام خمینی ثابت می کند که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران تمامی ابعاد مسئله را به عنوان یک سیاست عملی و لازم در نظر داشته و سیر حرکت را روشن کرده اند.
امام همواره بر این تأکید داشتند که مردم، عامل پیروزی نهضت بودند؛ و عنصر مهم بقای نهضت نیز مردم هستند؛ ایشان در این باره می فرمایند: ملت بود که این نهضت را به پیش برد و ملت است که باید از این به بعد نیز به پیش ببرد. در نگرش امام، قدرت ملت، بزرگترین قدرت شناخته شده است و پیروزی، در قدرت همین ملت ارزیابی می شود.
وقتی که ادبیات زندگی دنیای جدید، ادبیاتی حساب شده، سرد، محافظه کارانه باشد، ادبیات پایداری آن نیز با شاخصه های چون؛ پیشی گرفتن کمیت بر کیفیت، نفی ارزش های معنوی و الهی، تجاری و حرفه ای، شهوانی، دنیایی و سرگرم کننده شناخته خواهد شد. اما ادبیات پایداری امام خمینی حامل آرمان های ایمانی (ملی در سایه ایمان) جامعه او است و آینه تمام قد برای نمایاندن آرزوها و عواطف و پایداری ملتش است.
اصلاً نباید گفت بین اخلاق و عرفان چه تفاوتی هست تا بگوییم یکی پویاست و دیگری غیر پویا. اصلاً اینها قابل قیاس نیستند، و کلی اند.
«اخلاق» این است که انسان سعی کند آدم خوبی بشود، زاهد بشود، اهل بهشت بشود، عادل بشود، باتقوا بشود و از طریق فهم همه فضائل نفسانی که در کتابهای اخلاق آمده است و عمل به آنها، سرانجام یک انسان وارسته به تمام معنا بشود. اما در «عرفان» چنین کسی تازه در پله اول است، او نمی خواهد آدم خوبی بشود، آدم خوب شده است.
قیام امام حسین(ع) در سال شصت هجری جولانگاه و نمایشگاه ارزشهای متعالی بود و فرزند پیامبر با چنین نهضتی، پویایی و تحرک آفرینی دین حضرت محمد (ص) را برای همیشه تاریخ ثبت کرد. امام خمینی(ره) نیز با اقتدای به امام حسین(ع) توانست این نهضت عظیم را به ثمر رساند و مجدداً به احیای این ارزشها درجامعه اسلامی بپردازد.
یک فیلسوف فرانسوی به نام بودریار کتابی دارد به اسم «شفافیت شرق» و معتقد است که در غرب به تدریج شرهایی که پنهان بود، در روش و منطق و عمل غرب آشکار می شود. امروز دوران شفافیت شر است. شما می بینید که ضدیت با اسلام دیگر چیز پنهانی نیست. قرآن کتاب تروریسم معرفی می شود.
بعثت پیغمبر برانگیخته شدنی است که از روز آغاز، برای همۀ بشریت نه فقط محدودۀ خاصی، و برای همۀ ابعاد وجودی انسان نه تنها بعد مادّی و دنیایی او، مهمترین تأثیر را داشته است و می تواند دگرگونی فوق العاده ای در زندگی دنیا و آخرت انسان ایجاد کند، لذا بالاترین حادثه ای است که در تاریخ بشریت اتفاق افتاده، شما هیچ حادثه ای را نمی توانید پیدا کنید که تأثیر آن از جهت طول حیات بشر، از جهت ابعاد فراگیری اش روی انسان ها به اندازۀ حادثۀ بعثت پیغمبر باشد، چون این پیامبر هدی للناس است.
جریان اصلاح طلبی دینی در دنیای اسلام در قرون اخیر اساساً در برخورد با دو مسئله محوری انحطاط داخلی و هجوم غرب شکل گرفت که اهداف و شعارهای کلی آن عبارت بودند از ضرورت بازگشت به اسلام اصیل و اولیه و «ناب»، وحدت و همبستگی مسلمانان در مواجهه با استعمار غرب و نیز هماهنگی عقل و دین در پاسخگویی به مقتضیات زمان. اما جنبشها و گرایشهای ملهم از این جریان، بویژه در رابطه با هدف و شعار سوم یعنی نوع ارتباط میان عقل و دین، از همان ابتدا جهتگیریهای مختلفی داشته و دارند که به درون مایه های فکری متفاوت آنان بر می گردد.
اگر ورزش به عنوان یک تفریح سالم و منزه و به منظور سلامت بدن و نیرومندی جسم باشد، نه تنها از نظر مقررات اصولی اسلام بلامانع است بلکه با توجه به این مطلب که اولیای گرامی اسلام طبق حدیث فوق به سلامت و نیرومندی پیروان خود علاقه دارند و در یک کلام می توان گفت ورزش مفید و سلامت بخش مطلوب پیشوایان مذهبی است
خدمت رهبر کبیر انقلاب و نایب بر حق امام زمان سلام؛ امیدوارم این سلام گرم و ناقابل من را که از فرسنگها راه دور می آید بپذیری. سلامی مملو از مهر و محبت؛ سلامی که از اعماق قلبم برمی خیزد و به سوی شما می آید. سلامی که از این تونل های پر پیچ و خم جاده ها گذشته و هزاران خاطره های گوناگون در برگرفته و برای شما بازگو می کند. سلامی که از وجود این جانب به شما امام عزیز گزارش ها می دهد.
امام در شرایطی علَم دین داری را در دنیا بلند کرد که در دنیا می گفتند دوره خدا و دین تمام شده است؛ نه غربی ها دین را در عرصه زندگی دخالت می دادند و نه شرقی ها برای دین نقشی بیش از تخدیر جامعه قائل بودند. خدا رحمت کند مرحوم شهید مطهری را که در برگشت از پاریس، از او پرسیدند امام را چگونه دیدی؟ و پاسخ داد، من او را دیدم در حالی که چهار ایمان داشت؛ امید به خدا، امید به خودش، ایمان به مردم خودش و ایمان به هدف خودش.