‏درود و سلام بر حضرت مسیح و مریم (ع)‏

 ‏‏صلوات و سلام خدای بزرگ بر حضرت عیسی بن مریم روح الله‌ و‏‎ ‎‏پیغمبر عظیم الشأن که مردگان را احیا و خفتگان را بیدار فرمود!‏‎ ‎‏صلوات و سلام خدای بزرگ بر مادر عظیم الشأنش مریم عذرا و‏‎ ‎‏صدیقۀ حَوْرا، که با نفخۀ الهی چنین فرزند بزرگی را به تشنگان‏‎ ‎‏رحمت الهی تسلیم نمود. (صحیفه امام؛ ج 5، ص 272)

‏‏2 / 10 / 57‏

‏‏*  *  *‏

‏‏ ‏‏‏اسلام و احترام به مسیح (ع)‏

 ‏‏اسلام نسبت به حضرت مسیح (ع) احترام بسیار قائل است و او را‏‎ ‎‏پیغمبر بزرگ خدا می داند و از او در قرآن مجید و همچنین از‏‎ ‎‏حضرت مریم بسیار دفاع شده است. ما مسلمین، مسیح را پیغمبر‏‎ ‎‏بزرگ خدا می دانیم، قرآن حضرت مسیح را پیغمبر بزرگ خوانده‏‎ ‎‏است. (همان؛ ص 255)

‏‏30 / 9 / 57‏

‏‏*  *  *‏

‏‏‏پیامبری سراپا معجزه‏ 

‏‏عیسی مسیح همه چیزش معجزه بود. معجزه بود که از یک مادر‏‎ ‎‏باکره متولد شد. معجزه بود که در مهد سخن گفت. معجزه بود که‏‎ ‎‏برای بشر صلح و صفا و روحانیت آورد. ‏(همان؛ ج 11، ص 406)

‏‏4 / 10 / 58‏

‏‏*  *  *‏

‏‏ ‏‏‏پیامبر صلح‏ 

‏‏عیسی مسیح که پیامبر صلح هست و می خواهد صلح در دنیا‏‎ ‎‏باشد. (همان؛ ص 410)

‏‏4 / 10 / 58‏

‏‏*  *  *‏

 

‏تواضع حضرت عیسی(ع)‏ 

‏‏زیرا که اگر [اعمال و علومشان] برای تقرّب به خدا بود، باید به‏‎ ‎‏تواضع متّصف شوند که از همه چیز، انسان را به خدا نزدیکتر‏‎ ‎‏می کند. و در کافی شریف نقل کند که: «عیسی بن مریم به حَواریّین‏‎ ‎‏گفت: من حاجتی به شماها دارم آن را برآورید. گفتند: حاجتت روا‏‎ ‎‏است ای روح الله‌! پس برخاست و پاهای آنها را شست و شو داد.‏‎ ‎‏گفتند: ما سزاوارتر بودیم در این کار از تو. فرمود: سزاوارترین مردم‏‎ ‎‏به خدمت نمودن به خلق، عالِم است. و من برای شما این گونه‏‎ ‎‏تواضع کردم که شما نیز برای مردم بعد از من این گونه تواضع کنید. و‏‎ ‎‏آن گاه عیسی گفت: به تواضع تعمیر می شود حکمت، نه به تکبُّر.‏‎ ‎‏چنان که در زمینِ نرم زراعت می روید، نه در کوهستان» [1] ‏‏(شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 347 – 348)

***

‏ظهور رحمت و جمال حق‏

‏‏قلوب اولیاء به حسب فطرت اصلیّه، مختلف و متمیّزند، یک قسم‏‎ ‎‏از قلوب است که به افق رحمت نزدیکتر و مناسبتر است، و آن‏‎ ‎‏قلوبی است که از اسماء جمال و رحمت، ظاهر شده، و خود ظهور‏‎ ‎‏تجلّی رحمت و جمال است؛ چون قلب عیسوی [2] ـ علی نبینا و آله‏‎ ‎‏و علیه السّلام ـ . در این قلوب، رجاء غلبه بر خوف دارد، و تجلّیات‏‎ ‎‏جمال غالب بر تجلّیات جلال است.‏

