روابط عمومی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره): نقش و تأثیر دانشگاه و دانشگاهیان در امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر کسی پوشیده نیست و نقش دانشگاه را نمیتوان در ارتقای سطح آگاهی جامعه نادیده گرفت. این طیف از جامعه در مواقع گوناگون و در شرایط مختلف همگام با مردم و گاه پیشواز مردم در انجام امور بسیاری بودهاند که مطالعه و رجوع به دادههای تاریخی گواه محکمی بر این موضوع است. همانند دیگر انقلابهای اجتماعی، انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 نیز متشکل از گروههای بسیاری بود که یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین آنان گروه دانشگاهیان بهشمار میرفت. مراجعه به اسناد و منابع بازمانده از آن دوران دریچهها و افقهای تازهای از حضور این گروه را به روی همگان میگشاید که موجب بیان اهمیت و تأیید نقشآفرینی آنان در شرایط گوناگون خواهد شد. اهمیت دانشگاه و ارتباط آن با امور مختلف جامعه در کلام بنیانگذار انقلاب اسلامی امامخمینی (ره) به وضوح نشان داده شدهاست. لذا این پژوهش به قلم زهره پرنیان* درنظر دارد با توجه به گفتار امام، به بررسی دانشگاه تعالی و پویا از نگاه ایشان بپردازد.
سیمای دانشگاه و دانشجو در سخنان امامخمینی (ره)
محیط های آموزشی اعم از دانشگاه و مدارس دارای نقش برجستهای در تعلیم و تربیت نیروهای موردنیاز یک کشور برای گام برداشتن در امور مختلف تلقی میشوند و امامخمینی (ره) با بیان اهمیت دانشگاه و مدارس نقش برجستۀ آنان را ذکر کردهاند. ایشان شروع سعادت ملتها را از مدارس و دانشگاه دانسته و ادارۀ تمام مقدرات مملکت را در دانشگاه و مدارس ذکر کردهاند (صحیفه امام خمینی، 1389: ج 7: 255). بنابر گفته امام نیروهایی که در این مراکز تربیت میشوند و آموزش میبینند در صورت فراهم بودن فضا به مدیران آینده آن جامعه تبدیل خواهند شد. میزان موفقیت این دو ارگان در رشد و نمو نیروهای جوان و موردنیاز جامعه در سطوح مختلف اعم از مدیریتی تا فرهنگی و اجتماعی اثرات خود را به طریق مختلف نمایان میسازد.
حضرت امام (ره) دانشگاه را یکی از ارکان مهم فرهنگسازی قلمداد میکردند و معتقد بودند دانشگاه معیار فرهنگ یک مملکت است. همچنین دانشگاه یک کشور هرگونه باشد فرهنگ آن کشور نیز همانگونه خواهد بود؛ بنابراین با توجه به این نقش مهم دانشگاه، ازاینرو از دانشگاه به عنوان کارخانه انسان سازی تعبیر کردند (همان، ج 7: 427). این وظیفه صرفنظر از نوع و مدل حکومتها، در اولویتها و ترتیب و توالی اهداف سازمانی تعلیم و تربیت انسانها و ساخت انسانهایی برای آینده آن کشور، در لیست اهداف نهادی به نام دانشگاه است (احمدی فشارکی، 1386: 30). در این راستا امامخمینی نیز بر این اعتقاد هستند که: «نقش دانشگاه در هر کشوری آن است که انسان درست کند و دانشگاه باید انسان ایجاد کند و انسان بیرون بدهد از خودش» (خمینی، 1389، ج 8: 96-97. همچنین ج 13: 417). لذا همین امر اهمیت و توجه بسیار به این بعد را در سطوح کلان برنامهریزی کشوری نشان میدهد. اهمیت پرورش انسان به گونهای است که در آموزههای دینی اسلام و قرآن مجید موردتوجه بسیاری قرار گرفته و در آیات و احادیث متعدد نیز به اهمیت کسب دانش و تعلیم و تربیت پرداخته شدهاست. علاوه بر آموزههای دینی اهمیت و ضرورت توجه به محیط های آموزشی و عملکرد آنان در سخنان امامخمینی (ره) بهوضوح مشخص شدهاست، به گونهای که ایشان در سخنان خود به نقش