امام خمینی، و گسترۀ آزادی زن 

مسأله «آزادی زنان» بسان بسیاری از مفاهیم اجتماعی و سیاسی جدید چند پهلو و لغزنده است، چرا که می ‏توان آن را بر بستر فرهنگ و اندیشه ‏های گوناگون ارایه و نتایج متفاوت از آن برگرفت. به تعبیر دیگر، آزادی زنان مانند اصل آزادی از منظرهای گوناگون بدان نگریسته می ‏شود و صف ‏بندی ‏های ویژه ‏ای را ایجاد می‏ کند.

ممکن است آزادی زن در معنای اباحی ‏گری و ابتذال به کار گرفته شود. چنان‏ چه ممکن است آن را به معنی رهایی از قید و بند سنت ‏های قومی و مردسالارانه به کار گرفت، یعنی زن انسانی مستقل است که می ‏تواند خود انتخاب ‏گر باشد.

در این نوشتار، آزادی زن به معنای دوم از دیدگاه امام خمینی مورد بررسی قرار می ‏گیرد. بدان معنا که در منظومه فکری امام آزادی زن چگونه است؟ زنان در اشتغال، تحصیل، ورزش، هنر، مسافرت، مشارکت سیاسی و حضور در مراکز قدرت تا چه میزان مستقل ‏اند؟ در انتخاب سلوک شخصی و خانوادگی، منش ‏های رفتاری و... تا کجا می‏ توانند روی پای خود بایستند؟ میزان وابستگی زنان به مردان به طور عام و شوهران و پدران چه اندازه است؟

این ‏ها پرسش ‏هایی است که تلاش می ‏شود جواب آن را از اندیشه و تفکر امام برگیریم. باید بیفزاییم که امام هرکجا سخن گوید یا بنویسد از موضع فقیه و اسلام ‏شناس باید بدان نظر کرد و نباید تنها آرای او را از لابه ‏لای کتب فقهی جستجو کرد.

برای دستیابی به مقصود، این نوشتار در دو بخش تنظیم می ‏گردد، یکی استخراج و ارایه دیدگاه ‏های امام در مقولۀ آزادی زن و دیگری تحلیل فقهی و دینی آن. امید است در این سالی که به یاد او و در جهت احیای نام و اندیشه ‏اش سامان‏ دهی شده این قلم هم خدمتی گرچه اندک ارایه داده باشد.

 امام خمینی و آزادی زنان

 در لابه لای گفته‏ ها و نوشته ‏های امام در دوران مبارزه، و دهه اول انقلاب به مواردی بسیار برمی ‏خوریم که در بحث آزادی زنان رهگشا است و می‏ تواند بستر تحقیق و پژوهش قرار گیرد. برخی از این گفته ‏ها و نوشته ‏ها به آزادی زن به صورت کلی اختصاص دارد و برخی دیگر به بیان مصادیق و عرصه ‏های آزادی می ‏پردازد، اینک این دو گونه سخن و کلام به صورت مجزا نقل می ‏گردد:

1- در خصوص زنان، اسلام هیچ ‏گاه مخالف آزادی آنان نبوده است؛ بر عکس اسلام با مفهوم زن به عنوان شی‏ء مخالفت کرده است و شرافت و حیثیت او را به وی باز داده است، زن مساوی مرد است، زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیت‏ های خود را انتخاب کند، اما رژیم شاه است که با غرق کردن آن ‏ها در امور خلاف اخلاق می‏ کوشد تا مانع آن شود که زنان آزاد باشند، اسلام شدیداً معترض به این امر است. رژیم آزادی زن را البته نظیر آزادی مرد از میان برده و پایمال ساخته است، زنان مانند مردان زندان‏ های ایران را پر کرده ‏اند در این جاست که آزادی آن ‏ها در معرض تهدید و در خطر قرار گرفته است.  ما می ‏خواهیم که زنان را از فساد که آنان را تهدید می‏ کند آزاد سازیم. (صحیفۀ امام؛ ج: 3؛ ص: 370)

2- تبلیغات سوء شاه و کسانی که با پول شاه خریده شده‏ اند، چنان موضوع آزادی زن را برای مردم مشتبه کرده‏ اند که خیال می‏ کنند فقط اسلام آمده است که فقط زن را خانه ‏نشین کند. چرا با درس خواندن زن مخالف باشیم؟ چرا با کار کردن زن مخالف باشیم؟ چرا زن نتواند کارهای دولتی انجام دهد؟ چرا با مسافرت کردن زن مخالفت کنیم، زن چون مرد در تمام این‏ ها آزاد است؛ زن هرگز با مرد فرقی ندارد. (همان؛ ج: 5؛ ص: 294)

3- زنان درجامعه اسلامی آزادند و ازرفتن آنان به ‏دانشگاه و ادارات و مجلسین به هیچ وجه جلوگیری نمی ‏شود، از چیزی که جلوگیری می ‏شود فساد اخلاقی است که زن و مرد نسبت به آن مساوی هستند و برای هر دو حرام است.(همان؛ ص: 183)

4-در نظام اسلامی، زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد، حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رأی دادن، حق رأی گرفتن. در تمام جهاتی که مرد حق دارد، زن هم حق دارد. لکن در مرد هم مواردی است که چیزهایی به دلیل پیدایش مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردی هست که به دلیل این که مفسده می‏ آفریند حرام است. (همان؛ ص: 189)

5- زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند. زن آدم‏ ساز است؛ زن مربی انسان است. خداوند شما زن های ایران را و شما زن های قم را از خطرات انسان های فاسد، انسان هایی که حیوانند ـ به حَسَب واقع - حفظ کند. شما همان طوری که تا کنون در نهضت ها دخالت داشتید و سهیم بودید در این نهضت و سهیم بودید در این پیروزی، حالا هم باز باید سهیم باشید؛ و هر وقت اقتضا بکند نهضت کنید، قیام کنید. (همان؛ ج: 6؛ ص: 301)

