عدالت، یکی از مهم ترین دغدغه های بشر و از جمله مفاهیم بنیادین و محوری همه فیلسوفان و اندیشمندان به ویژه در عرصه سیاست می باشد. تحقق عدالت و استقرار عدل خواست دائمی انسان در تمام فرهنگ ها و دوره های تاریخی بوده و هست و درحکم یکی از مطلوبیت های زندگی به شمار می آید.

عدالت حقیقی در وجود آدمی ریشه دارد، بنابراین، امری عمومی، فراتاریخی و انسانی است و همواره در میان همه شرایع و مکاتب و زمان ها و مکان ها مطرح بوده و خواهد بود.

برپایی عدالت از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ایران بوده است و امام خمینی عدالت را از دو دریچه مطرح کرده اند که یکی در مقوله عدالت فردی و دیگری در مقوله عدالت اجتماعی است.

1- عدالت فردی

خانه، اولین محیطی است که هر فرد در آن با فرهنگ جامعه آشنا می شود و اعتدال روحی و روانی فرد در خانواده نضج می گیرد. داشتن شخصیتی ثابت، متعادل و میانه رو، نه جزمی و دگم در نتیجه زندگی در خانواده ای با چنین ویژگی هایی تحقق می یابد. یکی دیگر از ابزارهای مهم انتقال اطلاعات به افراد، مدرسه است. مدرسه نهادی رسمی است که بیشتر اطلاعات فرد از محیط پیرامون را به او می رساند و او را برای نقش های مختلف موجود در جامعه آماده کرده، با هنجارها و قواعد اجتماعی آشنا می سازد. شیوه دیگر انتقال اطلاعات به افراد وسایل ارتباط جمعی است که امروزه نقش و جایگاه قابل توجهی یافته است. مطبوعات و رسانه های جمعی می توانند در آنِ واحد جمعیت بی شماری را پوشش دهند. به طور کلی، جامعه پذیری از خانواده آغاز شده، در مدرسه ادامه می یابد و به وسیله رسانه ها و مطبوعات استمرار پیدا می کند.

انسان عادل در هر جایگاهی که باشد، به قواعد و مقررات آن عمل می کند و رفتاری صحیح و شایسته از خود نشان می دهد. چنین فردی بهنجار و مورد پسند جامعه است.

بنابراین، با افزایش شمار انسانهای عادل، جامعه بر محور فضیلت و انصاف حرکت خواهد کرد. در چنین جامعه ای هر فرد و نهادی، نقش و وظایف مشخصی دارد و مطابق با آن عمل می نماید، بدین ترتیب صلاح خود و جامعه اش را تأمین می کند.

 حضرت امام، همواره بر رعایت عدالت اجتماعی در زندگی شخصی خود مواظبت می نمود و می فرمایند:

«خدا می داند که شخصاً برای خود ذره ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من هم سر زند مهیای مؤاخذه ام.» (صحیفه امام، جلد21، ص282)

ایشان خود را با افراد عادی یکی می داند و می فرمایند:

« من از خدا می خواهم تا در برابر ملتم به شهادت برسم و در کنار آنها کشته شوم. من بارها گفته ام که من با یک شخص عادی یکی هستم.» ( همان، ج 5، ص539-540)

لوسین ژرژ خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند در تاریخ 4 / 2 / 57 در نجف مصاحبه ای با حضرت امام انجام می دهد که در این روزنامه در تاریخ 16 / 2 / 57 به چاپ می رسد.

او در آغاز گزارش مصاحبه خود، چنین می نویسد: «... اکنون ما در حضور آیت الله در اتاقی 2×3 متر و در خانه ای هستیم که در دورترین قسمت نجف واقع است. شهری که از لحاظ وضع جغرافیایی یکی از بدترین مناطق کویری عراق است. ... در پیچ یکی از کوچه های تنگ نجف که خانه هایش برای آنکه سپری در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم فرو رفته است، مسکن محقر آیت الله خمینی قرار دارد. این خانه نظیر مسکن فقیرترین افراد نجف است. در سه اتاق این خانه، حداکثر دوازده تن از نزدیکان وی حضور داشتند. در این مسکن محقر، از قدرت رؤسای شورش و یا رؤسای جبهه مخالف که در تبعید به سر می برند، هیچ نشان و علامتی دیده نمی شود.» (صحیفه امام، ج3، ص367-368)

 2- عدالت اجتماعی

عدالت یکی از مهمترین ارزش های جوامع بشری در همه اعصار و مکان هاست. غور و تعمق در مکتوبات و گفتارهای امام، گویای آن است که تأکیدات مکرر و مستمر ایشان بر مفاهیمی مثل عدل، عدالت، عدالت اجتماعی، توجه به محرومین و مستضعفین و کوخ نشینان و فقیران و پابرهنگان و... از یک سو، و حملات تند و گزنده شان علیه ظلم، نابرابری، تبعیض، فساد و ... از سوی دیگر، دلیل روشنی بر منزلت والای عدالت و عدالت اجتماعی در نزد ایشان بوده است.

قرآن در این باره می فرماید:

« لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.» (قرآن کریم، سوره حدید، آیه 25) ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند.