دانشگاه در ابعاد مختلف توجه کردهاند و آن را مبدأ تحولات ذکر کردهاند (همان، ج 8: 64). اهمیت نقش دانشگاه در کلام امام به اندازهای است که تصریح کردهاند: «ترقی مملکت به ترقی دانشگاه است» (همان، ج 1: 117)؛ بنابراین تدبر و تأمل در این دو گفتۀ امام نشان از تأثیر به سزای دانشگاه و نیروی رشدیافته در آن بر حیات و پویایی اجتماعی دارد. مبدأ قراردادن دانشگاه حاکی از نقطۀ شروع یا به تعبیری جرقه نخستین بسیاری از اتفاقات اعم از تعلیم و تربیت انسانها، پیشرفتهای علمی و تحولات سیاسی و اجتماعی، انقلاب ها، جنبشها، اعتراضات و دیگر حرکتهای تغییرآفرینی است که به رهبری و با هدایت آنان صورت میگیرد. از طرفی این گروه از جامعه علاوه بر مبدأ قرارگرفتن برای تحولات میتواند سبب ترقی جامعه شود؛ یعنی ترقی کشور منوط به پیشرفت آن است. ترقی و پیشرفت انسانهایی که مدیران و برنامهریزان آینده کشور میشوند، بیتردید پیشرفت و ترقی کشور را به ارمغان خواهد آورد و کشور را به سمت عبور از شرایط نامناسب اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... سوق خواهد داد. تأمل در بیانات امام نشانگر نقش بیبدیل دانشگاه در سعادت و خوشبختی یک ملت و ازدیگرسو بدبختی و فلاکت یک ملت است ایشان میگوید: «دانشگاه مرکز سعادت و در مقابل، شقاوت یک ملت است. از دانشگاه باید سرنوشت یک ملت تعیین شود. دانشگاه خوب یک ملت را سعادتمند میکند و دانشگاه غیر اسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را به عقب میزند» (همان، ج 8: 61).
سیمای دانشگاه از فحوای سخن امام اینگونه تجسم مییابد که آن را میتوان نقطه پرتابی برای حرکت بهسوی پیشرفت و ترقی دانست که جامعه را نیز همسو با خود میکند و تأثیرات مثبتی بر آن برجای بگذارد. براساس اندیشههای حضرت امام میتوان گفت که دانشگاه درنظر ایشان بسیار مهم تلقی شده و ازاینرو اگر دانشجویان بتوانند در دانشگاه، علم و ایمان را با یکدیگر همراه سازند، میتوانند فرایند روشنگری اجتماعی را به دست گیرند. دانشگاه ازنظر امام عامل روشنگری اجتماعی است و زمانی میتواند موفق باشد که بتواند آگاهی و تواناییهای خود را در مسیر تحقق ارزشهای الهی بهکار گیرد. تعبیر امام در این زمینه بسیار راهگشاست «ما انسان دانشگاهی میخواهیم، نه معلم و دانشجو. دانشگاه باید انسان ایجاد کند و انسان بیرون بدهد از خودش... انسان حاضر نمیشود که کشور خودش را تسلیم کند به غیر. انسان حاضر نمیشود که تحت ذلت برود و اسارت. آنها هم از انسان میترسند» (همان، ج 13: 417). با توجه به ارکان دانشگاه که شامل دانشجو و استاد است این وظیفۀ مهم به عهدۀ این دو قشر است. در تعریف دانشجو باید گفت به راستی دانشجو کیست؟ در تعریف نظام اداری دانشجو فردی است که در آزمون ورودی پذیرفته شده، ثبتنام کرده و باید در مدت مشخصی در محیط دانشگاه بماند و واحدهای درسی مشخصی را بگذراند، اما بهراستی جدای از این تعریف بوروکراتیک به نظر میرسد لازم باشد برای تعریف هویت دانشجو، به آفرینش یا بازآفرینی ذهن او در دوران حضور در محیط دانشگاه بپردازیم؛ زیرا دانشجو به خاطر آگاهیهای ویژهای که کسب میکند سرباز ارزشهای غالب دوران خود، از دموکراسیخواهی، عدالت محوری و میهندوستی است (یزدانپور، 1388: 59). با توجه به این تعریف از دانشجو و توجه ویژه به ذهن و آگاهیهای او، امامخمینی نیز در سفارش به دانشجویان پیش از هر چیزی به امری توجه میکنند که با بعد درونی و شناخت دانشجو همراه و هماهنگ است.
