عارفی دلسوخته در کسوت شاعری

 (به مناسبت درگذشت استاد محمود شاهرخی)

 محمدعلی خسروی

(معاون پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)

 استاد محمود شاهرخی عارفی که بیشتر در کسوت شاعری شناخته شده بود از میان ما رخت بر بست و به سرای باقی شتافت. او دانش آموخته حوزه های علمیه قم و نجف اشرف بود و آشنایی نسبتاً جامعی از مباحث و دروس رسمی حوزوی اعم از صرف و نحو و معانی و بیان و فقه و اصول و فلسفه داشت. به رغم اینکه سالیان دراز از اشتغالات تحصیلی و علوم حوزوی به دور بود ولی با حافظه سرشاری که داشت هرگاه مناسبتی پیش می آمد بخش عمده ای از متون درسی را از حفظ می خواند خصوصاً متون عرفانی از قبیل فصوص الحکم ابن عربی و مصباح الانس قونوی را. او ادیبی توانا، دانشمندی پرهیزگار، عارفی اهل حال و هنرمندی متواضع بود. درک محضر او همواره پرفیض، شیرین و مغتنم بود و کسانی که هم صحبت او می شدند از خاطرات آموزنده و دانش گسترده و متنوع او حظ وافر و بهره کامل می بردند.

استاد شاهرخی علاوه بر اطلاعات وسیع علمی و ادبی، ویژگی ممتاز دیگری داشت که اکثر اساتید و دوستان هنرمند وی از آن محروم بودند و آن سبک بیان مطلب و آشنایی با فنّ خطابه و سخنوری بود. او سخن خود را، چه نظم و چه نثر، در پشت تریبون و حتی در جلسات عادی به شیوه ای بیان می کرد که ذرّه ای از آن هدر نمی رفت و دقیقاً بر دل و جان مخاطب می نشست. زیرا همه عوامل تأثیرگذار در گیرایی یک خطابه، مانند آهنگ و تُن صدا، قیافه جذاب گوینده، حرکات متناسب و به موقع دستها، روانی جمله ها و اعتقاد قلبی گوینده به گفته های خود، در او تحقق یافته بود.

 چلچراغ واژه ها در نظم و نثر استاد

استاد شاهرخی در نثر قلمی رسا و شیوا داشت. نثر موزونش شیرین تر از شعر و شعر فاخرش رساتر از نثر بود. آخرین اثر منتشر شده استاد با نام «تا به سر منزل عنقا» شاهد این مدعاست. در این کتاب نظم و نثر چون شیر و شکر آنچنان به هم در آمیخته اند که نمی توان حسن جمال یکی را بر دیگری ترجیح داد. گزافه نیست اگر ادعا شود نثر شیوا و دلپذیر استاد شاهرخی به لحاظ فخامت و استواری الفاظ، رنگ بندی کلمات، ترکیب آهنگین و گوش نواز و دسترسی آسان به مراد گوینده کم نظیر است و در پایه ای از فصاحت و بلاغت قرار داردکه همطراز اشعار او جاودانه خواهد ماند.

ذکر ویژگی اشعار استاد مجال دیگری می طلبد که البته نه امثال بنده بلکه باید اساتید فن در آن عرصه اظهارنظر کنند.

 اهل حال و اهل درد

مرحوم شاهرخی هم اهل حال بود و هم اهل درد. اجتماع این دو حالت در کمتر کسی پدید می آید. اهل حال بودن او را از شعر توحیدی و جوهره عرفانی غزلیات او، در مثنوی شورانگیز خلوتگاه عشق و دارالوصال او، در نکته پردازی های لطیف و خیال انگیز او که در سراسر اشعارش موج می زند، می توان دریافت. ایشان شور و حال و جذبه خود را مرهون مصاحبت با عارف صاحبدل مرحوم «مجذوب» می دانست که در عنفوان جوانی با او آشنا می شود و بعدها به افتخار دامادی او نیز نایل می گردد. و به همین مناسبت عنوان «جذبه» را برای تخلص شعری خود انتخاب کرده بود. استاد شاهرخی همواره مشتاق مصاحبت با بندگان مخلص خدا و عالمان و عارفان ربّانی بود و معتقد بود که انفاس قدسی اولیای الهی مجاری فیوضات پروردگارند.