 6- زنان در انتخاب فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازین آزادند و تجربه کنونی فعالیت ‏های ضد رژیم شاه، نشان داده است که زنان بیش از پیش آزادی خود را در پوششی که اسلام می ‏گوید یافته‏ اند. (همان؛ ج: 4؛ ص: 247)

7- در اسلام زن باید حجاب داشته باشد ولی لازم نیست که چادر باشد بلکه زن می‏ تواند هر لباسی را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. (همان؛ ج: 5؛ ص: 294)

8- زن و مرد همه آزادند در این ‏که دانشگاه بروند، آزادند در این ‏که - عرض می ‏کنم -رأی بدهند، رأی بگیرند. (همان؛ ص: 217)

9- اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است، بلکه خود پایه‏ گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است. (همان؛ ص: 417)

10ـ (در پاسخ به سؤال خبرنگار آلمانی فرمود:)

این حرف ‏هایی که راجع به زنان و یا مسائل دیگر شنیده‏ اید، این ‏ها هم تبلیغات شاه و اشخاص مغرض است، زن ها آزاد هستند و در تحصیل هم آزاد هستند، در کارهای دیگر هم آزادند همان طور که مردها آزادند. (همان؛ ج: 4؛ ص: 480)

11ـ (درجمع گروهی ازخواهران معلم و محصلین ‏مشهد فرمودند:)

این آزادی که الآن برای ملت ما هست، برای زن، برای مرد، برای نویسنده ‏ها، این آزادی، آزادی است در کلیه اموری که این امور به نفع خود شما هست. شما آزادید بیایید بیرون مطالبتان را بگویید، انتقاد از دولت بکنید، انتقاد از هر کس که پایش را کج گذاشت بکنید. هیچ کس نیست که به شما بگوید چرا؟

بروید در جهاد سازندگی، با ملت خودتان بروید و همراهی کنید. آزادید، می ‏روید می ‏کنید، تمام چیزهایی که در رشد انسان در رشد خواهرها و برادرها و این کودک ‏های عزیز دخالت دارد این‏ ها همه آزاد هستند. (همان؛ ج: 10؛ ص: 188)

در این یازده بندی که از سخنان امام نقل شد و نمونه ‏هایش بسیار است علاوه بر تأکید بر اصل آزادی زنان از محورها و مصادیق آزادی به این شرح یاد شده است:

 یک: آزادی تحصیل

دو: آزادی شرکت در امور سیاسی

سه: آزادی اشتغال و فعالیت ‏های اقتصادی

چهار: آزادی سفر

پنج: آزادی در نوع پوشش با حفظ حدود حجاب

 طرح مسألۀ آزادی زنان از یک انسان ‏شناسی ویژه برمی ‏خیزد. در این انسان شناسی زن و مرد از هویت انسانی مستقل برخوردارند و هیچ یک نسبت به دیگری اصل نیست. این معنا از متون مسلم دینی به ویژه قرآن کریم استخراج می ‏شود و به راحتی قابل اثبات است. در این ‏جا از شرح این مسأله صرف نظر می‏ کنیم و تنها به شرح مبانی دینی پنج محور یاد شده می ‏پردازیم، ضمن آن‏ که به جهت طولانی شدن مقاله محورهای چهارم و پنجم یعنی آزادی سفر و آزادی در نوع پوشش را به فرصتی دیگر وامی‏ گذاریم.

 یک. آزادی تحصیل

 یکی از ارزشمندترین ویژگی های انسانی، توان و استعداد او برای کسب آگاهی و معرفت است. آگاهی از خویشتن، از جهانی که در آن زندگی می ‏کند، از اسرار و رموز نهفته در هستی و... این آگاهی را انسان از طریق حواس، تعقل و کشف و شهود می ‏تواند کسب کند و به میزان آن برای خویشتن کمال وجودی به دست آورد.

در شریعت اسلامی این کمال از صنفی دریغ نشده، بلکه انسانیت با تمامی اصنافش به دانش ‏طلبی دعوت شده است.

خداوند آن جا که دانشیان را می ‏ستاید و جاهلان را نکوهش می ‏کند به صورت عام سخن گفته است:

«یَرْفَعِ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»؛ (مجادله (58)، آیه 11)

«خدا رتبۀ کسانی از شما را که گرویده و کسانی که دانشمندند بر حسب درجات بلند گرداند».

«قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ»؛ (زمر (39)، آیه 9)

«بگو: آیا کسانی که می ‏دانند و کسانی که نمی‏ دانند یکسانند؟!»

همچنین خداوند یکی از اهداف پیامبران را تعلیم انسان‏ ها دانسته بدون آن ‏که آن را مختص صنفی سازد:

«کَما اَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»؛ (بقره (2)، آیه 151)

«همان گونه که در میان شما پیامبری از شما فرستادیم آیات ما را بر  شما تلاوت می ‏کند، شما را تزکیه کرده و کتاب و حکمت می ‏آموزد و به شما می ‏آموزد آن ‏چه نمی ‏توانستید یاد بگیرید».

به ‏جز این در کلام پیشوایان و سیرۀ زندگی آنان، تشویق و ترغیب به دانش‏ طلبی بسیار دیده می ‏شود.

اگر از تعبیرهایی عام چون؛

«طَلبُ العلمِ فریضةٌ علی کلّ مُسلمٍ؛ (الکافی؛ ج: 1؛ ص: 30؛ ح 1)

دانش اندوزی بر هر مسلمانی واجب است»

«لَیتَ السیاطُ علی رُؤوس اَصحابی حتّی یتفقَّهوا فی الحلال و الحرام؛ (بحار الانوار؛ ج: 1؛ ص: 213؛ ح: 12)

کاش تازیانه بر سر یاران من بود تا حلال و حرام را بفهمند».