ایشان در ابتدا دانشجویان و دانشگاهیان را صاحب رسالت و مسئولیت میدانند و پسازآن به امر مهمی توجه و تأکید مینمایند که تزکیۀ نفس است. شاید بتوان این امر را بدین صورت تعبیر نمود که دانشجو با توجه به رسالتی که در جامعه برعهده دارد، ضروری است در مرحلۀ نخست درون خود را تزکیه و نفس خویش را مهار کند تا پذیرای مسئولیت خطیر خود یعنی به دست گرفتن جامعه باشد؛ لذا حضرت امام (ره) خطاب به دانشجویان سفارش میکنند «کوشش کنید که هر قدمی که برای علم برمیدارید، برای عمل ظاهری و برای اعمال باطنی، ایجاد تقوی در خودتان، ایجاد استقامت، امانت در خودتان کنید که وقتی از دانشگاه انشاءالله بیرون میآیید یک انسانی باشید که هم معلومات داشته باشید و هم امانتدار باشید... نفس خود را مهار کرده باشید» (همان، ج 9: 3)؛ یعنی امام از دانشجویان انتظار دارند که ابتدا به خودسازی و اصلاح خویش بپردازند؛ چون در غیر اینصورت موفق به اصلاح جامعه نخواهند شد؛ بنابراین از خود شروعکردن و جامعه و اطرافیان را نیز دربرگرفتن میتواند روند مناسبی برای بحث انسان سازیِ درنظر گرفته شده برای دانشگاه باشد. علاوه براین، وظیفۀ مهم دیگری که امام برای این قشر درنظر میگیرند توجه و تلاش آنان در جهت بیدارسازی جامعه است: «بر شما جوانان روشنفکر است که از پای ننشینید تا خوابرفتهها را از این خواب مرگبار برانگیزانید و با فاشکردن خیانتها و جنایتهای استعمارگران و پیروان بیفرهنگ آنها، غفلت زدهها را آگاه نمایید» (همان، ج 2: 142). این آگاهی و بیدارکردن جامعه و مردم از خواب غفلت، لاجرم نیازمند آگاهی دانشجویان از مسائل روز است. به یک معنا چنانچه فضای دانشگاه با بهانههای گوناگون از مسائل روز به دور نگه داشته شوند و مهمترین قشر تأثیرگذار را در جوّی راکد و خموش به امور دیگری مشغول شوند نه بیداری رخ میدهد و نه رشدی صورت خواهد گرفت. آگاهی و شناخت دانشجو و دانشگاه از مسائل روز میتواند تضمین کنندۀ استقلال کشور و تلاش برای عدم وابستگی آن را به ارمغان آورد. به عبارتی اگر ایدۀ دانشگاه و دانشجو زنده باشد، تغییری خلاقانه در اشکال نهادی ایجاد خواهد شد و دوران محافظهکاری جای خود را به دوران تغییرات سریع میدهد؛ اما درصورتی که ایده ناپدید شود، تنها عادتی بیمعنا بر جا میماند و البته مهم است آگاه باشیم که چیزهای مهم را نمیتوان بهزور ازطریق تحمیل نهادی ایجاد کرد و خطرناکتر این است که یک نهاد تلاش کند چیزی را که تنها میتواند به نحو ارگانیک پرورش یابد، به طور مصنوعی بازتولید کند (یاسپرس، 1394: 111). بیداری دانشگاه سرزندگی و بیداری جامعه را به همراه خواهد داشت و اگر جز این صورت بگیرد دور از انتظار نیست که جامعه در رکود و خموشی بهسر برد. امامخمینی وظیفۀ بیدارسازی دانشجویان را برعهدۀ استادان قرار دادهاند در دوران مبارزه با حکومت پهلوی خطاب به آنان میگویند: «بر استادان دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است مطلع کنند» (خمینی، 1389، ج 1: 412). مفهوم این بیان امام، رسالت استادان دانشگاه در حقیقت محوری و آگاهسازی دانشجویان در ابعاد گوناگون کنشهای ذهنی و عینی وی به ویژه در تعاملات علمی و پژوهشی است (فشارکی، 1386: 54).