‏‏     و یک طایفه از قلوب است که به افق جلال و عظمت‏‎ ‎‏نزدیکترند و آن قلوبی است که از تجلّی جلال ظاهر شده، و خود‏‎ ‎‏ظهور تجلی جلالند؛ چون قلب یحیوی [علیه السلام]. در این‏‎ ‎‏قلوب، خوف غلبه بر رجا و تجلّیات جلالیّه غالب بر تجلّیات‏‎ ‎‏جمالیّه است. (همان؛ ص 142 – 143)

‏‏ ‏

‏‏*  *  *‏ 

‏انبساط حضرت مریم(س) از بشارت جبرئیل‏ 

‏اسم جامع واسطه در افاضۀ روح عیسوی ـ علیه السلام ـ‏ 

‏‏«فَلمّا قال لها: «انّما انَا رَسُولُ ربِّکَ جئت لاِهَبَ لَکِ غلاماً زکیّاً»‎ ‎‏انبَسَطت عَنْ ذلک القلب و انشرَحَ صَدْرها»‏

‏‏     قوله: «انبَسطتْ عنْ ذلِکَ»الخ، و انّما قبلتْ مرْیم ـ عَلیْهَا السَّلام ـ‏‎ ‎‏قولهُ بمجرَّد الأظْهار و انبسَطَتْ منْ قولهِ، اِمّا لما ذَکَرهُ الشارحُ او‏‎ ‎‏لحُصُولِ الرّوُح المعْنَوی لها منْه اوْ لِکلَیْهما.‏

‏‏‏     «لمّا کانَ وُجُود عیسی(ع) بالنّفخ الجبْرئیلی بلاواسطَة أب‏‎ ‎‏بشری، روُحه فائضاً من الحَضرة الألهیَّة بلاواسطَةِ روُح منَ الأرواح‏‎ ‎‏اوْ اسْمٍ مِنَ الأسماءِ، حصل فی الوُجُودِ الخارجی متّصِفاً بالصّفَة‏‎ ‎‏الألهیّة وَ هُو احْیاء الموْتی.»‏‏‏ ‏

‏‏     قولهُ: «او اسْم منَ الأسْماءِ»، ایْ اسْم خاصّ منَ الأسماءِ بَل‏‎ ‎‏بتوسّط الأسم الجامِع، وَ الاّ فالفیْض منَ الحَضْرة الالهیَّة بلاتوسّط‏‎ ‎‏اسْمٍ مُطْلقاً غیْر مفاض. فانَّ الذّاتَ منْ حیْث هِیَ بَل منْ حیْث مقامِهَا‏‎ ‎‏الأحَدی غیْر مرْبوُط بالخَلق و َلمْ یَکُنْ منشأً للآثار وَ الفیوُضات. و‏‎ ‎‏قد اشبعْنَا التّحقیق فی ذلکَ فی رسالتنا الموْسومَةِ بمصْباحِ‏‎ ‎‏الْهدایَة.‏ ‏‏ ‏(تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس؛ ص 181 – 182)

‏‏*  *  *‏

‏‏‏‏ ‏

‏اجمالی از اعتقادات مسیحیان و فرق آنان‏ 

‏‏پس از آنکه عیسی به آسمان برده شد حواریین و دیگران دربارۀ او‏‎ ‎‏اختلافاتی کردند و عمدۀ اختلافات آنها در دو امر بود: یکی در ‏‏کیفیت نزول عیسی و اتصال او به مادرش بود، دیگر در کیفیّت‏‎ ‎‏صعودش و اتصالش به ملائکه. در کیفیت نزول عیسی حرفها و عقایدی است و در باب تجسد کلمه خرافاتی در بین ملت مسیح‏‎ ‎‏شایع شد که ذکر آنها لزومی ندارد. آنها از برای خدای تعالی اقانیم‏‎ ‎‏ثلاثه قائل شدند و خدا را در جوهر، یک و در اقنوم سه دانستند، و‏‎ ‎‏«اقنوم» سریانی است و به معنی «اصل» است. به ذات خدا با اقنوم‏‎ ‎‏وجود «اَب» می گفتند و با اقنوم علم «ابن»، و با اقنوم حیات‏‎ ‎‏«روح القدس» می گفتند، و عقیده داشتند که علم تجسّد پیدا کرده،‏‎ ‎‏و عیسی بن وحید خداست؛ یعنی پسر یگانۀ اوست. پس، نصارا به‏‎ ‎‏هفتاد و دو فرقه متفرّق شدند و عمدۀ آنها سه فرقه است.‏

