نقش جهاد و مبارزه در حیات امت

 شیخ عفیف النابلسی

بزرگان، با زمان و مکان قابل قیاس نیستند؛ چرا که افکارشان مثل نسیم آزاد است. از موانع عبور می کنند و مرزهای مصنوعی جغرافیایی را از بین می برند.

یک حرکت بزرگ، ابتدا از داخل خود شخص شروع می شود و شخص را از دهلیزهای ترس و خودخواهی و مرزهای جغرافیایی و حلقۀ زمان و مکان خارج می کند، سپس به وطن می رسد و آنجا می کوبد و می سازد، اصلاح و مرمت و از برای شکوفاییش تأسیس می کند و خود تغییری نمی یابد. خورده می گیرد؛ ولی کسی از آن نمی تواند خرده بگیرد. تا اینکه به امت و انسانیت می رسد، سپس در آن تخم دوست داشتن و شناخت را می کارد و دژهای وفا و شهادت و ابتکار را برپا می کند. اراده، زندگی و احساس مسؤولیت را در آن زنده می کند.

امام خمینی بهتر از هر بزرگی به این مصداق نزدیک بود. او هم در طریقت و هم درهدف نوآور بود. امام خود را از مادیگرایی و جاهلیت و شاخه های آن دور ساخت و آن را خباثت و محکومیت و استعمار و استکبار پنداشت. امام راه ملت را تصحیح کرد و برایش اهداف والا و رغبتهای مشروع و آرمانهای بزرگی تعیین کرد.

امام دائماً راه را از شبهات منزه می کرد و خوبیها را در آن می کاشت. امام مثل یک شهید سعادتمند، با جهل و مادیگرایی مبارزه کرد و حتی کمی هم با آن آشتی نکرد. او در این راه دارای روحیه ای پیامبرگونه و به دور از دیکتاتوری بود.

امام به لقاءالله شتافت؛ اما بعد از اینکه با شجاعت بی بدیل مفاخر کسرایی و قرون شاهنشاهی را منهدم ساخت؛ آن هم در زمانی که ترس از حکام و پادشاهان بسیار زیاد بود. او بدون داشتن صفاتی نظیر بی باکی جنون آسا و حب جاه و مال و حکومت، بدین موفقیتها دست یافت.

اگر همبستگی استعمارگران و تمرکز قدرت تسلیحاتی آنان و به کار گیریش در زمین و دریا و فضا، علیه انقلاب اسلامی نبود، ما شاهد برنامۀ جدیدی برای جهان خصوصاً خاورمیانه بودیم، برنامه ای که برپایۀ حق و سعادت انسان نوشته شده بود. برنامه ای که فرصتها را برای همه مهیا می ساخت و رقابت در امور نیک برای رضای خدا را، گسترش می داد. و جامعه مان از شر صهیونیسم، این غدۀ سرطانی خلاص می شد و از نعمت عدالت و خیر و محبت بهره مند می شدیم. مکانی امن برای استراحت داشتیم و دارای روحیۀ خالص بوده و در زیر سایۀ حکومتِ جهانی و عدالت گستر اسلام زندگی می کردیم.

در نبود او نباید مأیوس شویم، بلکه باید از روحیه و معنویات خود محافظت کرده و از طریق حوزه ها و دانشگاهها و کانونهای علمی، این روحیه را به جامعه تزریق کنیم تا امت بیدار و هوشیار باقی بماند؛ چرا که وظیفۀ ما در برابر خط شهید احیاگر و رهبر فعلیِ نهضت و انقلاب چنین ایجاب می کند.

چگونه از امیدمان و امین و ولی امر امت که از هرکس دیگر به استاد خود نزدیکتر و وفادارتر بود مأیوس شویم در حالی که در میان ماست. بله، منظورم سرورمان، رهبر عظیم الشأن و مرجع بزرگ اسلام آیت الله سید علی خامنه ای(دام ظله) است.

 فصل اول: تأثیر جهاد در دوام اسلام

جهاد، مکتب بزرگ اسلامی است که امت را در چهارچوبی نیکو نهاد و جوان سست و رو به نابودی و آوارگی را به جوانی بیدار، منیع الطبع و با کرامت و صاحب آرمان و مسؤولیت مبدل ساخت. وقتی روح انسان ساخته شد، به صحنه آمد و نقش اجتماعی و سیاسی خود را گرفت، اسلام را مرکزی گرامی در جهت کرامت بخشیدن به انسان و پاره کردن بندهای فرعونی و زنجیرهای مذلت می سازد. فرد عرب بعد از اینکه مسؤولیت پذیر شد و به اهمیت آن پی برد، دست به کار شد تا کرامتِ زایل شده را به انسان بازگرداند و امنیت را برایش به ارمغان آورد.

اهل بادیه غمی جز زندگی دنیا و شکار و نیزه و شمشیر و اسب و قبیلۀ خود ندارد، نه آرمانی دارد و نه آرزوی بلند؛ ولی وقتی سمبل جاودانگی و تزکیه، رسول خدا محمد(ص) در روح و کیان این انسان دمید و قرآن فواید جهاد و نماز و ایثار و انسان دوستی را در تربیتش مورد تأکید قرار داد، همین بادیه نشین از شنزارهای شبه جزیره برمی خیزد تا زمام امور جهان را به دست گیرد و احترام به انسان را به دیگران بیاموزد و در این راه نژاد و زبان و آرزوهای کوچکش او را از این برنامۀ انسان سازی باز نمی دارد.

 قرآن مکتب انسان سازی دنیاست

چند آیه که به جهاد دعوت می کنند عبارتند از:

à کسانی که ایمان آوردند در راه خدا هجرت و جهاد کردند، اینان منتظر رحمت خدا باشند که خدا بر آنان بخشاینده و مهربان است. [1]

à گمان می کنید که به بهشت داخل خواهید شد بدون اینکه خدا مقام جهادگران شما و صابران را مشخص سازد. [2]

à سستی نکنید و اندوهناک نباشید، زیرا شما برترید، اگر ایمان داشته باشید. اگر به شما [در اُحد] آسیبی رسید، به آنها نیز [در بدر] آسیب رسید و این روزگار را به اختلاف احوال [گاه غلبه و گاه فتح] میان خلایق می گردانیم تا خدا افرادی را که ایمان آورده اند بشناساند و از شما گواهانی بگیرد و خدا ظالمان را دوست نمی دارد. [3]

à هرگز مؤمنینی که [بدون ناراحتی و عذری] از جنگ روی برگردانند با مبارزانی که با مال و جانشان در راه خدا جهاد می کنند برابر نیستند. خدا مبارزان با مال و جان را بر نشستگان از حیث مرتبه و مقام فضل و برتری بخشید[ و اگرچه] همه را وعدۀ نیکی و [لیکن] مبارزان را بر نشستگان با پاداشی بزرگ برتری داد. [4]

این آیات امت را به دو منظور جهاد؛ یعنی قتل هدف دار و دفاع از خانواده و ناموس و وطن دعوت می کند.

