اشرف موجودات، اکمل انسانها

برکت وجود رسول اکرم برکتی است که در سرتاسر عالم از اول خَلق تا آخر یک همچو موجود بابرکت نیامده است و نخواهد آمد. اشرف موجودات و اکمل انسانها و بزرگتر مربّی بشر؛ این وجود مبارک است. (صحیفه امام، ج14، ص 7)

***

رابطه وجود، نبوت و کتاب رسول اکرم با اسم اعظم

رسول ختمی صلّی اللَّه علیه و آله اشرف موجودات و مظهر تامّ اسم اعظم است، و نبوّت او نیز اتمّ نبوّات ممکنه و صورت دولت اسم اعظم است که ازلی و ابدی است. و کتاب نازل به او نیز از مرتبه غیب به تجلّی اسم اعظم نازل شده. (آداب الصلوة، ص 309- 310)

***

بزرگترین وجود و بزرگترین حادثه در عالم

زمانها خودشان هیچ مزیتی ندارند بعضی بر بعض؛ زمان یک موجود ساری متحرک است، متعیّن و هیچ فرق ما بین قطعه ای با قطعه ای دیگر نیست. شرافت زمانها یا نحوست زمانها به واسطه قضایایی است که در آنها واقع می شود. اگر شرافت زمان به واسطه حادثه ای است که در آن زمان واقع می شود، باید عرض کنم که روز بعثت رسول اکرم در سرتاسر دهر؛ «مِنَ الازَلِ الَی الابَد»، روزی شریفتر از آن نیست؛ برای اینکه حادثه ای بزرگتر از این حادثه اتفاق نیفتاده. حوادث بسیار بزرگ در دنیا اتفاق افتاده است؛ بعثت انبیای بزرگ، انبیای اولوالعزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ، لکن حادثه ای بزرگتر از بعثت رسول اکرم نشده است و تصور هم ندارد که بشود؛ زیرا که، بزرگتر از رسول اکرم در عالمِ وجود نیست غیر از ذات مقدس حق تعالی و حادثه ای بزرگتر از بعثت او هم نیست؛ بعثتی که بعثت «رسول ختمی» است و بزرگترین شخصیتهای عالم امکان و بزرگترین قوانین الهی. و این حادثه در یک همچو روزی اتفاق افتاده است و این روز را بزرگ کرده است و شریف. و همچو روزی ما دیگر در ازل و ابد نداریم و نخواهیم داشت. (صحیفه امام، ج 12، ص 419- 420)

***

 صاحب قلب جمعی احدی و جامع ولایت و نبوت مطلقه

چون قلوب اولیاء به حسب فطرت اصلیّه، مختلف و متمیّزند، یک قسم از قلوب است که به افق رحمت نزدیکتر و مناسبتر است، و آن قلوبی است که از اسماء جمال و رحمت، ظاهر شده، و خود ظهور تجلّی رحمت و جمال است؛ چون قلب عیسوی- علی نبینا و آله و علیه السّلام-. در این قلوب، رجاء غلبه بر خوف دارد، و تجلّیات جمال غالب بر تجلّیات جلال است. و یک طایفه از قلوب است که به افق جلال و عظمت نزدیکترند و آن قلوبی است که از تجلّی جلال ظاهر شده، و خود ظهور تجلی جلالند؛ چون قلب یحیوی [علیه السلام ]. در این قلوب، خوف غلبه بر رجا و تجلّیات جلالیّه غالب بر تجلّیات جمالیّه است. و یک قسم از قلوب، آنهائی است که جمع بین هر دو تجلی نموده و این نحو قلوب، هر چه به افق اعتدال نزدیکتر باشند، کاملترند، تا آن جا رسد که تجلّیات جمال و جلال بر حدّ استواء و اعتدال حقیقی، بر قلب آنها ظاهر شود. نه جلال را بر جمال غلبه باشد و نه جمال را بر جلال. و صاحب این قلبِ جمعیِ احدیِ احمدی، خاتم دائره کمال و جامع ولایت مطلقه و نبوّت مطلقه است. و آن، خاتم نبوّات و مرجع و مآب ولایات است.[1] (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 142- 143)

***

سدّ بین ممکن و واجب

... با توجه به آنچه گفتیم [2] اگر قرآن بخواهد در حق رسول اکرم (ص) تعبیری به کار برد که حد سیر ایشان را بیان نموده باشد لازم است تعبیری به کار ببرد که فوق مرتبه «ارائه و رؤیت» [که در مورد حضرت ابراهیم به کار رفته ] را برساند، و نیز باید تعبیری بیاورد که آن تعبیر و عبارت برساند که مرتبه اسمایی و صفاتی در حضرتش متحقّق بوده، تا به واسطه ایشان، آدم (ع) بر اسما و صفات تعلّم یابد و ابراهیم (ع) به مقام رؤیت برسد. پیامبر خاتم (ص) تحقّق آخرین درجه ارتقا و پرواز از عالم امکان است، جایی که هم مرز با مرتبه واجب الوجود و سدّ بین ممکن و واجب است و تجافی از این حد دیگر عقلًا و فی نفس الامر معقول نیست؛ چرا که تجافی از آن، انقلاب ممکن به واجب است و انقلاب ممکن به واجب محال است.