و امام خمینی (س) با استناد به این آیات، اهمیت و جایگاه عدالت اجتماعی را یکی از اهداف بلند بعثت انبیا می داند و می فرماید:

« خدای تبارک و تعالی می فرماید که انبیا را ما فرستادیم، بیّنات به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان برایشان دادیم و فرستادیم لیقوم الناس بالقسط؛ غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلم ها از بین برود، ستمگری ها از بین برود، ضعفا به آنها رسیدگی بشود، قیام به قسط بشود.» (صحیفه امام، ج 15، ص 213)

از منظر ایشان تحقق عدالت در جامعه، تحقق بعد ظاهری قرآن است:

« اگر چنانچه ما با همان بعد ظاهری قرآن، به همان بعدی که قرآن برای اداره امور بشر آمده است[ توجه کنیم] برای رفع ظلم از بین بشر آمده است، یعنی یک بعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعی را در بشر ایجاد کند، ما اگر کوشش کنیم و آنهایی که تابع قرآن خودشان را می دانند، مسلمین جهان اگر کوشش کنند تا اینکه این بعد از قرآن را که بعد اجرای عدالت اسلامی است، در جهان پخش کنند، آن وقت یک دنیایی می شود که صورت ظاهر قرآن می شود.» ( همان، ج 17، ص 434)

 عدالت اجتماعی در مکتب سیاسی حضرت امام که پرتویی از مکتب خدا محور و ضعیف نواز اسلام است، خدمت به محرومان و مستضعفان و پابرهنگان در مقایسه با سایر اعمال صالح از ارزش معنوی خاصی برخوردار است:

«از امور مهمی که لازم است وصیت نمایم، اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصاً محرومان و مستمندان [است] که در جامعه ما مظلوم و بی پناهند. هر چه توان داری در خدمت اینان ـ که بهترین زاد راه تو است و از بهترین خدمت ها به خدای تعالی و اسلام عزیز است ـ به کار بر و هر چه توانی در خدمت مظلومان و حمایت آنان در مقابل مستکبران و ظالمان کوشش کن.» ( همان، ج 16، ص 224)

« من شما طبقه گودنشینان را از آن کاخ نشینان بالاتر می دانم؛ اگر آنها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند.... یک موی شما بر همه آنها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسه یک موی شما با آنها نباید صحیح باشد.» (همان، ج 14، ص261)

ایشان در تحلیل آسیب شناسی اجتماعی و سیاسی جامعه و نظام اسلامی، بی توجهی به عدالت اجتماعی را زنگ خطر و هشداری برای دست اندرکاران حکومتی و متمکنان جامعه می دانست:

« اگر خدای نخواسته جمهوری اسلامی نتواند جبران کند این مسائل اقتصادی را، که اول مرتبه زندگی مردم است، و مردم مأیوس بشوند از جمهوری اسلامی و مأیوس بشوند از اینکه اسلام هم برای آنها بتواند در اینجا کاری انجام بدهد، اگر در این محیط یک انفجار حاصل بشود، دیگر نه من و نه شما و نه هیچ کس، نه روحانیت ونه اسلام نمی تواند جلویش را بگیرد.! » ( همان، ج 10، ص 334-335)

 در تحلیل علل تقابل تاریخی، عدالت خواهی جریان حق را که در تضاد عمیق با منافع نامشروع مستکبران و استثمار محرومان است، دلیل ستیز مستکبران علیه حق جویان می داند:

« هر کس قیام کرد برای اقامه عدل، سیلی خورد، ابراهیم خلیل الله چون قیام کرد برای عدالت، سیلی خورد و او را به آتش انداختند. از صدر عالم تا حالا تاوان این چیزهایی که برای عدالت، برای حکومت عدل بوده است، این تاوان را پرداخته اند و باید هم بپردازند هر وقت به یک نحو. ... این مسئله، مسئله ای بوده است که در تمام ایام، در تمام دنیا، از صدرعالم تا حالا بوده و تا آخر هم خواهد بود که هر کس قیام کرد برای اینکه عدالت ایجاد کند، حکومت عدل ایجاد کند، سیلی خورده.» ( همان، ج 20، ص361-362)

از این رو، انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی در استمرار حرکت تاریخی جریان حق، از این قاعده کلی، مستثنی نبوده و نخواهد بود:

« از آنجا که محرومیت زدایی، عقیده و راه و رسم زندگی ما است، جهانخواران در این مورد هم ما را آرام نگذاشته اند... و بدون شک جهانخواران به همان میزان که از شهادت طلبی و سایر ارزش های ایثارگرانه ملت ما واهمه دارند، از گرایش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمایت از پابرهنگان در هراسند.» ( همان، ج ۲0، ص 341)

 بنابراین، در مکتب سیاسی امام خمینی (س)، عدالت اجتماعی جایگاه و اهمیتی بس والا دارد. در این مکتب، تحقق عدالت اجتماعی، هدف بعثت انبیا و انقلاب اسلامی و مبارزه با رژیم طاغوت و نیز راز دشمنی استکبار بوده است و بی توجهی به آن عواقب شومی به دنبال می آورد.

 برگرفته از "عدالت اجتماعی، شاخص ها و لوازم تحقق آن از دیدگاه امام خمینی"

. انتهای پیام /*