هدف ما گسترش بی رویۀ بحث و ذکر آیات زیاد نیست، بلکه می خواهیم گذری کوتاه داشته باشیم بر مشروعیت جهاد در فعالیت مجاهدین در راه رسیدن به ارزش والای انسانی.

 احادیث نبوی:

محمدبن یعقوب کلینی(رضی) از امام صادق(ع) روایت می کند که رسول خدا فرموده: «تمام نیکیها در شمشیر است و زیر سایۀ شمشیر مردم قدرتمند نخواهند شد؛ مگر با شمشیر و شمشیر ها وسیلۀ رسیدن به بهشت هستند».

روایتی دیگر: «هرکس ترک جهاد کند، خداوند او را لباس خواری بپوشاند و در معیشت فقیر گرداند و دینش را از دست بدهد. همانا خداوند امت مرا به خاطر سم اسبها نوک نیزه هایش عزت بخشیده است».

این گفته های کسی است که گفته هایش پایین تر از کلام آفریدگار و بالاتر از کلام خلق است.

امام علی(ع) می فرماید: «اما بعد، همانا جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را برای بندگان خاص خویش باز کرده. جهاد، لباس پرهیزکاری و سپر محکم خدا و بهشت حتمی خداست، پس هرکس از روی عمد آن را ترک کند، خداوند او را لباس خواری بپوشاند و بلا بر او نازل فرماید و او را در زمرۀ صغار و آلودگیها درآورده و بر قلبش قفل زند و حق از او دور می شود، چرا که جهاد را کنار گذاشته و به خصوص اینکه سقوط کرده است».

روایتهای جهاد و شهادت و تشویق به آنها، بزرگترین تأثیر را در پشتیبانی از حکومت اسلامی دارد و انسان را به وارد شدن در میدان جنگ که بین امت اسلامی و دشمنان فکریش فاصله می اندازد ترغیب و تشویق می کند.

آیات و روایات به واسطۀ تربیت پیامبر مورد اجابت و پذیرش کامل [مردم] قرار گرفتند؛ آنگونه که نمونه اش در آن زمان بسیار کم است و شاید همچنین پذیرش و اطاعتی برای هیچ رهبری(و آن هم با چنان سرعتی) در زمینۀ جهاد دیده نشده است، در حالی که یاران پیامبر مثل رفتن به جشن یا عروسی به جهاد رفتند.

تاریخ نمونه های درخشانی را از شخصیتهای پیر و میان سال و جوان ارائه داده است که تا هم اکنون این جامعۀ اسلامی را از درخشش خود منوّر ساخته است و آن را با معنویات ناشی از غزوۀ بدر تا آخرین غزوات پیامبر(ص) منتفع می سازد. تجمع آنها در جنگ مثل تجمع تشنگان بر آب بود. این تجمعهای معنوی بهترین کمک را به امت می کند تا بتواند به جهان آزادی ببخشد. چنین هم شد و در جنگهای یرموک و قادسیه و شام و حمص و فتوحات سرزمین عربها تعداد کم بر تعداد زیاد پیروز شدند. خداوند می فرماید: «چه بسا به خواست خدا گروه اندک بر گروه زیاد پیروز شده اند».

مشروعیت جهاد در زمان غیبت حضرت مهدی (عج)

شکی نیست که آیات قرآن کریم جهاد را تشریع کرده است. احادیث پیامبر(ص) و امام علی(ع) که شاگرد قرآن بود و یاور و ترغیب کنندۀ فرزندان مکتب قرآن بود. این تربیت جهاد اسلامی در این زمینه پیشرفت بسیار خوبی داشته است و تعداد الگوها و نمونه ها رو به گسترش نهاد تا آنجا که یاران پیامبر بزرگوارترین مجاهدان می شوند و هستند.

همین بس که نگاهی کنیم به روایتهای جنگ خندق و گفته هایی که در حق امام علی(ع) این قهرمان اسلام و شمشیر خدا بر دشمنان نقل شده است:

هنگامی که امام علی(ع) به طرف عمر و بن عبدود می رفت رسو لخدا(ص) می فرماید که: «تمام ایمان بر تمام شرک وارد شد».

و هنگامی که وی را کشت و بالای سرش آمد و سرش را از بدنش جدا کرد و مسلمان با او تکبیر گفتند رسول خدا(ص) فرمود: «ضربۀ علی به عمروبن عبدود افضل و برتر از عبادت جن و انس تا روز قیامت است».

خواندن این مقطع عطر آگین از تاریخ اسلام شجاعت را بر می انگیزد و روح انسان را تکان می دهد و ترسوها را نترس می سازد و آنان را در حالی که مشغول زمزمۀ ذکر و دعا و به فکر حورالعین باشند روانۀ شعله های آتش جنگ می کند.

این جریان اسلامی به گسترش خود ادامه داد تا آنجا که بزرگترین حکومت آن زمان را از نظر تجهیزات و تعداد و سرزمین و ملت تشکیل می دهد و تمام این تاریخ را به حرکت درمی آورد و تمدنها را ایجاد می کند و تاریخ را از ایست فرهنگی باز می دارد، تا تغییرات اجتماعی و سیاسی را برای نهضتی فرهنگی و سرشار از ارزشها و معنویات ایجاد کند، تا در مسیر مهم انسان متکامل شود؛ لیکن عقب ماندگیهایی که به وسیلۀ کسانی که با ارزشهای اجتماعی مخالفت کردند و راهی رفتند که کسی نرفته بود و تغییراتی در مسیر قرآن آفریدند، همان کسانی هستند که جلو گسترش اسلام را گرفتند و تربیت زیبای قرآن را از بین بردند و به وحوش غربی اجازه دادند که ملت و تمدن را در اندلس و غرب سرزمینهای عربی سر ببرند و در نهایت سبب ضعف امت آشوب زده و سبب عقب نشینی استراتژیکی شدند و این روند خاموش شد. در این وقت ملت هدف را از دور می نگرد، در حالی که فلج و بی اراده و خسته و تنها و گرسنه شده است.