بگذریم، سخنانی در خصوص دانش‏ جویی زنان، از آن بزرگواران نقل شده است:

«طلبُ العلمِ فریضةٌ علی کلّ مسلمٍ و مسلمةٍ؛ (بحار الانوار؛ ج: 1؛ ص: 213؛ ح 12)

آموختن دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است»

پیامبر (ص) فرمود: «اِضرِبوا النساءَ علی تعلیم الخیر؛ (مستدرک الوسائل؛ ج: 14؛ ص: 260؛ ح 16650)

زنان را در آموزش خیر و نیکی، تنبیه کنید»

پیامبر (ص) فرمود: «نِعْمَ النساء نساءُ الاَنصارِ لَم یَمنَعهُنَّ الحیاءُ اَن یَتفقَّهن فی الدین؛ (صحیح البخاری؛ ج: 1؛ ص: 41 و 180)

زنان انصار، خوب زنانی هستند، حیا و شرم مانع فقه آموزی آنان نیست»

 از این ‏ها که بگذریم شواهد بسیار بر رواج علم و دانش در میان زنان در عصر رسول خدا می ‏بینیم:

 الف ـ پرسش زنان از پیامبر (ص)

 تاریخ صدر اسلام نمونه ‏هایی بسیار از علم آموزی و دانش ‏طلبی زنان در ذهن خود نهفته دارد.

زینب عطاره، که به خرید و فروش لوازم آرایش زنان، اشتغال دارد، نزد پیامبر آمد و از چگونگی آفرینش جهان پرسید. رسول خدا نیز پاسخ وی را به شرح باز گفت و از ابتدای خلقت برایش سخن گفت. (التوحید؛ ص 276)

اسماء دختر عمیس وقتی از هجرت حبشه بازگشت، نزد زنان رسول خدا رفت و از آنان پرسید آیا چیزی از قرآن دربارۀ زنان نازل شده است؟ چون پاسخ منفی شنید نزد پیامبر آمد و گفت زنان در خسران و زیانند؟ رسول خدا فرمود: چرا؟ گفت: زیرا آیه ‏ای دربارۀ زنان نازل نشده، آن گاه آیۀ 35 از سورۀ احزاب فرود آمد. (میزان الحکمه؛ ج: 4؛ ص: 2868؛ ح 18631)

 ب ـ پرسش زنان از صحابه

 نمونه‏ ای از تاریخ صدر اسلام برای گواهی کافی است. عبداللّه بن مسعود گوید: چرا کسانی را که خداوند در قرآن لعنت کرده، لعن نکنم، یعنی زنان خال ‏کوبنده (واشمه) و زنانی که نزد آنان برای خال‏ کوبی (مستوشمه) می ‏روند و آرایشگرانی که موی برخی زنان را به سر بعضی دیگر وصل می ‏کنند (واصله) و کسانی که نزد آن ‏ها برای این کار می ‏روند (مستوصله)!

زنی این سخن را شنید، تمام قرآن را قرائت کرد و این گفته ابن‏ مسعود را در قرآن نیافت. روز بعد، نزد او آمد وگفت: شب گذشته تمام قرآن را خواندم و آن ‏چه تو گفتی در قرآن نبود.

ابن‏مسعود گفت: مگر خداوند نفرموده است:

«ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؟ (حشر (59)، آیه 7)

«آن‏ چه را پیامبر آورد بگیرید و از آن ‏چه بازداشت، بپرهیزید».

و رسول خدا فرمود: خداوند زن‏ های واشمه و مستوشمه را لعنت کرده است. (مجمع البیان؛ ج: 4؛ ص: 49)

 ج ـ پرسش صحابه از زنان

 پرسش ‏هایی که صحابه از فاطمه (ع) دختر پیامبر (ص) و عایشه داشتند کم نیست.

روزی ابن مسعود نزد فاطمه (ع) آمد و گفت: آیا پیامبر چیزی از دانش نزد شما گذارده است؟

فاطمه (ع) به کنیزش گفت: برگه ‏هایی را که از پدرم بر جای مانده بیاور. (دائرة‏المعارف الاسلامیة الشیعیه؛ ج: 1؛ ص 306)

همچنین پرسش صحابه از عایشه بسیار بود و نقدهای او نیز بر صحابه بسیار است.

زرکشی در کتاب الاجابة لایراد ما استدرکته عایشة علی الصحابة 90 روایت را ذکر می ‏کند که عایشه در آن ‏ها به نقل صحابه خرده گرفت و روایت آنان را تصحیح کرد.

این دو نمونه، از موارد بسیار است.

 د ـ پرسش زنان از زنان

 زنان در عصر پیامبر از همسران رسول خدا و دختر وی پرسش بسیار داشتند. زنی نزد فاطمه (ع) دختر پیامبر (ص) آمد و گفت: مادر ناتوانی دارم و برخی مسائل نماز برایش مشتبه شده، مرا نزد شما فرستاد تا مسأله ‏اش را بپرسم. حضرت فاطمه جواب داد. او دوباره سؤال کرد و جواب شنید و چند بار تکرار شد تا زن خجل شد. (مستدرک الوسائل؛ ج: 17؛ ص: 317؛ ح 22)

زنی دیگر آمد و گفت: شوهرم فرستاده که از شما بپرسم آیا از شیعیان شما هستم؟ حضرت در پاسخ فرمود: اگر به اوامر و نواهی ما عمل می ‏کنی، از شیعیان هستی و گرنه، خیر. (تفسیر الامام العسکری؛ ص: 308)

این نهضت علمی در میان زنان، تحولی در فرهنگ جزیرة ‏العرب و سرزمین های اسلامی ایجاد کرد، در جامعه ‏ای که مردان نیز از نعمت علم و کتابت محروم بودند، زنان و مردانی فرزانه رشد یافتند.