در بحثی دیگر امام به بحث استقلال دانشگاه و عدم وابستگی آن همچنین صالحبودن اشخاص آنجا تأکید کردهاست و اینکه استقلال کشور و عدم وابستگی آن منوط به استقلال دانشگاه است و برای تحقق این امر باید امنیت و فضای لازم جهت رشد افراد و بیان دیدگاهها و مسائل به صورت نقادانه وجود داشته باشد، نه اینکه دانشجو به واسطۀ گفتن حرفی درگیر مسائل بسیاری شود؛ بنابراین فضای دانشگاه باید یک فضای آزاد و تهی از رعب و سانسور باشد (خمینی، 1389، ج 3: 307). در فرازی دیگر از سخنان امام ایشان به وجود آرامش در دانشگاه اشاره کرده و آن را لازمۀ تربیت نیروهای متخصص و متفکر میدادند.
دانشگاه حقیقی
وجود دانشگاه بدون محتوا محصولی ثمربخش نخواهد داشت و میتواند مشکلات بزرگتری ایجاد کند. برنامهریزی صحیح میتواند از بیمحتوایی آن پیشگیری کند در همین راستا در بحث جذب دانشجو بیش از آنکه کمیت مدنظر قرار گیرد و بعد اقتصادی و سرمایهنگری دخیل باشد، بهتر است کیفیت و خروجی درنظر گرفته شود. امامخمینی نیز تأکید فراوانی بر پیشگیری از بیمحتوایی دانشگاهها و اکتفانمودن به ظواهر فرهنگی داشتهاند. ایشان در فرازی از سخنان خود سیاست فرهنگی حکومت پهلوی را به نقد میکشند: «در ایران بنابر این بودهاست که یک فرهنگ وابسته، فرهنگ وابسته به معنای اینکه یک فرهنگی داشته باشیم ما، دانشگاه داشته باشیم، نگویند دانشگاه نداریم، دانشکده، دانشگاه، دانش سرا؛ همۀ این الفاظ موافق با فرم تمدن، الفاظش را داشته باشیم، لکن محتوا نداشته باشد که صورت شبیه تمدن ولی توخالی» (همان، ج 4: 241)؛ بنابراین با توجه به تصریحات امام صرف وجود دانشگاه و گسترش فیزیکی و ظاهری آن معنای وجود فرهنگ بالنده و رشد فرهنگی تلقی نمیشود، بلکه محتوا و بهتعبیری خروجی پربار و آگاه و کیفی آن دال بر وجود مؤثر دانشگاه و دانشجو است. امام دراینباره تأکید دارند که: «مسئلۀ دانشگاه یک مسئلۀ فوقالعاده است که این افرادی که از دانشگاه درمیآیند یا مخرب یک کشوری هستند یا سازندۀ آن کشور هستند» (همان، ج 19: 443). یکی از متفکران نیز درخصوص اکتفانکردن به نهادسازی دانشگاهی چنین میگوید: «واپسین مسئلهای که در ساختار نهادی دانشگاه مطرح میشود، جایگاه انسانها در آن است؛ زیرا دانشگاه برای زنده بودن نیازمند اشخاص است، نه نهادهایی که چیزی نیستند جز پیش شرط مادی آن. دانشگاه را باید براساس تواناییاش برای جذب بهترین افراد و مهیاکردن مناسبترین شرایط پژوهش، ارتباط و تدریس برای آنان موردقضاوت قرار داد» (یاسپرس، 1394: 110-111). بهعبارتدیگر انسانهای درون دانشگاه که خروجی آن را نیز شامل میشوند، به مراتب مهمتر و تأثیرگذارتر از فضای فیزیکی هستند. البته فضا و محیط پیش شرط های مادی جهت انجام امور آموزشی است و در این راستا رهبر کبیر انقلاب وجوه بسیاری را برای ذکر اهمیت تربیت نیرو و خروجی مفید دانشگاهها بیان کرده اند.
