از نگاه آخرین دین آسمانی، اولین هدف تعلیم و تربیت، پرورش انسان مهذب است. ابزار نیل به این هدف، علم آموزی است. در اهمیت دانش آموزی در نگاه اسلام همین بس که اولین کلمه منتخب خدا در ارتباط با برگزیده خود، کلمه خواندن و امر به آن بود. همچنین در جای جای فرمایشات پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه هدی (ع) هم، تاکید بر علم آموزی و استمرار آن دیده می‌شود.‏

‏بنیان گذار جمهوری اسلامی نیز با تاکید بر علم آموزی و هم طراز دانستن آن با عبادت، آن را از جمله حوائج اولیه برای هر ملت می ‌دانند و در همین راستا در نخستین سال پیروزی انقلاب، فرمان تاسیس نهضت سواد آموزی  را در هفتم دیماه 1358 صادر می‌ کنند و خاطر نشان می‌ سازند که هدف بلند مدت این نهضت باید ارتقاء آگاهی و تبدیل فرهنگ وابسته کشور به فرهنگی مستقل و نیل به استقلال فرهنگی و علمی کشور باشد. (صحیفه امام. ج:11، ص:446)‏ 

ایشان می فرمایند:

"ما امیدواریم که بشر به رشدی برسد که مسلسلها را به قلم تبدیل کند. آن قدری که قلم و بیان به خدمت بشر بوده است مسلسل ها نبوده‏ اند. مسلسل ها غالباً در خدمت ابرقدرت ها بوده‏ اند و برای تباهی بشر بوده‏ اند. و اسلام هم که امر فرموده است به اینکه جهاد بکنند و دفاع بکنند و البته محتاج به همه ابزار جنگی است. اساس بر این است که دفاع از حق بکنند و حق را و علم را جانشین مسلسل بکنند. قلم و علم و بیان است که می‏ تواند بشر را بسازد، نه مسلسل و نه سایر قوای تخریب‏ کننده. مسلسل ها هم و همه آلات حربی هم در سایه علم تحقق پیدا کردند. منتها گاهی مسلسل ها و سایر ابزار باصطلاح تمدن را اشخاصی ایجاد کرده ‏اند که موجب تخریب بلاد و عباد شده است. و گاهی اشخاصی ایجاد کرده‏ اند که موجب تأیید انسان و ساختن انسان و آرامش در بین انسانها بوده است و در این خدمت بوده است.

شما کوشش کنید که با بیان و قلم مسلسل ها را کنار بگذارید و میدان را به قلمها و به علمها و به دانشها واگذار کنید. بشر تا در سایه مسلسل و توپ و تانک می‏ خواهد ادامه حیات بدهد، نمی ‏تواند انسان باشد، نمی ‏تواند به مقاصد انسانی برسد. آن وقتی مردم به مقاصد اسلامی و انسانی می ‏رسند و به کمال دانش و علم می‏ رسند که قلمها بر مسلسل ها غلبه کند، و دانشها در بین بشر به آنجا برسد که مسلسل ها را کنار بگذارد، و میدان، میدان قلم باشد، میدان علم باشد.»

ایشان ارزش قلم را به غایتی که برای او قلم زده می‏ شود، می دانند و می فرمایند:

"خطر قلم بیشتر از مسلسل است. و خطر بیان بیشتر از توپ و تانک است. و خطر علم بیشتر از همه اینهاست. لکن اگر به خدمت خلق باشد و به دستور انسان باشد و در خدمت انسان باشد و در خدمت خدای تبارک و تعالی‏ باشد، تمام اینها ارزش پیدا می‏ کند.