بنابراین عقب نشینی، دشمن کم تجربه و کم علم پیشروی می کند؛ ولی قدرت خود را جمع کرده و مصمّم و متحد و آگاهانه عمل می کند و در نهایت گسترش اسلام از حرکت ایستاد و فقها شروع به برنامه ریزی برای وحدت و نهضتی همراه با بیداری کردند.

گفتنیها بسیار است اما نگفته ام

... ... ... .

سپس دوباره به جهاد برگشتیم، چه اینکه این مشکل حل نمی شود. مگر با راه حلی که مشکل قبلی را حل کرده است.

عزت ما ابتدا از راه جهاد به دست می آید سپس باز هم به وسیلۀ جهاد و هیچ ملتی جهاد را ترک نکردند؛ مگر اینکه خوار شدند.

 نظر فقها در زمان غیبت:

بحث جهاد بسیار وسیع است و هدف ما ذکر تمام گفتنیهای جهاد نیست؛ بلکه می خواهیم این مرد هشتاد ساله را بشناسیم که دنیا را با اشاره ای تکان داد و او فقیهی است از فقهای اهل بیت(ع) در زمان غیبت.

1. فقها در کتاب جهاد خود دو بحث دارند.

بحث اول اینکه، آیا در مشروعیت اصل جهاد نیازی به اذن امام یا نایب خاصش هست یا خیر؟ البته فقها در جهاد دفاعی اجماع دارند که احتیاجی به اذن کسی نیست.

در مورد اوّلی جواب این است که با وجود امام معصوم، اذن امام در مشروعیت جهاد ضروری می باشد پس اگر پیامبر(ص) یا امام علی(ع) موجود باشند، امت حق ندارند بدون اجازۀ ایشان جهاد را شروع کنند.

و اما در زمان غیبت اگر جهاد، مشروعیت داشته باشد، آیا اذن فقیه جامع الشرایط نیز شرط است؟ از صاحب جواهر(قده) معلوم می شود که اذن فقیه جامع شرایط شرط است به علت عموم ادلۀ ولایت او در اینگونه موضوعات در زمان غیبت.

بنابر استدلالهایی که خواهد آمد این گفته بعید به نظر نمی رسد. و آن اینکه فقیه باید در اینگونه مسائل با مسلمانان اهل خبره مشورت کند تا مطمئن شود که مسلمانان تجهیزات و نیروی لازم جهت غلبه بر کفار حربی را دارند و از آنجایی که انجام دادن چنین کار مهمی احتیاج به فرمانده ای دارد که مسلمانان اطاعت از او را برخود واجب بدانندلذا بر خود فقیه جامع الشرایط واجب می گردد که خود عهده دار این امر شود. پس فقیه جامع الشرایط به عنوان حافظ دین، چنین امری را بر عهده می گیرد. براین اساس که اگر کس دیگری متصدی این امر شود باعث هرج و مرج خواهد شد و موجب می شود که اوامر او به طور کامل و مطلوب اجرا نشوند.

به همین دلیل شهید صدر در همان ابتدای تأسیس جمهوری اسلامی ایران و قبل از اینکه قانون اساسی نوشته شود، نظر داد که فرماندهی نیروهای مسلح و تمام دستگاههای امنیتی به دست ولی امر باشد و آن هم به این دلیل که اگر به دست غیر فقیه باشد خطر هرج و مرج وجود خواهد داشت، کما اینکه واضح است که فقیه بیشتر از سایرین در ریخته شدن خونها و هتک ناموسها خداترستر است و در امور حکیمتر و عاقلتر عمل می کند.

نظر امام(قده) نیز همین بود و فرماندهی ارتش و سپاه و تمام نیروهای مسلح را برعهده گرفت و برای هر یک نماینده ای تعیین می کرد و او را فرمانده اعلام می کرد. بعد از رحلت رهبر انقلاب و برگزیده شدن آیت الله العظمی خامنه ای (دام ظله) توسط خبرگان ملت وضع به همین گونه پیش رفت. به گونه ای که اکنون ایشان تمام نیروهای مسلح و دستگاههای امنیتی را جهت حفظ امنیت ملی و پاسداری از مقدسات اسلام برعهده گرفته اند.

2. هنگامی که امام زمام امور را به دست گرفت و امت را کاملاً توجیه کرد، تمام اداره ها و مؤسسات و استانها و شهرستانها را بر عمل به مواد قانون اسلامی سفارش کرد. به دستور امام(ره) اولین نماز جمعه در میان جمعیت میلیونی اقامه شد و امام(ره) در این باره فرمودند: «اگر از انقلاب چیزی غیر از نماز جمعه به دست نیاوریم نیز کافی است». برکات نماز جمعه شروع شد، بدین گونه که میلیونها نفر هر روز جمعه گردهم می آیند و به خطبه های حماسی و آگاهی بخش گوش می دهند و بر اثر آن خطبه ها به جهاد و جانفشانی ترغیب می شوند. هدف امام از این کار پایه ریزی جامعه از نو بود تا آن را بر پایۀ افکار و اخلاق بنا سازد و امت پلیدیهای به جا مانده از شاه و مزدورانش را از مغزها و جانهای خود پاک کنند. امام مخالفت با امریکا را نصب العین امت قرار داد و آن را شیطان بزرگ خواند تا کشور بتواند به استقلال و آزادی خود برسد.

وقتی استعمار ایران را در محاصره و منزوی قرار داد و حملۀ عراق را بر آن تحمیل کرد، امام آن گفتۀ مشهور را بر زبان جاری ساخت:

«استقلال بدون انزوا طلبی محقق نمی شود. ملت جداً می تواند پیشرفت کند و مترقی شود و اینکه ملت غیر منزوی نمی تواند پیشرفت کند. ملت غیر منزوی بر دیگران تکیه می کند یعنی غذای خود را، ماشین خود را برق خود را از آنان می گیرد و چنین ملتی تا ابد اسیر و وابسته خواهد ماند».