‏‏     «ملکائیه» که عقیده داشتند مسیح ناسوت کلّی است و قدیم و‏‎ ‎‏ازلی است و مریم خدای ازلی را زایید، و مسیح را پسر خدا و غیر‏‎ ‎‏مخلوق و از جنس پدرش می دانستند. و یک طایفه «نسطوریه»‏‎ ‎‏می باشند. آنها اقانیم ثلثه را نه زاید بر ذات و نه متّحد با آن‏‎ ‎‏می دانستند، و بعضی از اینها اقانیم ثلاثه را خدا می دانستند و بعضی‏‎ ‎‏عیسی را اله و انسان می گفتند و لاهوت را با ناسوت متحد‏‎ ‎‏می دانستند؛ و یک طایفه «یعقوبیه» است. آنها اقانیم ثلثه را‏‎ ‎‏همان طورها قائل شدند، لکن می گفتند لاهوت منقلب شد به‏‎ ‎‏ناسوت، پس خدا مسیح شد و مسیح همان خداست که متجسّد‏‎ ‎‏شده.‏‏ ‏

‏‏*  *  *‏

‏‏ ‏‏ ‏‏‏تحریف در مذهب مسیح‏ 

‏‏مذهب مسیح [نیست] یعنی این مذهبی که حالا دست مسیحیها‏‎ ‎‏هست؛ و من گمان ندارم که مسیح ـ علیه السلام ـ مذهبش این بوده‏ ‏‏است که اینها الآن می گویند که هیچ کاری نداشته باشند به زندگی‏‎ ‎‏مردم و هیچ کاری به وضع سیاسی نداشته باشند، و همین بروند و‏‎ ‎‏یک زنگی بزنند و دنبال آن زنگ هم یک عبادت مختصری بکنند‏‎ ‎‏و تمام بشود برود سراغ [کارش]. من گمان نکنم که در دنیا همچو‏‎ ‎‏مذهبی مذهب مسیحی باشد؛ منحرف شده است این مذاهب.‏‎ ‎‏مذهب یهود و همین طور مذهب نصارا انحرافات پیدا کرده است،‏‎ ‎‏دست در آن وارد شده است. (صحیفه امام؛ ج 4، ص 448)

‏‏20 / 8 / 57‏

‏‏*  *  *‏

 ‏‏تحریف تورات و انجیل‏ 

‏‏مذهب مسیح هم حالا نسخش کردند و الاّ مذهب مسیح هم این‏‎ ‎‏نبوده است که همه اش روحانیت [باشد] و [امور مادی‏‎ ‎‏]نباشد،...‏‎ ‎‏حضرت موسی ـ علیه السلام ـ که از انبیای معظم و از انبیای‏‎ ‎‏اولی العزم است، کامل بوده است [شریعتش]، به اندازه ای که‏‎ ‎‏محتاج بوده است بشر، لکن از بین رفته است؛ کتاب حضرت‏‎ ‎‏موسی، کتاب حضرت عیسی ـ هر دو تایشان از بین رفته اند؛ اینکه‏‎ ‎‏الآن دست اینهاست، اینها خودِ متنشان دلالت بر این می کند که‏‎ ‎‏اینها تورات اصلی و انجیل اصلی نیستند. ‏(همان؛ ص 191)

‏‏6 / 8 / 57‏

‏‏*  *  *‏

 ‏‏مسخ مسیحیت عیسوی‏

 ‏‏کوشش کردند تا اینکه اسلام را بگویند اگر چیزی هم باشد، یک‏‎ ‎‏دعا و یک وِرْدی است! یک آدابی است بین بشر و خدا. آنطوری‏‎ ‎‏که در مسیحیت هست. مسیحیت هم ـ این مسیحیت منسوخ ـ این‏‎ ‎‏جور است، مسیحیتی که نسخ شده است. مسیحیت حضرت‏ ‏‏عیسی نمی تواند اینطور باشد. ‏(همان؛ ج 6، ص 40)