دانشگاه در فضای امروزی
سخن دیگر امام درخصوص دانشگاه، ارتباط آن با ارکان مختلف جامعه بهویژه روحانیان است، چون ایشان به درستی به نقش دانشجویان در آینده آگاه بودند و به توان آنان اعتماد داشتند؛ طوریکه در سخنرانی در جمع روحانیان دربارۀ قدرت روحانیت و خدمات علمای شیعه میفرمایند: «شما دانشگاه را رد نکنید از خودتان. این دانشگاهیها فردا مقدرات مملکت دست اینهاست. تو که وزیر نمیشوی، من و تو که وزیر نمیشویم، ما که شغلمان علی حده است. فردا مقدرات این مملکت دست این دانشگاهیهاست؛ اینها هستند که میآیند یا وکیل میشوند یا وزیر میشوند یا -عرض میکنم- چه میشوند. شما اینها را برای خودتان حفظ کنید. طرد نکنید: (خمینی، 1389، ج 3: 429)؛ اما به راستی با وجود رهنمودهای امام و تأکید ایشان بر ارتباط با دانشگاه و دانشجویان، امروزه تا چه حد به دنبال محکمکردن این ریسمان ارتباطی میان این طیف با دیگر طیفهای جامعه بهویژه روحانیان هستیم؟ در پاسخ باید گفت آنچه که امروزه رواج یافته و در جامعه جایی برای خود باز کردهاست، نشان از شکاف عمیقی میان طیف دانشگاهی با دیگر گروههای جامعه است که همین امر سبب عدم آگاهی دو طرف نسبت به مسائل و اندیشههای یکدیگر میشود که درصورت به مشورت گذاشتن و استفاده از آنان شاید بتواند حلّال بسیاری از مسائل درونی شود؛ زیرا نیروی جوان حاضر در دانشگاه که مدیران آیندۀ مملکتی خواهند شد، درک مناسبی از مسائل به ویژه در رابطه با خودشان دارند که با بیان آنان میتوانند مانع از بروز برخی مشکلات شوند. برای آنکه رسالت دانشگاه و دانشجو به درستی انجام شود، باید بین افراد متفکر ارتباطی وجود داشته باشد و ارتباط هرکس با دیگران، برطبق سطح فکری خودش ضروری و بااهمیت است؛ ازطرف دیگر، مهمتر از این ارتباط این است که معنای آن را دریابیم آنگاه پی خواهیم برد که هستۀ زندۀ حیات دانشگاه در این ارتباطات قرار دارد. بیانات حضرت امام درمورد اهمیت و توجه ایشان به دانشگاه و دانشجو تنها به بحثهای گفتاری و ایدهپردازی ختم نمیشود، بلکه مصداق عینی آن را در بعد عملی و در ارتباطات ایشان با این قشر را در رفتار و تعامل آنان با دانشجویان، رابطه و دیدارهای مکرر ایشان میتوان بهوضوح مشاهده کرد. اسناد شنیداری و دیداری و دیگر منابع بازمانده از دوران حیات ایشان همگی دربردارندۀ ارتباط و تعاملات امام با قشر دانشگاهی است. حضرت امام با هوشیاری و آگاهی بالا تأثیر دانشگاه را دریافته بودند؛ لذا در بیشتر مباحث خود در شرایط گوناگون آنان را مخاطب قرار داده و توجه بسیاری نسبت به این گروه مبذول داشته اند.