در پرتو این نهضت، زنان در عرصه ‏های دانش روزگار خویش صاحب نقش شدند. آثار علمی که توسط بانوان پدید آمده کم نیست.

در حوزۀ نقل و روایت حدیث زنان نقشی ویژه داشتند. کتبی مانند: مسند فاطمة، مسند عایشة، موسوعة امهات المؤمنین، جامع مسانید النساء از این امر پرده برمی ‏دارد.

دکتر صالح یوسف معتوق، تلاش های زنان را در روایت حدیث در قرن هشتم هجری در یک جلد کتاب نشان داده است. (جهود المرأة فی روایة الحدیث)

و نیز به عنوان نمونه می ‏توان از کتاب خانم دکتر ناجیة عبداللّه ابراهیم نام برد که با عنوان الجهود العلمیة للمرأة خلال القرنین الخامس و السادس الهجریین تلاش‏ های علمی زنان مسلمان در بغداد قرن پنجم و ششم را نشان داده است. (رجوع شود به مجلۀ آینۀ پژوهش؛ ش: 45؛ ص: 45 ـ 46)

همچنین استاد احمد محمد عیسی جایگاه علمی زنان مسلمان را درقرن ‏های میانۀ تاریخ اسلامی در یک ‏مقالۀ کوتاه آشکار ساخته است. (مجلۀ رسالة الاسلام؛ س: 3؛ ش: 1؛ ص 78 ـ 83)

تنها در کشور ایران در فاصلۀ سال‏ های 1300 تا 1374 تعداد 3847 کتاب توسط بانوان ترجمه و تألیف شده است. (رجوع شود به: مجلۀ گفتگو، ش 9، ص 134؛ کتابنامۀ زن ـ فهرست کتاب ‏های تألیف و  ترجمه شده توسط بانوان ـ 1358 ـ 1374 دانشگاه الزهراء؛ کتابشناسی آثار مذهبی  زنان ایرانی)

در دوره ‏های مختلف اسلامی زنانی بزرگ بر کرسی تدریس نشستند و فرزانگانی در مکتب آنان تلمذ کردند.

زینب دختر محمد بن عثمان دمشقی جلسۀ درس داشت که کم ‏تر از پنجاه ‏نفر در درسش شرکت نمی ‏کردند وابن‏ حجر یکی از آنان بود. (مجلۀ رسالة الاسلام؛ س: 3؛ ش: 1؛ ص 81)

ابن ‏عساکر (499 ـ 571 ق) نزد بیش از هشتاد زن کسب دانش حدیث کرد. (همان؛ ص: 82)

سخاوی نویسندۀ کتاب الضوء اللامع از پنجاه زن درس آموخت. (همان؛ ص: 83)

در حوزه ‏های شیعی نیز این امر متداول بوده است.

و در عصر حاضر نیز بانو امین اصفهانی یکی از آن صاحبان دانش و کرسی تدریس بود که عالمانی چون علامه امینی نویسندۀ کتاب  الغدیر و آیت اللّه مرعشی نجفی از او اجازۀ روایت داشتند. (بانوی مجتهد ایرانی؛ ص 113 ـ 116)

با این همه شواهد و قراین نقلی و تاریخی، جای این سخن نیست که محدودیتی در دانش ‏اندوزی زنان وجود دارد و اگر در حدیث و روایت هم منعی باشد بر فرض درستی، معنایی خاص دارد و قابل تعمیم و توسعه نیست؛ چنان که عالمان مسلمان چه شیعه و چه سنی به این گونه از احادیث عمل نکرده ‏اند، و این نشان از این دارد که یا در درستی آن تردید داشته و یا از آن معنای خاص فهمیده ‏اند.

البته این نکته جای انکار نیست که در برخی جوامع اسلامی محدودیت‏ هایی در علم ‏آموزی زن وجود داشته است، ولی این را نباید به فرهنگ اسلامی منسوب کرد. فرهنگ اسلامی آن بود که از آیات قرآنی و روایات پیامبر و سیرۀ آن بزرگوار آوردیم. بلکه این را باید فرهنگ التقاطی مسلمین نام نهاد.

بدان معنا که تأثیر فرهنگ‏ های بیگانه بر فرهنگ اسلام، فرهنگ جدیدی به نام فرهنگ مسلمین پدید آورده است، این فرهنگ قابل دفاع نیست بلکه مسلمانان باید در پالایش آن بکوشند.

همچنین نباید قصور و کوتاهی زنان را در امر دانش ‏اندوزی به حساب دین و شریعت گذارد.

حاصل آن‏ که، شریعت اسلامی، زنان و مردان را یکسان به دانش دعوت کرد و مانعی در راه کمال خواهی آنان قرار نداده است.

و امام خمینی (س) نیز با همین آموزه از آزادی تحصیل زنان و شرکت آنان در دانشگاه‏ ها سخن می ‏راند و همین امر سبب شد که اقبال بانوان به تحصیل تا آن جا به پیش رود، که امروزه بیش از نیمی از پذیرفته شدگان در دانشگاه ‏ها را زنان تشکیل می ‏دهند.