 باید بشر به فکر این باشد که آن چیزهایی که مقصد است و برای تربیت انسان است، برای آموزش انسان است، برای تعلیم انسان است، جهت به آن بدهد. چنانچه دانشگاه ها جهت به آن داده نشود، همان دانشگاه هایی می‏ شود که در بین بشر هست، و از همان دانشگاه ها قوای مخرّبه بیرون می‏ آید. و اگر جهت به آن داده بشود، دانشگاه ها کاری می‏ کنند که مسلسل ها نمی‏ تواند بکند. خدمتی می‏ توانند به بشر بکنند که هیچ کس دیگر نمی‏ تواند این قدر خدمت بکند. عمده آن جهتی که طرف آن جهت رفته می شود. و قرآن این را فرموده است: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی‏ خَلَقَ قرائت کن نه قرائت مطلق. بیاموز، نه آموزش مطلق. علم تحصیل کن، نه علم مطلق و تحصیل مطلق؛ علم جهت دار، آموزش جهت دار. "

امام (س) جهالت را گرفتاری بزرگ مردم در طول تاریخ‏ می دانستند و فرمودند:

«تمام گرفتاری هایی که ما در این طول مدت تاریخ داشتیم بهره ‏برداری از جهالت مردم بوده است. جهالت مردم را آلت دست قرار دادند و بر خلاف مصالح خودشان تجهیز کردند. اگر علم داشتند؛ علم جهتدار داشتند، ممکن نبود که مخرّبین بتوانند آنها را به یک جهتی که بر خلاف آن مسیری است که مسیر خود ملت است تجهیز کنند. علم و سواد است با آن جهتی که باید به او توجه کرد، که می ‏تواند ملت را از همه گرفتاریها نجات بدهد. و نمی ‏توانند کسانی که می‏ خواهند این نهضت را، این نهضت اسلامی را به خلل برسانند، و نمی‏ توانند ببینند که اسلام در این مملکت پیاده دارد می‏ شود. این علم است که می ‏تواند جلوی این فسادها را بگیرد. اگر ملت ما علم را، آن علم جهتدار را یاد بگیرند، تربیت بشوند، در مقابل علم، در پهلویِ علم هم تربیت باشد؛ تربیت دینی، تربیت الهی، تربیت انسانی و هم علم، اگر این دو حربه در دست شما باشد، کسی نمی‏ تواند به شما تعدّی کند، کسی نمی‏ تواند استبداد را برگرداند. و اگر این علم نباشد مردم را توجیه می ‏کنند به جایی که باز هم آن مسائل سابق برگردد، و آن استبداد سابق و آن وابستگی های سابق.»

 (صحیفه امام، ج‏13، ص: 447 -453)

خانم دکتر طباطبایی عروس امام (س) در کتاب یک ساغر از هزار، خاطره ای بدین شرح نقل می کند:

سال اول انقلاب امام در سخنرانی خود‎‎‎‎‏ اشاره ای بدین مضمون داشتند که زیبندۀ ‏‏‎‎‎کشور نیست که مقدار زیادی بی سواد داشته باشد؛ و از مردم خواستند برای رفع این نقیصه همت کنند. من هم به کمک یکی از دوستان، ‏‎‎‎‎تشکیلات نهضت قم را راه انداخته و هر روز گزارش آن را به ‏‎‎‎‎حضرت امام می دادیم و آن بزرگوار با علاقه خاصی موضوع را دنبال‎‎‎‎ ‎‎‎‎‏می کردند و برایشان جالب بود. روزی یکی از خانم معلمها گفت: بعضی از ‎‎‎‎‏خانمهایی که ثبت نام کرده اند، مرتب به کلاس درس حاضر نمی شوند و ‏‎‎غیبت می کنند. از من درخواست کرد که شما بیا و با اینها صحبت کن. من ‏‎‎‎‎در جمع آنها حاضر شدم و گفتم: اهمیت کلاس درس در تعطیل نکردن آن ‏‎‎‎‎است. شما به حضور همه روزه در کلاس احتیاج دارید. یکی از خانمها ‏‎‎‎‎بلند شد و گفت نه دخترم! آدم اگر هر روز یکجا برود سبک می شود. باید‎‎‎‎‏ یک روز برود یک روز نرود... ‏

‏‏ ‏‏وقتی این موضوع را برای حضرت امام نقل کردم، خیلی خوششان آمد‎‎‎‎‏ و خندیدند. ‏

‏‏ ‏‎‎‎‎ ‎‎‎‎‏‏کتاب‏‎ ‎‏یک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س) ،صص: 540-541

 

 

. انتهای پیام /*