پس ملت را خطاب قرار می دهد و می گوید: «تا زمانی که منزوی نشوید نمی توانید مستقل شوید. ما از انزوا نمی ترسیم ما زمانی که غیر منزوی بودیم آن بدبختیها را می کشیدیم و اکنون چون منزوی هستیم، مستقل هم هستیم».

در عرف کنونی، ما از نظر سیاسی و اقتصادی و مادی، از منزوی شدن می ترسیم؛ چون وابسته هستیم همانگونه که امت عرب و اسلامی دچار آن است. با کمترین تهدید قطع کمک و محاصرۀ فرودگاهها و منع فروش شرکتها یا خرید محصولات ما، می گوییم صرفاً در تهدید کشورهای مستکبر حاضریم برایشان رکوع و سجود کنیم و ملتمان را و ثروتهایمان را به دست دشمن تسلیم کنیم تا آنگونه که بخواهد به کار گیرد. پس معادن و نفت را استخراج می کند و شرکتهای استثماری را در مزرعه های ما برپا می کند و تمام نعمتهای ما را برای کشور خود و جهان صادر می کند و ما بدون انجام کاری می نشینیم و تماشا می کنیم. دهان و دستهایمان بسته است. منظور امام از این انزوا این بود که ملت ایران در کشاورزی، صنعت و تعمیر و نگهداری جنگ افزارها بر خود تکیه کند و به سوی ابتکار و هنر و پیشرفت گام بردارد. این انزوا را می خواهد؛ نه انزوایی که انسان را به مرگ بکشاند، چنانکه در کشورهای فقیر مشاهده می شود که هر روز منتظر رسیدن روزی خود در کشتیهای حامل گندم هستند.

این همان فرهنگ استقلال و فرهنگ آزادی است، اعتماد به نفس امام مردم را به خواستگاری از آزادی دعوت نمود، هرچند مهرش بالا باشد و از قدیم گفته اند: کسی که از زیبارویی خواستگاری کرد، زیادی مهر برایش گران نیاید، پس آزادی هدف بزرگی است و باید بهای آن را داد.

امام(قده) در جای دیگر می فرماید:

«ملت شریف و مسلمان ایران و آزادگان شریف جهان اگر بخواهند مستقل از هر قدرت بزرگی و بدون اینکه به شرق و غرب تکیه زنند بر پای خود بایستند باید بهای سنگین استقلال و آزادی را بپردازند».

و در جای دیگر به حکومت و ملت ایران اینگونه سفارش کرد:

«من دست و بازوی تمام کسانی که با خلوص نیت و بدون ادعایی برای استقلال کشور و خودکفایی خدمت می کنند می بوسم و بار دیگر شما را به توکل بر خدا سفارش می کنم و هیچ وقت به یوغ شرق و غرب تسلیم نشوید. ملت باید تصمیم خود را بگیرد یا بی بند و باری و مصرف گرایی و خواری یا تحمل سختیها و استقلال. ممکن است چندین سال کار لازم باشد لیکن ملتمان راه دوم را انتخاب خواهد کرد که همان استقلال و شرافتمندی و کرامت است».

 جهاد با نفس:

جهاد با نفس و مبارزه در راه غلبه بر آن تأثیر فراوانی بر تهذیب نفس دارد؛ چرا که نفس اماره و نفس ترسو که دارای دیگر صفات پست باشد انسان را به بزرگواری و مقامات عالی انسانی نمی رساند، بلکه انسان را به دره های گمراهی و سیاهچالهای پستی و خواری سرازیر می کند، در حالی که انسانیت انسان به شرف و تعالی نفس است.

به همین دلیل هم پیامبر اکرم(ص) کنترل نفس و عادت دادن آن به امور نیک و عالی را برتر از هر جهادی دانست و از آن به جهاد اکبر یاد کرد و از طرفی پیروزی و غلبه یافتن بر دشمنان و بذل سخاوتمندانۀ جان و مال و کسب افتخارات و عزت را جهاد اصغر و جهاد با نفس را جهاد اکبر نامید در یک حدیث نبوی مشهور اینطور می خوانیم:

صاحب کتاب «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق، استاد ما و از راویان بزرگ حدیث از شیخ ابوالقاسم جعفر بن قولوی از شیخ اجل ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی، صاحب کتاب کافی از علی بن ابراهیم از نوفلی از سکونی از ابی عبدالله امام جعفر بن محمد الصادق(ع) نقل می کند که پیامبر(ص) لشکری را به جنگ فرستاد و هنگام بازگشت به آنان فرمود: خوش آمد می گویم به قومی که جهاد اصغر را به پایان رسانده و انجام جهاد اکبر بر گردن آنان باقی مانده است. پس گفته شد: ای رسول خدا(ص) جهاد اکبر چیست؟ فرمود: «جهاد با نفس».

پرداختن به بحث نفس و مباحث مربوط به عالم سیر و سلوک ما را از هدفمان در این مقاله دور می کند و باید چنین بحثی را در مورد اوضاع سیاسی مطرح کنیم، اما اشاره ای به آن خواهیم داشت تا راه و هدف را برایمان روشن سازد.

امام خمینی به عنوان یک فقیه، فیلسوف و روحانی اشراقی طراز اول، نفس خود را تربیت کرد و آن را از خواری دور ساخت و به آفاق بلند اخلاقی رساند و با ملائکه در پاکی و عفت و شرف رقابت کرد.

ایشان با بهره گیری از روش زاهدانۀ خویش توانست با لقمه ای نان و حبه ای خرما خود را سیر کند، با یک لیوان آب وضو بگیرد و بر یک حصیر بخوابد و عمامۀ خود را زیر سر خویش بنهد، و با تمام فشارهای مادی بسازد، هر چند مدت زیادی بر همین منوال بگذرد. چرا که روش حضرت عیسی و امیرالمؤمنین(ع) را داشت یعنی رواندازش، آسمان؛ فرشش، زمین و چراغش، ماه بود. در برابر فشارهای استعمار ایستاد و اجازه نداد استعمار ایشان را از پا در آورد. اگر مثل شاه غرق در رفاه و خوشگذرانی و دیگر جوانب مادی بود، ملت خود را در زندانها و سیاهچالها می افکند و مردم را امتی پراکنده و آواره می ساخت که حیوانات موذی هم به خوردن آنان مشغول باشند و هیچ آرامش و قراری نداشته باشند.