 دو. آزادی شرکت در امور سیاسی

 مشارکت سیاسی زنان از متون دینی و تاریخ صدر اسلام به وضوح و روشنی قابل تأیید و اثبات است. قرآن کریم بارزترین نمودهای فعل سیاسی را برای زنان اثبات می ‏کند. در این جا به ذکر چند شاهد و گواه بسنده می ‏شود:

 1ـ بیعت

 قرآن کریم بیعت با حکومت را که بارزترین فعل سیاسی در جامعه می ‏باشد برای زنان می ‏پذیرد:

«یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلی اَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنینَ وَ لا یَقْتُلْنَ اَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ اَیْدیهِنَّ وَ اَرْجُلِهِنَّ وَلایَعْصینَکَ فی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْلَهُنَّ اللّهَ اِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»؛ (ممتحنه (60)، آیه 12)

«ای پیامبر چون زنان با ایمان نزد تو آیند که [با این شرط] با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند، و دزدی نکنند، و زنا نکنند، و فرزندان خود را نکشند، و بچه ‏های حرامزاده پیش دست و پای خود را با بهتان [و حیله] به شوهر نبندند، و در [کار] نیک از تو نافرمانی نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا برای آنان آمرزش بخواه، زیرا خداوند آمرزندۀ مهربان است».

تاریخ صدر اسلام نیز نشان دهندۀ تحقق این عمل سیاسی از سوی زنان است. در بیعت «عقبۀ ثانیه» که گروهی از مردمان مدینه پس از انجام اعمال حج با رسول اللّه بیعت کردند دو زن به نام ام ‏عماره و اسماء حضور دارند. (فتح الباری؛ ج: 7؛ ص: 172)

به جز این ‏ها زنان دیگری نیز در مکه با پیامبر بیعت کردند. (الطبقات الکبری؛ ج: 8؛ ص: 5 ـ 10)

ابن ‏سعد در کتاب طبقات، صفحاتی را به چگونگی بیعت زنان با پیامبر و محتوای بیعت‏ ها اختصاص داده است. (همان؛ ص 14 -15) در فصلی دیگر از این کتاب نام هفتاد زن را برمی ‏شمرد که در بیعت ‏ها شرکت داشتند. (همان؛ ص: 222 - 27) در این بیعت ‏ها چنان ‏چه از آیۀ قرآن نیز استفاده می ‏شود زنان بر دو امر بیعت کردند؛ یکی دینداری و پذیرفتن اسلام و دیگری پیشوایی پیامبر به عنوان رئیس حکومت.

محمد علی قطب کتابی را به بیعت زنان با پیامبر اختصاص داده است. (بیعة النبی للنساء، محمد علی قطب)

 2ـ هجرت

 هجرت یکی دیگر از حرکت ‏های اجتماعی و سیاسی است که در صدر اسلام دو بار اتفاق افتاد. زنان مسلمان در هر دو مهاجرت شرکت داشتند، این مهاجرت ‏ها دارای ابعاد سیاسی بسیار بود. از یک سو طرد و نفی نظام حاکم بر جامعه را نشان می ‏داد، و از سوی دیگر ابلاغ پیام آیین جدید را به همراه داشت و از طرف سوم تدبیر سیاسی بود برای ماندگاری و پایداری مکتب نوظهور، بدین معنا که اگر مشرکان مسلمانان را در مکه نابود ساختند، پیروان آیین نو در مکانی دیگر به حمایت و حراست آن بپردازند.

قرآن کریم در آیات متعددی از مهاجرت زنان مسلمانان سخن گفته است:

اولاً هجرت را بر زنان و مردان به طور مساوی واجب می ‏کند:

«اِنَّ الَّذینَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی اَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الاَْرْضِ قالُوا اَلَمْ تَکُنْ اَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَاُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً * اِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَلا یَهْتَدُونَ سَبیلاً» (نساء (4)، آیه 97 ـ 98)

«کسانی که بر خویشتن ستمکار بوده ‏اند، [وقتی] فرشتگان جانشان را می‏ گیرند، می‏ گویند: در چه [حال] بودید؟ پاسخ می ‏دهند: ما در زمین از مستضعفان بودیم، می ‏گویند: مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟ پس آنان پایگاهشان دوزخ است، [دوزخ] بدسرانجامی است. مگر آن مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره ‏جویی نتوانند و راهی نیابند».

چنان‏ که روشن است تمام کسانی ‏که از هجرت سرباززنند در دوزخ جای می ‏گیرند مگر مردان و زنان ناتوان و کودکان. پس باید همۀ مسلمانان چه ‏مرد وچه ‏زن هجرت کنند تا دین خدا محفوظ بماند. ثانیاً، از هجرت زنان به مدینه به همراه پیامبر (ص) به‏طور خاص یاد می ‏کند:

«یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنّا اَحْلَلْنا لَکَ اَزْواجَکَ اللاّتی آتَیْتَ اُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ مِمّا اَفاءَ اللّهُ عَلَیْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاّتی هاجَرْنَ مَعَکَ»؛ (احزاب (33)، آیه 50)

 «ای پیامبر! ما برای تو آن همسرانی که مَهرشان را داده ‏ای حلال کردیم، و [کنیزانی] را که خدا از غنیمت جنگی در اختیار تو قرار داده، و دختران عمویت و دختران عمه ‏هایت و دختران دایی تو و دختران خاله‏ هایت که با تو مهاجرت کرده ‏اند».