‏‏14 / 11 / 57‏

‏‏*  *  *‏

 ‏‏خطای انحصار تعالیم عیسی به معنویات‏ 

‏‏حضرت عیسی ـ سلام الله‌ علیه ـ که این اشخاصی که تابع او هستند‏‎ ‎‏خیال می کنند که حضرت عیسی فقط یک معنویاتی می گفته است،‏‎ ‎‏ایشان هم همین طور بوده؛ از اول بنا بوده بر این که معارضه کند. آن‏‎ ‎‏وقتی که متولد شده، تازه متولد شده است، می گوید که من کتاب‏‎ ‎‏آوردم. قرآن این را نقل می کند که تازه متولد شده بود، وقتی که‏‎ ‎‏مادرش به واسطۀ آن تهمتهایی که می زدند ـ یهود بَرِش می زدند ـ‏‎ ‎‏ناراحت بود؛ همچو که متولد شد، گفت که نه، غصه نخور اگر‏‎ ‎‏کسی آمد پیشت باهات صحبت بکند، تو بگو که من صایمم ـ و‏‎ ‎‏صایم بوده لابد ـ و بروید از آن بچه بپرسید. اینها آمدند، حضرت‏‎ ‎‏تازه متولد شده بود. آمدند بنا کردند به حضرت مریم حرفهای‏‎ ‎‏نامربوط زدن. حضرت مریم هم اشاره کرد به او که بروید آنجا.‏‎ ‎‏گفتند: ما چه جور با این [بچه] تکلم کنیم؟ بعد ایشان شروع کرد که‏‎ ‎‏خدا به من کتاب داده است. ‏ ببینید چی می گوید! این مسئله کتاب‏‎ ‎‏دادن معلوم می شود یک مسائلی قبل از این است که ایشان متولد‏‎ ‎‏بشود. «کتاب بِهِم داده، به من توصیه کرده چه بکنم، چه بکنم»؛‏‎ ‎‏همان مسائل را می گوید. یک همچو حضرت عیسایی نمی نشیند‏‎ ‎‏تو خانه و مسئله بگوید تا چه بشود. اگر مسئله می خواست بگوید‏‎ ‎‏و مسئله گو بود، دیگر چرا دارش می کشیدند؟! دیگر چرا اذیتش‏ ‏‏می کردند؟! (همان؛ ج 20، ص 411)

‏‏19 / 8 / 66‏

‏‏*  *  *‏

‏‏‏‏‏خطای انحصار تعالیم عیسی به معنویات‏ 

‏‏حضرت عیسی ـ سلام الله‌ علیه ـ اگر به او مهلت می دادند، آن هم‏‎ ‎‏همین ترتیبی که حضرت موسی ـ سلام الله‌ علیه ـ عمل می کرد،‏‎ ‎‏همان طوری که حضرت نوح ـ سلام الله علیه ـ عمل می کرد، آن‏‎ ‎‏هم با کفار آن طور عمل می کرد. این اشخاصی که گمان می کنند که‏‎ ‎‏حضرت عیسی اصلاً سر این کارها را نداشته است و فقط یک‏‎ ‎‏ناصح بوده، اینها به نبوت حضرت عیسی لطمه وارد می کنند. (همان؛ ج 19، ص 115)

‏‏20 / 9 / 63‏

‏‏*  *  *‏

 ‏‏عیسی، طرفدار مظلومان‏ 

‏‏خوشا به حال آنان که گرسنه و تشنۀ عدالتند؛ از آن رو که سیر‏‎ ‎‏نخواهند شد. (انجیل متی) خوشا به حال آنان که از بهر عدالت‏‎ ‎‏زحمت می کشند؛ به سبب آنکه مملکت آسمانی از آنهاست.‏‎ ‎‏(انجیل متی).‏

‏‏     ... مسیح پیامبر عظیم الشأن، که برای طرفداری مظلومان و‏‎ ‎‏برقراری عدل و رحمت مبعوث ، و با گفتار آسمانی و کردار‏‎ ‎‏ملکوتی خود ظالمان و ستمکاران را محکوم، و مظلومان و‏‎ ‎‏مستضعفان را پشتیبانی فرمود. (همان؛ ج 11، ص 375)

‏‏2 / 10 / 58‏

‏‏*  *  *‏ 

‏پیامبر عدالت‏ 

‏‏عیسی که برای عدالت آمده است و مردم را به عدالت می خواهد ‏‏وادارد، و شما موظفید که عمل کنید به آن چیزی که عیسی مسیح‏‎ ‎‏فرموده است و ظالمها را وادار کنید به عمل کردن.‏ (همان، ص 409)

‏‏4 / 10 / 58‏

‏‏*  *  *‏

 

‏بیزاری عیسی از ستم‏ 

‏‏هان ای پدران کلیسا! بپاخیزید و عیسی مسیح را از چنگال این‏‎ ‎‏دژخیمان نجات دهید؛ که آن پیامبر بزرگ از ستمگری که دین را‏‎ ‎‏وسیلۀ ظلم، و دعا را وسیلۀ رسیدن به مَسند ستمگری به بندگان‏‎ ‎‏خدا قرار می دهد بیزار است؛ که دستورهای آسمانی همه برای‏‎ ‎‏نجات مظلومان، از ملکوت نازل شده است. ‏(همان؛ ص 376)