از اینجا بود که می خواست امت ایران را به اولین امتی تبدیل کند که در برابر استکبار جهانی در عرصه های عقیدتی و استراتژیکی ایستاد و بدین منظور روحیه اخلاق و بیداری و صبر و استقامت را در آنان دمید و برای ملت دو راه مشخص کرد؛ یا راه مطیع شدن و خوشگذارنی، یا راه استقلال و صبر. هدف امام از این ارائۀ طریق، آن بود که ملت، خود را باور کند و در راه این حکومت ابتکار به خرج دهد تا «بهترین امتی که قیام کرده» را در این زمان هم محقق سازد.

توجه کنید در این باره چه می فرماید: «جهاد اکبر بر تمام جهادها مقدم است».

«اساساً اسلام برای سازندگی آمده است و وقت خود را صرف ساختن انسان می کند. جهاد برای سازندگی است. خودسازی بر تمام جهادها مقدم است و این جهاد همان است که پیامبر(ص) از آن به جهاد اکبر یاد می کند. پس جهادِ بزرگ و سختی است و تمام فضایل نیز بعد از آن می آیند و آن جهاد انسان با نفس عصیانگر خویش است».

«بر شما جوانان لازم است هم اکنون دست به کار شوید و این جهاد را شروع کنید و نگذارید نیروی جوانی تان از بین برود. پس هر چه نیروی جوانی کم شود، ریشه های اخلاق فاسد در او بیشتر ریشه می دواند و جهاد، سخت تر خواهد شد. جوانان بهتر می توانند در این جهاد پیروز شوند و بعد ازاین دوره، انسان نمی تواند با این سرعت عمل کند». «اصلاح خود را به دوران بعد از جوانی مگذارید؛ چرا که یکی از ترفندهای نفس و شیطان که انسان را وسوسه می کند از این طریق است که انسان، اصلاح نفس خود را به آخر عمر به تأخیر بیندازد و انسان را وسوسه می کند که اکنون از جوانیت استفاده کن و در آخر عمر توبه کن».

چند نکته:

توجه کردید که امام(ره)، چگونه امت را با دیدی فراگیر ارشاد کرد تا آنها را از تقلید و وابستگی فرهنگی و اقتصادی برهاند؟ و پس از آنکه آداب و رسوم خانوادگی، آنان را به اسارت کشانده بود و الگوهای جدید ذهنشان را مشغول کرده بود. ملت با دیدن تمدن غرب شگفت زده شده و خود را کوچک می شمردند و پژوهشگران خود را مورد تحقیر قرار می دادند و هیچ قدرت ابتکاری را از خود و نوابغ خود نمی پذیرفتند.

 این سقوط معنوی بزرگی است چگونه ممکن است امور مردم درست شود، در حالی که فرهنگ مستقل و تاریخی نداشته باشند که به آن مراجعه کنند و پایه های محکمی نداشته باشند تا به هنگام سختی بر آن تکیه زنند.

هدف امام، برگرداندن امت به اصالت خویش بود. لذا از اسلام ناب محمدی(ص) سخن گفت و امت، زمام تمدن جهان را به دست گرفت و با هوشیاری کامل، در برابر تاریخی بزرگ در ساخت انسان و خلق تمدنها و نشر علوم و ابتکار و اختراع قرار گرفت.

مردم با دیدن انحرافات آتاتورک در ترکیه و محمدرضا پهلوی در ایران سخت تعجب کردند. هدف آنان دور ساختن امت مسلمان از ریشه های خود و رها کردن آن در صحنه های اجتماعی و سیاسی بی پایه و بدون ارزش بود تا استعمار آن را بین دستهای خود له کند و از هم بپاشد و در نهایت از آن هم راضی نباشد.

مردم بیدار شدند و آیندۀ خود را همراه با قدرت اراده می بینند که دانش و عظمت و عقل و پاکی و عفت و حکومت را در دست دارند. رهبرِ خود را می بیند که فلسفه ای مثل فلسفۀ افلاطون و شیخ اشراق است و ادب و حکمش از تمام کسانی است که نام حکیم گرفته اند.

و استادی زاهد و معلمی توانا و مرجعی مورد اعتماد و عدالت پیشه را می بینند و زهد و تواضع و دوری از دنیا را در کمال نیازش می بینند و قدرت بالای او را در منع استکبار از دست یازی به ثروت هایمان را می بینند یعنی مردم او را زاهدی مثبت اندیش می بینند که برای دنیا و آسایش مردم بی تابی می کند و نه زاهدی منفی که به استعمار اجازه دهد فساد کند و در بین امت فساد را منتشر کند.

 حقوق اجتماعی زنان

حقوق سیاسی پایمال شدۀ زن را به او بازگرداند و حق کارگر در تولید و سرمایۀ کارخانه ها را به او داد و خوردن حق کارگر را در این زمینه ممنوع کرد و احتکار را تحریم و دست سارقان را قطع کرد.

انقلاب فرهنگی را بنیان نهاد و مسؤولیت تاریخی متفکرین و ادیبان و حقوقدانان و فقها و دانشمندان علم اخلاق را احیا نمود.

 اکنون نظام حکومت و قانون طبق احکام شرع بوده و حقوق اقلیتهای مذهبی را رعایت کند. وقتی در زمان شاه آزادی زن فقط در اعمال فاسد و پست بود، در عهد خمینی، زن، انسانی مؤمن، بیدار، دانشمند شده که می تواند مسؤولیت خود را در برابر امت و خانواده ایفا کند و نقش جهادی خود را با قناعت و رغبت کامل انجام دهد.

امام در این باره می فرماید: که تأثیر خانواده و به خصوص مادر بر فرزندان و تأثیر پدر بر تحولات بسیار زیاد است. پس اگر فرزندان به شکل شایسته ای در دامان مادران و حمایت پدران با ایمان تربیت شوند و بعد از آن به مدرسه ها فرستاده شوند در این صورت کار معلمان آسانتر می شود.