تسلط او بر مبانی حکمت نظری و آشنایی با منازل حکمت عملی موجب شده بودکه جانمایه سروده هایش سرشار از حکمت و عرفان باشد، بدان حد که برخی از اشعارش در شورانگیزی و اشتمال بر رموز عرفانی و حقایق معنوی با آثار بزرگترین شاعران قابل مقایسه و حتی رقابت است. شاهد مثال را در این نمونه توحیدی که اوج وحدت حقّه حقیقیه را با پیرایش هرگونه شرک ذاتی و صفاتی و افعالی به نمایش در آورده ملاحظه کنید:

مهـر رخ او چو شـد هویدا              گشتیم چو ذرّه مست و شیدا

آن گنج نهان نمود چون رخ         اعیـان شـد از او پدید و پیدا

این معن»ی کیف مدّظلّ است         او شمس و وجـود ماسـت افیا

ماییم نمـود و او بـود، بــود             مـاییم ســراب و اوست دریـا

حسـن تو به قلب بـی قـرارم        مـِن عـــرش جـلالـه تجلـّی

وصف تو و فهــم مـا تَقـدَس         حمـد تـو و حـدّ مـا تعـالــی

خواهـی که رخش عیان ببینی                کن «جذبه» به چشـم دل تمـاشا

اما اهل درد بودن او نیز خود داستانی دیگر است. کسانی که فیض محضر او را درک کرده بودند به این نکته به خوبی واقفند که شکوه استاد شاهرخی نه از گرفتاریهای شخصی که از رنج محرومان و گرسنگان و مظلومان جامعه بود. گرچه از آثار او نیز می توان به احساسات او در این زمینه پی برد و سوز و گداز درونی او را که چون اشک از چشم الفاظ و اشعارش می چکد با تورقی در دیوانش احساس کرد. اما کسانی که با او حشر و نشر داشتند بهتر می دانند که هر گاه در مجلسی سخن از فقر و مشکلات و محرومیتهای مردم به میان می آمد چه حالی به او دست می داد. این بنده به کرات شاهد بود وقتی خود وی یا دیگری به ذکر قضیه ای از ناداری و سختی های زندگی قشر محروم جامعه می پرداخت، قضیه ای که برای امثال بنده بسیار عادی و پیش پا افتاده می نمود، اما اشک از دیدگان استاد جاری می شد و شنیدن نابسامانی ها برای او قابل تحمّل نبود. در آخرین ملاقاتی که حدود دو هفته قبل از رحلتشان با آن مرحوم داشتم و جناب استاد مشفق کاشانی نیز حضور داشتند استاد شاهرخی ماجرایی را از گرفتاریهای معیشتی مردم نقل کرد و سپس به این مناسبت متن نامه حضرت امیرالمؤمنین(ع) را به فرماندار بصره عثمان بن حنیف از

 

 آخرین عکس استاد شاهرخی در مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی در کنار حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی خسروی

 حفظ خواند، با چه شور و حالی هم می خواند تا رسید به این جمله: «لعلّ بالحجاز او بالیمامه من لا طمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع او ابیت مبطانا و حولی بطون غرثی...» که دیگر استاد توان خود را از دست داد و منقلب شد، اشک پهنای صورتش را پر کرده بود با صدای گرفته کلمات را بریده بریده ادا می کرد و دیگر نتوانست بقیه خطبه را بخواند. در اینجا مناسب دیدم به یاد آن عزیز سفر کرده و تجدید خاطره سوز و گداز و درد او که درد مشترک همه دلسوزان این نظام است ترجمة مطلب مذکور را نقل کنم، شاید تنبهی حاصل شود:

علی(ع) در این نامه می فرماید: «به خدای سوگند من از دنیای شما پارة زری نیندوخته ام و از همه غنایم آن مالی ذخیره نکرده ام. و به جای این جامه، که اینک کهنه شده است، جامه ای دیگر آماده نساخته ام. چگونه خود را از غذاهای لذیذ بهره مند کنم حال آنکه در حجاز یا در یمامه بینوایی باشد که به یافتن قرص نانی امید ندارد و هرگز مزه سیری را نچشیده باشد، یا شب با شکم انباشته از غذا سر بر بالین نهم و در اطراف من شکم هایی گرسنه و جگرهایی تشنه باشد. البته شما را یارای آن نیست که چنین کنید ولی با پارسایی و مجاهدت و پاکدامنی و درستی خودتان مرا یاری دهید...».

 تعهد به آرمانهای امام خمینی(س) و همراهی با مردم

شاهرخی هیچگاه ملت را تنها نگذاشت و ازآرمانهای به حق مردم در انقلاب اسلامی جانانه دفاع کرد و برخلاف کسانی که معتقد بودند شاعر باید همیشه بر حکومت باشد نه با حکومت، او بین حق و باطل تشخیص می داد و همواره با حق بود چه حق در حکومت باشد یا در خارج از حکومت. استاد شاهرخی در روزگار غربت ملت ایران در حالی که آتش سلاح و نفاق از هر سو بر سر مردم می بارید قلم و بیان سحر آسای خود را به کار گرفت و با خلق آثاری ماندگار شورانگیزترین حماسه ها را بر صحیفه روزگار رقم زد و با سرودن اشعاری چون زلال جاری، دلهای تشنه را سیراب و به جانهای خسته رمق بخشید.