یکی از زنانی‏ که در مهاجرت شرکت داشت اسماء همسر زبیر بود او می‏ گوید دراین مهاجرت فرزندم عبداللّه را حامله بودم وزمان بارداری به پایان رسیده بود. به سوی مدینه آمدم و در قُبا وضع حمل کردم. (صحیح البخاری؛ ج: 4؛ ص: 259)

ثالثاً، در آیه ‏ای دیگر آزمودن زنان مهاجر را تبیین کرده است:

«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللّهُ اَعْلَمُ بِایمانِهِنَّ فَاِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ اِلَی الْکُفّارِ لاهُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لاهُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ»؛ (ممتحنه (60)، آیه 10)

«ای کسانی که ایمان آورده ‏اید، چون زنان با ایمان مهاجر نزد شما آیند آنان را بیازمایید. خدا به ایمان آنان داناتر است پس اگر آنان را به ایمان تشخیص دادید، دیگر ایشان را به سوی کافران بازنگردانید: نه آن زنان بر ایشان حلالند و نه آن [مردان] بر این زنان حلال»

در پیمان صلح حدیبیه مقرر بود که مسلمانان اگر به مدینه آمدند برگردانده شوند. اما خداوند این آیه را فرو فرستاد و زنان را از آن پیمان مستثنی کرد. ابن ‏عباس گفته است آزمون زنان مهاجر این چنین بود که اعتراف می‏ کردند: «از جهت کینۀ شوهر، یا تمایل به سرزمین جدید و دستیابی به دنیا هجرت نکردم بلکه به جهت علاقه به خدا و پیامبر هجرت نمودم» (فتح الباری؛ ج 9؛ ص 350)

 دمیمه دختر بشر، سبیعه دختر حارث، بروغ دختر عقبه، عبده دختر عبدالعزیز از زنانی بودند که مهاجرت کردند و آزموده شدند.

 3ـ امر به معروف و نهی از منکر یا نظارت عمومی

 فرمان به ‏خوبی ‏ها و بازداشتن از بدی ‏ها و نظارت وکنترل کارگزاران سیاسی یکی از تکالیف اجتماعی اسلام است، که هر مرد و زن بالغ بدان موظف است. در قرآن کریم یازده آیه پیرامون این فریضه و قانون نازل شده است.

در یکی از این آیات امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک نوع ولایت اجتماعی که مؤمنان بر یکدیگر دارند معرفی شده است. در همین آیه تصریح شده که این وظیفۀ مشترک زنان و مردان است:

«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ اُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ»؛ (توبه (9)، آیه 71)

«و مردان و زنان با ایمان، برخی بر برخی ولایت دارند، به کارهای پسندیده وامی ‏دارند و از کارهای ناپسند بازمی ‏دارند، و نمازشان را برپا می‏ کنند و زکات می‏ دهند، و از خدا و پیامبرش فرمان می ‏برند، آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد که خدا عزیز و حکیم است».

این آیه نشان ‏می ‏دهد که جامعه اسلامی از هویتی واحد برخوردارند و مرد بودن و زن بودن این هویت را برهم نمی‏ زند. این مجموعه با هویت واحد بر یکدیگر ولایت دارند، از این رو باید متصدی این فریضه و تکلیف الهی شوند.

 4ـ حکومت ملکه سبا (بلقیس)

داستان ملکه سبا و پادشاهی او در قرآن کریم به خوبی یاد شده، و مورد نقد و ذم قرار نگرفته است. از سوی دیگر آیات قرآنی وی را فردی اهل رأی و نظر و نیز شور و مشورت و حق طلب معرفی می ‏کند، چرا که وقتی نامۀ سلیمان به او رسید با درایت به حل مشکل پرداخت و به سلیمان گروید:

«اِنّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ اُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَلَها عَرْشٌ عَظیمٌ»؛ (نمل (27)، آیه 23)

«من [آن جا] زنی را یافتم که بر آن‏ ها سلطنت می ‏کرد و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت».

«قالَتْ یا اَیُّهَا الْمَلَأُ اِنّی اُلْقِیَ اِلَیَّ کِتابٌ کَریمٌ»؛ (همان، آیه 29)

«ملکه سبا گفت: ای سران [کشور] نامه ‏ای ارجمند برای من آمده است».

«قالَتْ یا اَیُّهَا الْمَلَأُ اَفْتُونی فی اَمْری ما کُنْتُ قاطِعَةً اَمْراً حَتّی تَشْهَدُونِ»؛ (همان، آیه 32)

«گفت: ای سران [کشور] در کارم به من نظر دهید که بی ‏حضور شما [تا به حال] کاری را فیصله نداده ‏ام».

«قالَتْ رَبِّ اِنّی ظَلَمْتُ نَفْسی وَ اَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»؛ (همان، آیه 44)

 «[ملکه] گفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم و [اینک] با سلیمان در برابر خدا، پروردگار جهانیان، تسلیم شدم».

ابن‏خلدون بلقیس را طراح و سازندۀ سد مأرب می ‏داند و او را دارای کشوری آباد دانسته که میوه ‏هایی در آن یافت می ‏شد که در جملۀ عالم نبود. (جامع المقدمات؛ ج: 2؛ ص: 923)

برخی از نویسندگان چنین اظهار نظر کرده ‏اند:

من در باب آن‏ چه بیهقی نقل کرده تردید نمی ‏کردم اگر به چشم در روزگار خودمان نمی‏ دیدم که زنانی مثل خانم گاندی، دختر نهرو، هفتصد میلیون آدم را اداره کرد، و مشتی مردم فقیر را که از گرسنگی در کنار خیابان جان می ‏دادند، در اثر انقلاب سبز، به جایی رساند که خود صادرکنندۀ گندم شدند. (همان؛ ص: 911)

بسیاری از صاحب نظران به این قصه تمسک جسته و تصدی زن را در بالاترین مناصب سیاسی روا دانسته ‏اند. (رجوع شود به: مجلۀ فرزانه، ش 1، ص 9؛ مجلۀ پیام زن، ش 3، ص 14؛ المراة و  العمل السیاسی رؤیة اسلامیه، ص 134؛ مجله البعث الاسلامی، مجلد 34، ش 3،  مقاله شرعیة قیادة المرأة للحکم فی الدول الاسلامیه)

5ـ جهاد

مشارکت زنان در جهاد در تاریخ صدر اسلام و پس از آن بر کسی پوشیده نیست. زنان در جبهه‏ های نبرد به یاری رزمندگان می ‏شتافتند. غذا می ‏پختند، مریضان را مداوا می ‏کردند و...