امام زمانی که نقش خانواده را بیان می کند، نقش تربیتی حکومت و مدرسه را فراموش نمی کند و می گوید:

واقعاً خودخواهی در رأس تمام خطاهاست و تا زمانی که خودخواهی در انسان باشد، این جنگها و تباهیها و ستمها هم ادامه خواهد داشت. انبیا هم خواستند حکومتی عدالت پیشه بر پا کنند تا هوی و هوس جامعه را سرکوب کنند و دست به اصلاح آن بزنند و ارزشها و معنویات را در قلب نسل جوان بکارند. اگر حکومت در دست مستبدان باقی بماند، حکومتی همراه با استبداد و غرق در شهوات مادی می شود و راهش به سوی انحطاط کشانده خواهد شد. امام در ارشاد معلمان، به آنان می گوید: «خدای نکرده اگر تربیت شما اسلامی نباشد و دانش آموزان شما مرتکب خلافی شوند، شما نیز در گناه آنان شریک خواهید بود؛ ولی اگر تربیت شما اسلامی باشد؛ این طفل اگر عمل نیکی انجام دهد شما هم در آن شریک خواهید شد».

 هدایت و راهنمایی مردم:

این همان ارشاد صحیح در تربیت نسل جوان است. انقلاب که بشود، لازم است روشها هم در آن تغییر یابد. اصلاحات از خانه و مدرسه شروع می شود. دولت موظف به قبول مسؤولیت تاریخی خود در تربیت و تعلیم می شود تا از جوانان مراقبت کرده و مانع لغزش و انحطاط آنان شود.

امام در ارشادات خود وسایل ارتباط جمعی را فراموش نمی کند (تلویزیون، رادیو، فیلمها، نشریات، سینما، تئاتر، ادبیات، هنر، شعر) همۀ اینها را ارشاد می کند و تأکید می کند که در خدمت جامعه باشید و جامعه را به اخلاق پسندیده رهنمون شوید.

مردم را از غربزدگی برحذر داشت و اساتید دانشگاهها را به ابتکار و ابداع تشویق کرد. بعد از این ارشادات در ایران انقلابی فرهنگی روی داد و ملت شروع به ابداع و خلاقیت نمود تا به خودکفایی برسد.

 جنگ ایران و عراق:

انقلاب اسلامی همانند پاره ای از آتش و گلوله ای افروخته، دشمن سودجو را سوزاند و مزدوران خائن را دور ساخت و مبارزانی را که در اقصی نقاط جهان پراکنده بودند را دور هم جمع کرد.

با نزدیک شدن پیروزی، احساسات مردم قوی تر می شد، بسیاری از افسران عالی رتبۀ ارتش و مأمورین امنیتی و انتظامی و مدیران اداره های بزرگ از کشور گریختند زیرا به خاطر جرایمی که مرتکب شده بودند بر خود می ترسیدند، آنان خود را آلت دست غرب؛ یعنی امریکا و فرانسه و انگلیس و آلمان قرار داده بودند و بعد از فرار نیز به عملیات تخریبی خود در پایگاههای هوایی و به هم زدن سیستم رادارها اعتراف کردند.

غرب به این نتیجه رسید که برای ایجاد ناآرامی باید شخصیتهای انقلاب را ترور کند علی الخصوص امام و یارانش و بدین منظور گروهک منافقین را جهت ترور شخصیتهای مؤثر انقلاب تقویت کردند.

 صدام تکریتی دست نشانده و مزدور غرب بود و بعضی از اعراب که به وسیلۀ نفت خود را تقویت کرده بودند، از او حمایت می کردند.

عراق از سه راه هوایی، دریایی و زمینی به همسایۀ خود حمله ور شد و در ابتدا به اهداف مهمی دست یافت به طوری که در طی یک روز، صد و سی کیلومتر نفوذ کرد.

از طرفی بعضی ازمناطق جنوبی ایران (مثل آبادان و اهواز و خرمشهر و خوزستان) تقریباً به عربها تمایل داشتند و این تمایل از سیاستهای شاه جنایتکار ناشی می شد که این منطقۀ عرب نشین را از هر گونه رفاه محروم کرده بود در حالیکه نفت از همین مناطق صادر می شد.

ایران، این همسایۀ بی دفاع با این هجوم غافلگیر شد. همکاری قدرتهای بین المللی جهت تجزیه جمهوری اسلامی آغاز شد. بخصوص اینکه جمهوری اسلامی با انقلاب نوپای خود در برابر قوانین کشورهای ابرقدرت جهان ایستاده و سفارت صهیونیستها را تعطیل کرده و سفارت امریکا را به وسیلۀ جوانان خط امام اشغال کرده بود و دست جنایتکاران جنگی را که شیرۀ جان قشر ضعیف را مکیده بودند، کوتاه کرده بود.

 بررسی تاریخی:

حملۀ ارتش عراق ادامه داشت و مقاومتی در برابر آن انجام نمی شد تا جایی که تا عمق کشور ایران در نواحی مشرف بر خلیج پیش رفت و باعث تشویش و اضطراب مسئولین ایران شده بود و اگر لطف خدا و اندکی مقاومت مردم نبود، ارتش عراق بدون خونریزی تا نزدیکیهای تهران می رسید.

هنگامی که آن خبر وحشتناک به گوش مردم رسید، همۀ مردم ایران برخاستند؛ روحانیون، فرماندهان، مراجع، ارتش، پاسداران انقلاب، نیروهای امنیت داخلی، مرد، زن، دانشگاهیان، مساجد، تجار، کوچک و بزرگ، همه و همه وقتی ارشادات و بیانات امام مبنی بر وجوب دفاع و دفع هجوم عراقی – امریکایی – صهیونیستی را شنیدند، حرکت کردند.

ارتش با تمام نیروهایش وارد میدان جنگ شد و مردم فوج فوج برای دفاع از کشور حرکت کردند پاسداران انقلاب اسلامی که مسؤول حمایت از نظام اسلامی بودند مردم را بسیج می کردند. کسی در خانه ها نماند، مگر اینکه به خیابان آمده تا داوطلبانه به دفاع مقدس بروند.

انقلابیون ایران الگوی تمام انقلابیون جهان بودند و بعد از آن الگویی برای دفاع از وطن و خانواده و مال و انقلاب دینی و عقیده شدند.