او که خود عارفی آشنا به منازل طریقت و مقامات سیر و سلوک بود و سالها همانند جویباری در مسیر عرفان در جریان بود هنگامی که با اقیانوس مواج و بحر بیکران معنویت و عرفان حضرت امام خمینی(ره) تلاقی کرد گمشده خویش را در او یافت و به او متصل شد. این بود که زیباترین سروده های خود را برای امام، راه امام، شهدای امام، یاران امام و نهضت امام ابداع کرد. گفتنی است مقدمه دیوان حضرت امام به قلم استاد شاهرخی نگارش یافته است.

او ضمن قصیده ای که در جوار تربت پاک رسول اکرم(ص) درباره سرگذشت امت اسلام سروده است از امام خمینی(ره) چنین یاد می کند:

بنگر این قائد آگاه مجاهد را                          ملکی ظاهر در کسوت انسانی

گوهری تابان از مخزن لاهوتی                  آیتی روشن از قدرت یزدانی

می فزاید به دل اهل ولا ایمان                     رخ رخشنده این رهبر روحانی

سید امت در کسوت درویشی                  خادم ملت با جاه سلیمانی

رسته از چنبره علت خود بینی                   جسته از دامگه آفت نفسانی

ناله ها دارد چون تندر آزاری                          اشک ها ریزد چون ژاله نیسانی

جفت درد است ز حکام مسلمانان                که ندارند نشانی ز مسلمانی...

استاد شاهرخی تجلیل از شخصیت هایی را که نقش اساسی در پیروزی انقلاب داشتند در راستای هدف متعالی خود می دید و بدون هرگونه تملق و چاپلوسی و چشم داشت تنها اوصاف حسنه ای را که در آنها تجلی کرده بود بر می شمرد و در واقع مداح صفاتی چون ایمان، آزادگی، ظلم ستیزی، صفا و محبت و پاکی و صداقت بود. به چند نمونه ذیلاً اشاره می کنم.

در منظومه ای برای شادروان دکتر علی شریعتی می گوید:

ای علی ای نی از بیشه جدا               چون علی با همه، اما تنها

      ای تو فریادگر بیداری                              در رگت خون تشیع جاری...

در رسای آیت الله شهید مطهری ضمن قصیده ای آورده است:

ژواحسرتا که از برما جان رفت                   از جان عزیزتر چه بود آن رفت

در نوبهار خرم آزادی                                    زیبا گلی ز طرف گلستان رفت

   آن پرهنر خطیب مسیحا دم                            و آن نامور حکیم سخندان رفت...

در ارتحال آیت الله روح الله خاتمی که سخت به ایشان ارادت می ورزید سروده است:

آنکه شمع جمع یاران بود رفت                      پیر بزم میگساران بود رفت

آنکه پیش حسن جان افروز غیب                     در صف آئینه داران بود رفت

     لجّه آشامی که در موج خطر                                 همره طوفان سواران بود رفت...

و همچنین آثار ارزشمندی که در تجلیل از شخصیت های بزرگی چون شهید هاشمی نژاد با عنوان «ای زاده خلیل ای هاشمی نژاد»، آیت الله بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر، شهید آیت الله صدر و دیگران پدید آورده است.

 استاد شاهرخی و دفاع مقدس

از ارزشمندترین آثار استاد شاهرخی سروده های ایشان در وصف رزمندگان و شهیدان و تقویت روحی و معنوی جبهه های دفاع مقدس بود، متأسفانه رسانه های ما چنانکه شایسته است به تلاشهای استاد شاهرخی و دیگر پیش کسوتان شعر و ادب و نقش بی بدیل آنان در پیروزیهای پی درپی رزمندگان اسلام نپرداخته اند. مسلماً آنچه که جبهه های نبرد ما را از جبهه دشمن متمایز می ساخت تعداد و نوع سلاحها و عدد لشگریان نبود. شاخص مهم و سرنوشت ساز در جنگ تحمیلی هشت ساله که به پیروزی ملت ایران منتهی شد همان روحیه فداکاری و انگیزه متعالی و احساسات پاک و خالص رزمندگان بود. اینگونه سلاحهای کارساز ابتدا با نفس گرم و دم مسیحایی حضرت امام خمینی(ره) پدید آمد و سپس توسط خطیبان، شاعران و هنرمندان به جبهه ها منتقل شد. اینان بودند که در مدت کوتاهی با استفاده از ابزار هنر، طوفانی از موج غیرت، حماسه، مردانگی و ایثار را درجبهه ها پدید آوردند و پایداری خانواده های شهیدان و رزمندگان را در پشت جبهه تضمین کردند. من خود شاهد صحنه ای بودم که استاد محمود شاهرخی در جمع چندین هزار نفری «سپاهیان محمد(ص)» در پادگان 21 حمزه سیدالشهدا پشت تریبون قرار گرفت و با خواندن اشعار خود چنان شور و حالی در رزمندگان ایجاد کرد که وصف ناشدنی است.