1ـ عن اَنَس: لمّا کان یومَ اُحُد کانت عائشةُ و اُمُّ سلَمة تنقِزان الْقُرَبَ و تَفرِغانِه فی اَفواهِ القومِ؛ (صحیح البخاری، ج 4، ص 229)

 عایشه و ام ‏سلمه در زمان جنگ احد، مشک ‏های آب را به سرعت جا به جا می‏ کردند و به تشنگان می ‏رساندند.

2- عن اُمّ عطیةَ: غَزَوتُ مع رسول اللّه (ص) سَبع غزواتٍ اُخلِّفُهم فی رِحالهم فاَصنع لهم الطعامَ؛ (صحیح مسلم؛ ج: 5؛ ص: 199)

ام‏ عطیه گوید در هفت جنگ همراه رسول خدا بودم و در خیمه ‏گاه می ‏ماندم و غذا طبخ می ‏کردم.

3- عن حَفْصَةَ بنتِ سیرین عن امرأةٍ من الاَنصار: اِنّ زَوج اُختها غَزا مع النبیّ (ص) اثنَتی عشرة غزوةً، فکانت اُختها معه فی ستّ غزواتٍ، قالت: فکُنّا نَقوم علی المَرضی؛ (صحیح البخاری؛ ج: 2؛ ص: 9)

حفصه دختر سیرین از زنی از انصار نقل‏ می ‏کند که شوهر خواهرش، دوازده مرتبه در جنگ ‏های پیامبر شرکت کرد و خواهرش در شش جنگ شرکت جست. او می‏ گفت ما از مجروحین مراقبت می ‏کردیم.

4ـ عن ربیع بنت مِعْوَذ: ... کنّا نَغزو مع النبیّ (ص) ... و نَردُّ الجَرْحی و القتلی اِلی المدینة؛ (همان؛ ج: 3؛ ص: 222)

ربیع دختر معوذ می ‏گوید ... در جنگ ‏های پیامبر شرکت می ‏جستیم و شهدا و مجروحان را به مدینه باز می ‏گرداندیم.

5ـ عن اَنس ... کان رسولُ اللّه (ص) یَغزو بِاُمِّ سلیم و نِسوَةٍ من الاَنصارِ اِذا غَزا یُداوین الجَرحی؛ (صحیح مسلم؛ ج: 5؛ ص: 196)

انس گوید: پیامبر در جنگ ‏ها ام ‏سلیم و زنانی از انصار را با خود همراه می ‏کرد برای مداوای مجروحان.

 در جنگ احد که مسلمانان صحنه نبرد را ترک کردند، امّ عماره با سلاح از پیامبر محافظت می ‏کرد.

کان عمرُ بن الخطّاب یقول: سمِعتُ رسول اللّه (ص) یقول یومَ اُحد: ما التَفَتُّ یمیناً ولا شمالاً اِلاّ و اَنا اَری اُمّ عمّارةَ تقاتلُ دُونی؛ (الطبقات الکبری؛ ج: 8؛ ص: 415)

عمر بن خطاب می‏ گفت: در روز جنگ احد از رسول خدا شنیدم: به هرسو برمی ‏گشتم ام‏ عماره را می‏ دیدم که از من دفاع می ‏کرد.

در نبرد حنین ام ‏سلیم خنجری به دست گرفت، رسول خدا از او سؤال کرد چرا خنجر به دست گرفته ‏ای؟

قالت: اِتَّخَذتُه اِنْ دَنا منّی اَحدٌ من المشرکین بَقِرتُ به بَطنَهُ، فَجعلَ رسول اللّه یَضحَکُ؛ (صحیح مسلم؛ ج: 5؛ ص: 196)

گفت: برای آن است که اگر مشرکان نزدیک شدند، شکمشان را چاک دهم. رسول خدا از این سخن خنده ‏اش گرفت.

این امر چنان واضح و آشکار است که در کتب حدیث و سیره باب ‏هایی بدان اختصاص داده شده است: در صحیح بخاری و صحیح مسلم بابی با عنوان «غزو النساء مع الرجال»، «نبرد زنان همراه مردان» به چشم می ‏خورد.

 6ـ سیره زنان بزرگ تاریخ اسلام

 سیرۀ بانوان بزرگ صدر اسلام همچون حضرت فاطمه (ع)، زینب (ع)، ام‏ سلمه و برخی از همسران پیامبر (ص) گواهی است بر حضور جدی آنان در فعالیت ‏های سیاسی و اجتماعی. (مجلۀ پیام زن؛ ش: 3؛ ص: 15) برخی مدعی شده‏ اند از سوی ائمه زنانی بزرگ چون زینب (ع) و حکیمه خاتون و... به منصب‏ های سیاسی گماشته شده ‏اند. (زن و پیام‏آوری؛ ص: 216 ـ 243)

در دوره‏ های بعد نیز برخی ادعا کرده‏ اند زنان مسلمان بر مسند حکومت و پادشاهی نشسته ‏اند. (جامع المقدمات؛ ج: 2؛ ص: 960 ـ 961 و ص: 972 و ص: 993)

قابل توجه است در کلمات امام خمینی (س) جلوه‏ های فعالیت سیاسی نیز به ‏طور خاصی قید شده است مانند: رأی دادن، رأی گرفتن، حضور در مجلس، انتقاد از حکومت و همۀ این ‏ها در نصوص دینی و تاریخ مورد امضای پیشوایان دینی قرار دارد.

 سه. آزادی اشتغال و فعالیت‏ های اقتصادی

 اشتغال و فعالیت اقتصادی زنان نیز از منظر دین امری روا و جایز است. البته اهمیت اول از خانواده است ولی هیچ‏ گاه وظایف خانواده با تمامیت و کلیت اشتغال و فعالیت اقتصادی تزاحم ندارد.