وظیفۀ مسؤولین بسیج کردن مردم و آموزش و تنظیم آنان در جنگ و یاد دادن مسؤولیتهایشان بود و نیز جمع آوری کمکهای روزانه که بیش از حد تصور بود، به گونه ای که خانه ای نبود، مرد و زنی نبود که به جبهه کمک نکرده باشد. در این باره نقل شده که زنی در سرزمینهای سردسیری در منزل خود غیر از یک جانماز کوچک که خود بر آن نماز می خواند چیزی نداشت، با این حال آن را به جبهه کمک می کند و بعد از آن روی زمین نماز می خواند.

شهرهای اصفهان، تهران، مشهد، تبریز و شیراز در مورد ارسال نیروهای کمکی با هم رقابت می کردند. آنگونه که شهرها تمام وسایل مورد نیاز فرزندان اعزامی خود را به هر تعداد که بودند می فرستادند و بعضی شهرها به طور مرتب دهها دستگاه کامیون مواد و وسایل لازم، آن هم از نوع مرغوب را به جبهه کمک می کردند.

مردم همیشه منتظر دستورات امام بودند. مطالبی را خوانده ام که سخت شگفت آور است مثلاً بعضی از زنان جوان به خاطر ممنوعیت آنان از مشارکت گریه می کردند و می خواستند به جبهه بروند تا با سایر مجاهدین همکاری کنند. همچنین بعضی از پدران و مادران فرزندان خود را که پارۀ تنشان بودند، با کمال شجاعت به جنگ می فرستند با اینکه جنگ آتشی خاموش نشدنی است و چیزی جز حملات پی در پی و ترکش و ویران شدن آبادیها و خانه ها و قطع شدن سرها و منفجر شدن موشکها که زمین را به لرزه درمی آورد و توپها که ساختمانها را ویران می کند نبود.

هنگامی که جنگ شروع شد غرب حمایتهای نظامی را آغاز نمود و سلاحهای پیشرفتۀ جنگی را به رژیم عراق داد و از طرفی میلیاردها کمک نقدی از کشورهای نفت خیز خلیج به آن می رسید.

مردم ایران به خاطر صبر و استقامت امام، خود نیز صبر و استقامت کردند. یک ذره هم عقب نشینی نکردند، بلکه پیروزیها را یکی پس از دیگری به پایان می رساندند.

در کوران جنگ، منافقین فرصت پیدا می کنند و بیش از صد شخصیت ایران را به شهادت می رسانند که در رأس آنها فیلسوف و دانشمند و فقیه فقید سید محمد حسینی بهشتی قرار داشت.

علی رغم مشکلات موجود نیروها را خطاب قرار می دهد و در این وقت فریاد می زند که چرا ایستاده اید؟ چرا ترسیده اید؟ برگردید و زمانی را برای انتخابات تعیین کنید و موقتاً یک نفر جانشین تعیین کنید و بدون هیچ ترس و وحشتی مملکت را اداره کنید.

عده ای از مسئولان پس از ملاقات با امام گفتند که وقتی به حضور ایشان رسیدیم، افراد عادی بودیم و وقتی بازمی گشتیم، مسئولیتهای بزرگی بر دوش ما بود.

این امام است، مرد میدان و قهرمان زمانه. مردم را در سخت ترین اوقات نجات می دهد و آنان را در هنگام ضعف و گرفتاری تغذیۀ معنوی می کند و مثل قبل، از قدرت و نشاط برخوردار می شوند. اراده شان قوی و احساساتشان شعله ور، به طوری که ناملایمات تکانشان نمی دهد و شبهای طوفانی آنان را نمی هراساند.

[تقریباً] هشت سال طول کشید و طرفین بهترین جوانان خود را از دست دادند و خسارتهای زیادی را متحمل شدند.

این یک نقشۀ جهنمی بود که صدام در آن افتاد و جمهوری اسلامی ایران را نیز در آن کشاند چرا که جنگی تحمیلی و برخلاف میل ایران بود.

اسرائیل به خاطر این جنگ، شادمان شد و بر ریخته شدن خونمان و قطعه قطعه شدن جسدهایمان و پراکنده شدنمان رقصید. بعد از پایان جنگ وقتی که امام خمینی با قبول آتش بس جام زهر را نوشید، امام فرصت یافت تا با آخوندهای درباری که از جنگ سوء استفاده کرده و علیه ایران و جمهوری اسلامی اقداماتی را مرتکب شده بودند. مقابله کند.

امام به خاطر جبهه گیریها و بی حرکتی آنان، قلبی دردناک داشت و مثل اینکه هیچ اهمیتی به جنگ و ویرانیها که اتفاق افتاده بود، نمی دادند و آنان را بدتر از جنگ عراق علیه ایران خواند.

  فواید جنگ:

صدام خود را پیروز دانست و عید را به همراه پیروزی خود در جشنواره های مختلف در سراسر عراق جشن گرفت و یارانش به خیال پیروزی رقصیدند، لیکن امام در آن سخنرانی تاریخی خود پیروزی ایران را ثابت کرد و لباس حقارت و محنت را تا به امروز به آنان پوشاند.

ببینید امام چه می فرماید: «خسارتهای زیادِ ما به معنای شکست ما نیست، چون هدف اصلی ما ایستادگی در برابر تجاوزات و نشان دادن صلابت اسلام بود. هر روزِ جنگ برایمان برکت داشت که در جاهای مختلفی آثار آن را دیدیم» سپس می فرماید:

«ما در جنگ انقلابمان را به جهان صادر کردیم. ما در جنگ مظلومیت خود را و ظلم تجاوزکاران را ثابت کردیم. ما در جنگ چهرۀ واقعی جهانخواران را نمایاندیم. ما در جنگ دوستان و دشمنان را شناختیم. ما در جنگ برادری و وطن دوستی را در قلب مردم جا دادیم. ما در جنگ برای مردم جهان علی الخصوص منطقه مان ثابت کردیم که می توان با تمام قدرتها برای مدت طولانی جنگید. از نتایج جنگ ما آزادی افغانستان است و از نتایج جنگ ما آزادی فلسطین در آینده است. جنگ ما عامل بیداری پاکستان و هند بود.