ایشان اشعار خود را در آن مجلس با این ابیات شروع کرد:

چو هنگامه آزمون تازه شد              دگر باره ایران پر آوازه شد

از این خاک فرخنده مرد خیز          کنام پلنگان دشمن ستیز

دگر ره چنان شد هنر آشکار             کزان خیره شد دیده روزگار

دلیران جانباز ایران زمین                 هژبران جنگاور روزکین

چنان بر صف اهرمن تاختند                  که نام وطن جاودان ساختند

نگهبان این سرزمین خون ماست                   گواهش همین خاک گلگون ماست...

ای کاش صدا و سیما به جای برخی اشتغالات فرصت می کرد تا به آرشیو خود مراجعه کند و فیلم آن صحنه ها را در مرئی و منظر ملت ایران قرار دهد، تا نسل جدید بتوانند به درستی قضاوت کنند و با نقش آفرینان اصلی جبهه های نبرد و مدافعان کیان عقیده و فرهنگ بیشتر آشنا شوند.

 نگرانی های استاد شاهرخی

مرحوم شاهرخی که زندگی در روزگار سیاه حاکمیت طاغوت را تجربه کرده بود و خاطرات تلخی از آن دوران داشت، به شکرانه رهایی از ظلم و جور ستمشاهی از هر کوششی به سهم خود برای استقرار و تقویت نظام اسلامی دریغ نمی ورزید و با مشاهده هر گونه ضعف و سستی و سوء مدیریت و غفلت از اهداف اولیه نهضت به شدت نگران می شد، نگران شکست انقلاب و بازگشت به دوران سلطه ظلم و جباریت و خفقان. اشعار او در این زمینه گواه این معناست.

ایشان بر اساس آموزه های دینی فقر را بزرگترین عامل  فساد و روشن ترین مصداق ظلم و بی عدالتی می دانست و همیشه می گفت: فقر و نارضایتی مردم رأیت و نشانه بازگشت حاکمیت جور و پایمال شدن خون شهیدان و از بین رفتن زحمات مردم است که باید از آن به خدا پناه برد. او تا پایان عمر همواره نگران بازگشت فضای تاریک دوران گذشته بود. این پیام را با رساترین بیان از خود او بشنوید:

اکنون که بر درید فلق پرده های شب                          وین شام دیرپای طلسمش شکسته شد

اکنون که دیو سرکش خود کامگی و جور                               با دست انتقام به زنجیر بسته شد

زنهار تا که خواب نیاید به چشمتان                                  زیرا که در مقام خطر جای خواب نیست

اکنون نهیب حادثه سیلی است بی امان                            در رهگذار سیل غنودن صواب نیست

     من نیز سینه ام ز لهیب هراس و هول                                چون قلب داغ و تفته خورشید پرتب است

    دانی چه چیز جان مرا رنجه می کند                                  تشویش خاطرم همه از رجعت شب است

در پایان خاطر نشان می کنم که استاد شاهرخی انسانی متعبد، متعهد و مقید به رعایت احکام شرعی و دستورات الهی بود، ساده زیستی او یادگاری از زیّ طلبگی او بود. فروتنی، تواضع، حسن خلق، گذشت و وفای به عهد با ذات او عجین شده بود، و جز این نمی توانست باشد. و در یک کلام او الگوی ادب و اخلاق بود.

دریغا در این روزگار که ادبیات فاخر رو به افول است و عرفان دستخوش سوء برداشت به دست مشتی شیاد است و آزادگی در اسارت دنیا زدگی و تملق گرفتار. از دست دادن شخصیتی ادیب، عارف و آزاده چون شادروان استاد محمود شاهرخی ضایعه ای جبران ناپذیر و ثلمه ای غیر قابل ترمیم است. خداوند او را با مقتدایش امام العارفین امیرالمؤمنین علی(ع) محشور بفرماید بمنّه و کرمه.

 

 

 منبع: حضور، ش 70، ص 174.

. انتهای پیام /*