نتیجهگیری
اهمیت دانشگاه در کلام امام به گونهای است که بارها در کنار روحانیت و حوزه، دانشگاه را به کار میبردند و نقشی همتراز یا حتی بیشتر برای آن درنظر داشتند. در بحث ارتباط ایشان با دانشجویان رجوع به منابع و توجه به جلسات و سخنرانیهای ایشان که ابعاد مختلف دانشگاه را درنظر داشتند و البته این حاکی از نگاه همهجانبهگر و توجه بالای امام به بخشی از جامعه است که میتوانست حرکت، پویایی و پیروزی را با خود به همراه داشته باشد؛ لذا ایشان پیوسته سعی در حفظ ارتباط دانشگاه با خود داشتند؛ چون این گروه نقش بسیاری در پیروزی انقلاب و پس از پیروزی در امور مختلف اعم از اداری، سیاسی، فرهنگی و... ایفا کردهاند. به راستی اگر رهنمودها و شیوۀ امام در رابطه با دانشگاه و دانشجویان امروزه هم به کار گرفته میشد، بیشک فضای دانشگاه و این شکاف عمیق که میان این بخش با ارکان دیگر کشور وجود دارد، بهمراتب کمتر بود یا حتی بدبینی و بیگانگی امروزه دانشگاه با بخشهای مدیریتی و برنامهریزی را بههمراه نداشت. باید بپذیریم و توجه کنیم که دانشگاههای امروز همان محیط هایی هستند که اینگونه در اندیشه و بیانات حضرت امام دارای مرتبه و ارزش بودند. ایشان پتانسیل، قدرت تأثیرگذاری و تأثیرپذیری، محرکبودن دانشگاه، پویایی، مبدأبودن، انسانسازی و وجوه دیگر دانشگاه را به درستی دریافته بودند و همین امر موجب توجه و ارتباطشان با این بخش شده بود.
اگر امروزه نیز این مقولهها و حتی مقولههای بیشتری را برای دانشگاه درنظر بگیریم، بیشک سعی در نزدیکی، برقراری ارتباط و حفظ آن با دانشگاه خواهیم داشت؛ چون امروزه به وضوح شاهد عدم برنامهریزی دقیق و توجه به دانشگاه از این بعد هستیم. برای رسیدن به عوامل مؤثر بر این شرایط این پرسشها مطرح میشود که: آیا فضای دانشگاه تغییر کرده است؟ آیا انسانهای درون دانشگاهی رسالت خود را نیافتهاند؟ و یا اینکه برنامهریزان و مدیران از این محیط و قدرت آن غافل شدهاند؟ برای پاسخگویی به این قبیل پرسش ها باید به رهنمودها و روش امام در برخورد با این طیف مراجعه کرد و آن را در مقام قیاس با فضای امروزی بگذاریم تا بتوانیم به پاسخ این پرسش ها و دیگر مسائل روز در رابطه با دانشگاه و دانشجویان برسیم؛ زیرا رسیدن به این پاسخ و حلشدن این مسائل خود راهحل و راهکاری برای نجات دانشگاه از وضعیت جاری است. دانشگاهی که در انقلاب و سالهای بعدازآن، به آن صورت تأثیرگذار و تعیین کننده بود، اکنون به سمتی سوق یافته که نه رسالت علمی و انسانسازی خود را به درستی انجام میدهد و نه در دیگر بخشها وارد و اعلام نظر میکند؛ بنابراین باید با برنامهریزی صحیح و توجه و دقت در آراء امام در بحث دانشگاه و ارتباط ایشان با این بخش این رسالت را به دانشگاه بازگردانیم و آن را از این بیمقصدی، بیهدفی، خموشی و بیگانگی با جامعه رهایی بخشیم.(منبع: حضور104)
* دانشجوی دکتری تاریخ انقلاب، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی
منابع
احمدی فشارکی، حسنعلی. (1386)، دانشگاهیان نخبگان آینده ساز: (تحلیلی بر دیدگاهها و آراء حضرت امامخمینی درخصوص دانشگاه و دانشگاهیان)، (بیجا)، ستاد بزرگداشت حضرات امامخمینی.
خمینی، روحالله. (1389)، صحیفۀ امامخمینی (ره)، تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام.
یاسپرس، کارل. (1394)، ایدۀ دانشگاه، ترجمۀ مهدی پارسا و مهرداد پارسا، تهران، ققنوس.
یزدانپور، اسماعیل. (1388)، دانشگاه اجتماعی (تولید و توزیع دانش در جوامع دانایی)، تهران، پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری.
.
انتهای پیام /*