در جنگ بود که صنایع نظامی ما به شکل چشم گیری پیشرفت کرد و از همه مهمتر اینکه در سایۀ جنگ روح اسلام و انقلاب استمرار یافت. همۀ اینها به برکت خون پاک شهدای عزیز است که در طول هشت سال ریخته شد. همۀ اینها در نتیجۀ تلاشهای فراوان مادران و پدران و مردم عزیز ایران است که در مدت سالها جنگ با امریکا و غرب و روسیه و شرق به وجود آمد. جنگ ما جنگ حق علیه باطل بود، جنگی که تمامی ندارد.

جنگ ما جنگ فقر و غنی بود، جنگ ایمان و بی ایمانی و این جنگی است که از زمان حضرت آدم تا آخر دنیا ادامه خواهد داشت.»

از این گفته های این انسان فهمیده و انقلابی و جامع و مانع، قدرت نظامی ایران و استقامت ایران در برابر گروههای دشمن و اسکادران هوایی و گوناگونی دستگاههای زرهی که برای جنگ علیه ایران از کشورهای مختلف جهان فرستاده شده بود، فهمیده می شود.

هنگامی که کشورهای دشمن در برابر یک کشور جمع شدند و شکست خوردند، قدرت ایران و بزرگی ملتش و استقامتش در قبول مسؤولیت و مقابله با هجومها نمایان می شود.

بله این ایران است که مثل کوه بلند و مثل طوفان سرکش و مثل آب زلال و با آسمانی آبی که به مردم خود وفادار و به ایدئولوژی خود پایبند و دارای روحیه ای قوی و فرهنگی متعالی است.

جنگ موجب کسب تجاربی در تمام زمینه های پزشکی، مهندسی، صنعتی و کشاورزی می گردد و بعد از جنگ به مصاف کشورهای قدرتمند می رود. تولید خود را افزایش می دهد و در توزیع آن عدالت را رعایت می کنند.

 بهرحال تلاشهای جانفرسایی در راه خودکفایی کرد و خودکفایی نعمتی است که به این سهولت برای دیگران به دست نمی آید. اکنون ایران از نظر تسلیحاتی و تکنولوژی و اجتماعی و فرهنگی به پیروزی بسیار نزدیک شده است و دشمنان با توطئه های خود نمی توانند ضرری به آن برسانند بلکه تمام نقشه هایشان یکی پس از دیگری با شکست مواجه شد.

روابط ایران:

بعد از برگزاری کنفرانس بزرگ اسلامی و تصدی امور این همایش بین المللی توسط رئیس جمهوری، ایران کشوری بیدار و قدرتمند و فرهنگ دوست و دارای روابط ویژۀ بین المللی شد؛ همه، دوستیِ خود را با ایران ابراز داشتند و فهمیدند که ایران از طرف شرق و غرب مورد ظلم واقع شده است. کشورهای دوست و برادر هم اعتراف کردند؛ لیکن در اعتراف خود مسامحه کاری کردند.

کشورهای بزرگ که در تمام امور تعیین تکلیف می کنند، اعتراف می کنند که ایران از نظر اقلیمی و علم کشور بزرگی است و بزودی به یک کشور بزرگ بین المللی تبدیل خواهد شد، دارای تاریخ و استقامت و فن آوری و تولید فراوان و معادن و ثروتهای زیادی است که باعث شده به مصاف کشورهای بزرگ برود.

به این گفتۀ امام می رسیم که فرمود: همۀ اینها از برکت جنگ و انزوا بود و الخیر فیما وقع.

 نتیجه:

در نهایت باید گفت: اقتصاد هدف نیست، بلکه هدف تولید است این سخن را امام موقعی گفت که نگاه مردم به زندگی عوض شد. دید بعضی افراد این شده بود که نان خود را تأمین کند و به چیز دیگری اهمیت ندهد. چون چنین انسانی از دید اقتصاد یک حیوان است و برایش فرقی ندارد اینکه گوشت و نان برایش تهیه شود یا کاه و علف. چرا که همۀ اینها علف حیوان است لیکن سوق یافتن انسان به سوی توحید و ایمانِ به عالم غیب است که انسان را به خوبیها می رساند.

چارچوب جهانیِ رسالتِ اسلام در یک نوع و صنف منحصر نمی شود حتی در آب و غذا هم منحصر نمی شود؛ بلکه چارچوب جهانی آن ابتدا از آسمان شروع می شود و به عمل کردن صفت واجب می دهد مفهوم عبادت با این دید عالم تحول امت و عبور از مرزهای مرسوم است و چنین هم شد. مام دست مردم را گرفت و تعالیم اسلام و احکام پنجگانۀ واجب، متسحب، حرام، مکروه و مباح را در روح آنان دمید و مردم را به سوی عمل کشاند، پس مردم با عمل به این مهم دست به ابتکار زدند و پیشرفت آنان بیش از هر کشوری شد.

در ابتدا بر خدا توکل می کنیم و به بازوان جوانانمان و بهترین دانشمندان تکیه می زنیم و دست دوستی به تمام دوستان دور و نزدیک دراز می کنیم. ایرانیان همین حالا هم دستورات و تهدیدات امریکا را رد می کنند و تأکید می کنند که هیچگونه گفتگویی با امریکا نخواهند کرد؛ مگر اینکه امریکا عمل مثبتی انجام دهد. از جمله اینکه حسابهای بلوکه شدۀ ایران را پس دهد.

ایران مثل همیشه سربلند و شاداب باقی ماند و امریکا که آرزوی قدم نهادن در ایران را در سر می پروراند مثل روباه التماس می کند که با ایران رابطه پیدا کند و از طریق وزیر و دیگر نمایندگان خود نامه های فدایت شوم می فرستد و عاجزانه طلب باز کردن محاصره را می کند و ایران همچنان بسان کوهی بلند و برجی سر به فلک کشیده باقی می ماند.

پایه و اساس صحیح همین است، این موضع و این راه، صحیح است، باشد که روح امام شاد شود.

 

منبع: رویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشۀ امام خمینی(ره)، ج 1، ص 151.



* . رییس مجمع علمای جبل عامل لبنان

[1] . بقره، 218

[2] . آل عمران، 142

[3] . آل عمران، 139 و 140

[4] . نساء، 95

. انتهای پیام /*