پاسخی که امام به اظهار دلتنگی یک اسیر داد

امام خمینی در شهریور ماه سال ۶۵ به نامه یکی از اسرای دربند رژیم بعثی پاسخ داد.

عناوین مطالب خاطرات شفاهی

اینجا جای امنی است

اینجا جای امنی است

بعضی پیشنهاد کردند به علت عدم امنیت، محل استراحت ایشان را عوض کنند.

روزی هفت بار ادوکلن می‏‏ زدند

روزی هفت بار ادوکلن می‏‏ زدند

بین دو نماز مستحب است که عطر مصرف شود.

همواره با قرآن مأنوس بودند

همواره با قرآن مأنوس بودند

یک جزء قرآن را هشت قسمت کرده و هر قسمت را در زمان خاصی قرائت می‏ کردند.

یک‏ بار ندیدیم مهمانی بروند

یک‏ بار ندیدیم مهمانی بروند

بیشتر وقتشان را گذاشته بودند روی مطالعه و اهمیّت این کار را در عمل به ما نشان می‏‏ دادند.

به نماز می‏ ایستادیم

به نماز می‏ ایستادیم

هنگامی که صدای مؤذن به گوش می‏ رسید همگی به نماز می ‏ایستادیم.

وظیفه ما عمل به احکام الهى است

وظیفه ما عمل به احکام الهى است

وظیفۀ ما عمل به احکام الهى است و این دیگر به عهدۀ خداست که نتیجۀ اعمال ما در زمان حیات ما یا پس از آن تحقق یابد.

امانتی بود از جانب خدا

امانتی بود از جانب خدا

خمینی عقیده دارد که خدا همیشه در کنار اوست.

از خدا طلب خیر کردند

از خدا طلب خیر کردند

امام سر سجاده نشستند دو رکعت نماز خواندند و از خدا طلب خیر کردند.

خیلی دوستش دارم

خیلی دوستش دارم

من شبها که بیدار می‏ شوم او مشغول نماز شب و استغاثه است و راز و نیاز و مناجات با خدا می‏ کند.

برای احراز صلاحیت افراد تفحص می‏ کردند

برای احراز صلاحیت افراد تفحص می‏ کردند

برای امام مصاحبت کسانی که احساس می‏ کردند از دیگران باتقواترند جالب‏ تر بود.

اسلام را بشناسید

اسلام را بشناسید

قبل از پیروزی انقلاب ایران هر چه توانسته بود در حق امام یاوه و مهمل گفته بود و بعد به دیدار ایشان رفته بود.

به زیبایی عشق می‏‏ ورزیدند

به زیبایی عشق می‏‏ ورزیدند

امام به زیبایی و تمیزی و عطر عشق می‏‏ ورزیدند.

با آرامش دعای عهد می‏ خواندند

با آرامش دعای عهد می‏ خواندند

مفاتیح را دستان مبارکشان گرفته بودند و دعای عهد را قرائت می کردند.

چیزی لای دیوار بگذار

چیزی لای دیوار بگذار

سقف اتاق آقا ترک خورده بود، خاک می‏‏ ریخت.

شما هم همین کار را بکنید

شما هم همین کار را بکنید

شما یک جفت دارید یک سال می‏‏ پوشید من هفت جفت دارم هفت سال می‏‏ پوشم، اسراف نکردم.

تا ظهر یک کلمه حرف نمی‏ زدند

تا ظهر یک کلمه حرف نمی‏ زدند

الله ‏اکبر اذان که شنیده می‏‏ شد امام آماده نماز می‏‏ شدند

پیرمرد باغبان

پیرمرد باغبان

بیایید هر کدام چند قاشقی از غذای خود را در این بشقاب بریزید تا به اندازه غذای یک نفر بشود.

قالیها را پس بدهید

قالیها را پس بدهید

مرتباً قالی های نفیسی برای امام ارسال می‏‏ شد ولی ایشان حتی یکی از آنها را به آقا مصطفی یا خانم که نیاز داشتند نمی‏ داد.

صفحه 7 از 11 < قبلی | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | بعدی >

پیش خوان

عیسی نریمیسایی، از آزادگان دفاع مقدس:

عکس امام در آسایشگاه موصل

امام خمینی (س): اسرا در چنگال دژخیمانْ، خود سرود آزادی ‏اند، و احرار جهان آنان را زمزمه می‏ کنند.

دهه فجر در اردوگاه دشمن

حضرت امام حسین (ع) : چشمان هر کس که در مصیبتهای ما قطره ‏ای اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جای می‏دهد. (احقاق الحق، ج ۵، ص۵۲۳)

عزاداری در اردوگاه

به مناسبت در گذشت استاد احمد علی راغب؛

خاطره ای از استاد راغب

بازخوانی بخشی از خاطرات فاطمه طباطبایی:

مقدمات خواستگاری و ازدواج سید احمد خمینی چگونه فراهم شد

پیشنهاد سردبیر

عیسی نریمیسایی، از آزادگان دفاع مقدس:

عکس امام در آسایشگاه موصل

امام خمینی (س): اسرا در چنگال دژخیمانْ، خود سرود آزادی ‏اند، و احرار جهان آنان را زمزمه می‏ کنند.

دهه فجر در اردوگاه دشمن

حضرت امام حسین (ع) : چشمان هر کس که در مصیبتهای ما قطره ‏ای اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جای می‏دهد. (احقاق الحق، ج ۵، ص۵۲۳)

عزاداری در اردوگاه

به مناسبت در گذشت استاد احمد علی راغب؛

خاطره ای از استاد راغب

بازخوانی بخشی از خاطرات فاطمه طباطبایی:

مقدمات خواستگاری و ازدواج سید احمد خمینی چگونه فراهم شد