مظهریت علی السواء نسبت به جمیع موجودات

مأوای نبی اکرم (ص) اعلا درجه تجرّد، فوق الامکان و تحت الوجوب بوده و دعوتش هم به آنجا بوده است. آنجا، مقام شامخی است که در آن صفای تجرّدی و قوّت وجودی به حدّی می رسد که جذبه ذات حق، انسان را مجذوب می کند و تمام شئون ذاتی، از اسما و صفات برای انسان در حالت تعدیل کامل می باشد، به طوری که نه آن شأن به این شأن غلبه دارد و نه این به آن. پس این انسان، در جهت وجودی و وحدتیِ همه اسما و صفات است نه در جهت تعیّن و غیریّت و کثرتِ آنها، و به همین سبب حضرت رسول- صلوات اللَّه علیه وآله- فرمود: «انّ ربی علی صراطٍ مستقیم». رب محمد (ص) بر صراط مستقیم است.

مثلًا حضرت موسی- علیه السلام- نبی ای بود که مظهریّت اسم «قهّار» در او بیشتر از دیگر اسما بوده، و در حضرت  عیسی (ع) اسم «رحمت» غلبه داشته، و حضرت یحیی (ع) مظهر اسم «خائف» بوده و هکذا انبیای دیگر. از بین انبیا، آنکه غلبه هیچ اسمی به تنهایی در او نبوده و نبی ای که در کمال استقامت بوده، نبی اکرم- صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم- بوده است. (تقریرات اسفار-- 3-- 50، 547- 548)

***

فتح مطلق مقام خاص پیامبر- صلوات اللَّه علیه و آله-

با «فَتْحٌ قَرِیبٌ» ابواب معارف قلبیه مفتوح شود و ذنوب نفسیه مغفور گردد. و با «فتح مبین» ابواب ولایت و تجلیات الهیه مفتوح گردد، و بقایای ذنوب نفسیه متقدمه و ذنوب قلبیه متأخره آمرزیده شود. و با «فتح مطلق» فتح تجلیات ذاتیه احدیه گردد و ذنب مطلق ذاتی مغفور شود. و باید دانست که فتح قریب و فتح مبین عام است نسبت به اولیا و انبیا و اهل معارف. و اما فتح مطلق از مقامات خاصه ختمیه است، و اگر برای کسی حاصل شود، بالتبعیه و به شفاعت آن بزرگوار واقع می شود. (چهل حدیث، ص 342)

***

ولی اعظم برای همه عالم

حضرت ابراهیم- سلام اللَّه علیه- ولیّ وقت بود و ولیّ است برای همه نسل ها، و رسول اکرم ولیّ اعظم است و ولیّ است برای همه عالم، و از راه اینها باید رسید به آنجایی که باید رسید. ابراهیم- علیه السلام- بعد از اینکه مراحلی را طی فرمود، آخرش فرمود، عرض کرد: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ [3] او وَجَّهْتُ وَجْهِیَ  می گوید و برای رسول اکرم  ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی  فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی [4] است و بین این دوتا فرق است، با اینکه هر دو در غایت کمال است. (صحیفه امام، ج 18، ص 118- 119)

***

ما اوذی نبی مثل ما اوذیت

فرموده حضرت رسالت پناه، صلّی اللَّه علیه و آله و سلم، که فرمود: ما أُوذِیَ نَبِیُّ مِثْلَ ما أُوذیتُ.[5] یعنی «اذیت نشد پیغمبری مثل اذیتی که من شدم.» نیز به این معنی برگردد. زیرا که هر کس عظمت و جلالت ربوبیت را بیشتر ادراک کند و مقام مقدس حق جل و علا را زیادتر بشناسد، از عصیان بندگان و هتک حرمت آنها بیشتر متأثر و متألم گردد؛ و نیز هر کس رحمتش و عنایت و لطفش به بندگان خدا بیشتر باشد، از اعوجاج و شقاوت آنها بیشتر اذیت  می شود؛ و البته خاتم النبیین، صلّی اللَّه علیه و آله، در این مقامات و سایر مدارج کمالیه از انبیا و اولیا و سایر بنی الانسان کاملتر بوده، پس اذیتش بیشتر و تأثرش بالاتر بوده [است ]. (چهل حدیث، ص 246- 247)

***

اکرم و اتقای ناس

پیغمبر اکرم برای اینکه اتْقای ناس بود، اکرم ناس بود. (صحیفه امام، ج 6، ص 314)

***

اعرف خلق به بدء و ختم وجود

وقتی عبد شکور شود که ارتباط خلق را به حق و بسط رحمت حق را از اوّل ظهور تا ختم آن و ارتباط نعم را به یکدیگر و بدء و ختم وجود را علی ما هو علیه بداند. و معرفت آن برای خُلَّص اولیا، که اشرف و افضل آنها ذات مقدس نبی ختمی، صلّی اللَّه علیه و آله، است، رخ ندهد. (چهل حدیث، ص 345)