در این‏ جا برخی شواهد دینی را بر این آزادی برمی ‏شمریم:

1- قرآن کریم کسب و تلاش اقتصادی زنان و مردان را تأیید کرده و مالکیت آنان را بر آن مترتب ساخته است:

«لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ»؛ (نساء (4)، آیه 32)

«برای مردان از آن‏ چه [به اختیار] کسب کرده‏ اند بهره‏ ای است، و برای زنان [نیز ]از آن ‏چه [به اختیار] کسب کرده ‏اند بهره ‏ای است».

در این آیه هم کسب و هم مالکیت زن و مرد تقریر شده است. یادکرد زن و مرد به صورت جدا، برای زدودن ذهنیت غلط انحصار مالکیت و کسب و تلاش اقتصادی به مردان است.

 باید توجه داشت که قرینه ‏ای در آیه نیست که آن را مختص کسب اعمال معنوی و اخلاقی سازد. بر همین اساس برخی مفسران سه احتمال در این آیه بیان کرده ‏اند: اجر و پاداش اعمال، کسب و فعالیت اقتصادی، میراث. (تفسیر التحریر و التنویر؛ ج: 5؛ ص: 32) و برخی دیگر دو احتمال گفته ‏اند: اجر و پاداش عمل و میراث. (التفسیر المنیر؛ ج: 5؛ ص: 45 ـ 46)

2ـ قرآن کریم از دختران شعیب در حال انجام فعالیت اقتصادی - اجتماعی یاد می‏ کند و حیای آنان را در حین عمل باز می ‏گوید. ارتباط زنان و مردان به وضوح در این آیات مشاهده می ‏گردد:

«وَلَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ اُمَّةً مِنَ النّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقی حَتّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ اَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ * فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلّی اِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ اِنّی لِما اَنْزَلْتَ اِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ * فَجاءَتْهُ اِحْدیهُما تَمْشی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ اِنَّ اَبی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ اَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا فَلَمّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ * قالَتْ اِحْدیهُما یا اَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ اِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الاَْمینُ»؛ (قصص (28)، آیه 23 ـ 26)

«و چون به آب مَدْیَن رسید، گروهی از مردم را بر آن یافت که [دام ‏های خود را] آب می‏ دادند، و پشت سرشان دو زن را یافت که [گوسفندان خود را] دور می ‏کردند.

[موسی] گفت: منظورتان از این کار چیست؟ گفتند: [ما به گوسفندان خود] آب نمی‏ دهیم تا شبانان [همگی گوسفندانشان را] برگردانند، و پدر ما پیری سالخورده است.

 پس برای آن دو، [گوسفندان را] آب داد، آن گاه به سوی سایه برگشت و گفت: پروردگارا، من به هر خیری که سویم بفرستی سخت نیازمندم.

پس یکی از آن دو زن ـ در حالی که به آزرم گام برمی ‏داشت ـ نزد وی آمد [و ]گفت: پدرم تو را می ‏طلبد تا تو را به پاداش آب دادن [گوسفندان] برای ما، مزد دهد. و چون [موسی] نزد او آمد و سرگذشت خود را بر او حکایت کرد، وی گفت: مترس که از گروه ستمگران نجات یافتی.

یکی از آن دو دختر گفت: ای پدر، او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی است که استخدام می ‏کنی: هم نیرومند [و هم] در خور اعتماد است».

در این آیات، شبانی دختران شعیب، ارتباط و سخن گفتن با مردان، بینش اجتماعی و شناخت افراد، حیا و آزرم، به خوبی تبیین شده و مورد تأیید خداوند قرار گرفته است.

3ـ اشتغال زنان در عصر پیامبر به شکلی گسترده به چشم می ‏خورد. در تمامی شغل‏ های رایج آن زمان زنان حضور داشتند.

زینب عطاره، شغلش فروش لوازم آرایش به زنان بود. (التوحید؛ ص: 276) همین شغل را ملیکه دختر اقرع ثقفیه (سدالغابه؛ ج: 5؛ ص: 548) و اسماء دختر مخربة (همان، ص 396) نیز داشتند.

زینب دختر جحش به صنایع دستی مشغول بود. (همان؛ ص: 463؛ نثر الدر؛ ج: 1؛ ص: 157)

پیرزنی در عهد خلیفه دوم شیرفروشی می ‏کرد و عمر به او برخورد، و او را نصیحت کرد. (تاریخ دمشق (تراجم النساء)، ص 537) خوّات دختر جبیر روغن می ‏فروخت. (نثر الدر؛ ج: 2؛ ص: 132)

زنانی بسیار به امر شبانی و چوپانی مشغول بودند، چون سلامة، ام‏ هانی و ... (اسدالغابه؛ ج: 5؛ ص: 477؛ المعجم الکبیر؛ ج: 24؛ ص: 427).

خانمی به نام زینب پزشک قبیله بنی ‏اود بود و مریضان را مداوا می‏ کرد. (المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ ج: 4؛ ص: 620)

و زنانی چون قیله (ام بنی ‏انمار) به تجارت اشتغال داشت. (اسدالغابه؛ ج: 5؛ ص: 535؛ طبقات الکبری؛ ج: 8، ص: 311)

تا این جا پاره ‏ای از مبانی دیدگاه های امام خمینی (س) را درحوزۀ آزادی زن برشمردیم. امید است تأثیر آراء و اندیشه ‏های والای وی بیش از گذشته در سعادت و رشد جامعه انسانی به ویژه بانوان، تأثیر گذارد.

منبع: ماهنامۀ پیام زن، ش 91، ص 50ـ58، سال 1378. 

 

 

 

. انتهای پیام /*