***

یکی از معانی ما اوذی نبیّ

پیغمبر اکرم عقده اش از همه بیشتر بود، برای اینکه آنچه او یافته بود، آنچه از قرآن در قلب او نازل شده بود، برای چه کسی بیان بکند، مگر آنکه رسیده [باشد] به مقام ولایت تامه. شاید یکی از معانی ما أُوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ ما أُوذیتُ- اگر وارد شده باشد از رسول اللَّه- این باشد که یک آدمی که آنچه را باید برساند نتواند برساند؛ آنکه کسی را نیابد که به او آنچه یافته بگوید، تأثر دارد. [خصوصاً] آنچه که او یافته بود، فوق همه آنها بود که سایرین یافته  بودند؛ و کسی که یافته است اموری [را] و میل دارد همه بیابند، و نتواند برساند، تأثر [ش چقدر است؟] آن پدری که می خواهد بچه اش شمس را ببیند، ولی بچه کور است، تأثرش چقدر است؟ (تفسیر سوره حمد، ص 138)

***

مقام صبر عن اللَّه

وامّا صبر عن اللَّه؛ پس آن صبر مشتاقین و محبوبین جمال است که پس از ارجاع آنها به مملکت خود ناچار باید صبر کنند، و از جمال جمیل برای اطاعت خود او محجوب باشند، و این اشقّ مراتب صبر است. و شاید یک معنی  «ما اوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ ما اوذِیْتُ» همین باشد؛ زیرا هر چه محبّت و عشق زیادتر باشد، صبر بر مفارقت بیشتر است؛ چنانچه علیّ- علیه السلام- نیز گوید: «وَهَبْنِی صَبَرْتُ عَلی عَذابِکَ، فَکَیْفَ أصْبِرُ عَلی فِراقِکَ».[6] (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص420)

***

انتساب امور مورد عنایت خاص به رب محمد (ص) از سوی خداوند

از تفضّلات خداوند کریم است که تعلیم کند، انسان را آنچه ندانسته است. آن وجه آن است که خدای تعالی  خلقت انسان و تعلیم او را به رَبّ محمّد- صلّی اللَّه علیه و آله- نسبت داده، و رَبّ محمّد- صلّی اللَّه علیه و آله- چنانچه در علم اسماء مقرّر است، اسم جامع اعظم است، و این اسم اعظم مبدأ خلقت انسان کامل است، و دیگر موجودات لیاقت مبدئیت این اسم را ندارند. و خدای- تبارک و تعالی - از غایت تشریف علم و عظمت آن، خلقت او را نیز به رَبّ خاص به محمّد- صلّی اللَّه علیه و آله- نسبت داده، و حق تعالی  در مواردی که عنایت خاص به امری دارد، ربّ محمّد- صلّی اللَّه علیه و آله- را ذکر می فرماید، چنانچه از مطالعه قرآن کریم و مراجعه به آیات شریفه که به این سیاق است، معلوم شود.

چنانچه در آیه شریفه سوره «هود» فرماید: (ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی  صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ )؛[7] صراط مستقیم را به ربّ محمّد- صلّی اللَّه علیه و آله- نسبت داده، و این علاوه بر تناسب مقام استقامت مطلقه با ربّ انسان کامل، به واسطه غایت عنایت به مطلوب، این اضافه مذکور شده. و نیز در آیه شریفه تحکیم فرماید: (فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ)[8] ... إلی آخره و در سوره حجر فرماید: (فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ)[9]، واین موارد، مورد عنایت خاص است. (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 265- 266)

***


[1] المقدّمات من کتاب نصّ النصوص؛ سید حیدر آملی( ره)، ص 169- الانسان الکامل؛ شیخ عبدالکریم جبلی، ص 132.

[2] اشاره به برتری حضرت ابراهیم بر حضرت آدم- علیهما السّلام- به دلیل اینکه او با خطاب« نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ ...» مورد اشاره قرار گرفته؛ ولی حضرت آدم با خطاب« عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ ...». متن کامل در فصل هفتم بحث پیرامون حضرت ابراهیم آمده است.

[3] «رو به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفرید.»؛( انعام/ 79).

[4] نجم/ 8- 9.

[5] الجامع الصغیر؛ ج 2، ص 144، بدون لفظ« مثل»- بحارالانوار؛ ج 39، ص 56،« کتاب تاریخ امیرالمؤمنین»، باب 73، ح 15.

[6] «گیرم ای خدای من، بر عذابت صبر نمایم، چگونه می‏ توانم بر دوری تو صبر کنم؟»؛ اقبال الاعمال؛ ج 3، ص 8- 331، دعای کمیل.

[7] «هیچ جنبنده ‏ای نیست مگر اینکه او مهار اختیارش را در دست دارد. براستی پروردگار من به راهی راست‏ است»؛( هود/ 56).

[8] « ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که ایمان نمی‏ آورند مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه ‏اختلاف است داور گردانند ...»؛( نساء/ 65).

[9] « پس سوگند به پروردگارت که از همه آنان خواهیم پرسید»؛( حجر/ 92).

. انتهای پیام /*