‏‏2 / 10 / 58‏

‏‏*  *  *‏

 ‏‏سیلی بر گونه ظلم‏

‏‏آنها که خودشان را طرفدار حضرت مسیح جا زدند و ادعا می کنند‏‎ ‎‏که حضرت مسیح فرموده است که: اگر چنانچه کسی به شما سیلی‏‎ ‎‏زد آن طرف صورتتان را بگیرید تا سیلی بزند، گرچه این دروغ‏‎ ‎‏است، حضرت مسیح، پیغمبر بزرگ خدا یک همچو حرف‏‎ ‎‏غیرصحیح را نخواهد زد. اگر به مسیح مجال داده بودند، همان‏‎ ‎‏طوری که موسی با قوم خودش با فراعنه عمل کرده بود، آن هم‏‎ ‎‏عمل می کرد. لکن مجال نداشت. (همان؛ ج 18، ص 498) 

‏‏10 / 4 / 63‏

‏*  *  *‏

‏‏ ‏‏تعالیم عیسی (ع)‏ 

‏‏به حضرت عیسی هم نسبت داده اند که یکوقت فرمود که اگر این‏‎ ‎‏طرف من سیلی بزنند، آن طرف [هم] سیلی [بزنند]! همچو ‏‏حضرت عیسی را ما نمی خواهیم. حضرت عیسی نمی گوید همچو‏‎ ‎‏چیزی. این منطق تنبلهاست. حضرت عیسی پیغمبر اعظم است؛‏‎ ‎‏آن کسی است که در مهدش شروع می کند به گفتن که من چه‏‎ ‎‏می کنم، چه می کنم، اقامۀ صلات می کنم، چه می کنم، چه می کنم.‏‎ ‎‏در مهدْ پیغمبرِ مبعوث بوده به حَسَب مثال قرآن یک همچو‏‎ ‎‏موجودی حرفهای تنبلها را می زند؟! حرفهای بی عرضه ها را‏‎ ‎‏می زند که اگر این طرف بزنند؟ این را همین، همین اشخاص،‏‎ ‎‏همینهایی که به عیسی منتسبند ـ اینها عیسوی که نیستند، منتسبند ـ‏‎ ‎‏همین اشخاص اینها را درست کرده اند که این عیسویها و این‏‎ ‎‏کاتولیکها و اینها را بازی شان بدهند.آنها هم ـ احمقها ـ بازی‏‎ ‎‏خوردند و لهذا در مقابل حکومتشان هیچ نمی کنند. (همان؛ ج 3، ص 347)

‏‏29 / 11 / 56‏

‏‏*  *  *‏

‏‎ ‏‏مخالفت عیسی با ستمگری‏ 

‏‏مگر امکان دارد که حضرت مسیح تعلیمش این داده که ظلم قبول‏‎ ‎‏کنی. صورتت را اینطور بگیری وقتی می زنند، آن طرف می گیری،‏‎ ‎‏این تعلیم خدا نیست. این تعلیم مسیح نیست. حضرت مسیح‏‎ ‎‏مبرای از این است. حضرت مسیح با زور مخالف است. حضرت‏‎ ‎‏مسیح مبعوث شدند، اینها برای اینکه رفع کنند این ظلمها را. (همان؛ ج 11، ص 463)

‏‏7 / 10 / 58‏



[1] متن حدیث، این است: « قالَ عِیسی ابْنُ مَرْیَمَ- عَلَیْهِ السَّلامُ-: یا مَعْشَرَ الْحَواریِّینَ لِی إلَیْکُمْ حاجَةٌ اقْضُوها لِی. قالُوا: قُضِیَتْ حاجَتُکَ یا رُوحَ اللَّهِ، فَقامَ فَغَسَّلَ أقْدامَهُمْ. فَقالُوا: کُنّا نَحْنُ أحَقَّ بِهذا یا رُوحَ اللَّهِ.

 فَقالَ: إنَّ أحَقَّ النّاسِ بِالخِدْمَةِ الْعالِمُ. إنَّما تَواضَعْتُ هکَذا لِکَیْما تَتَواضَعُوا بَعْدِی فِی النّاسِ کَتَواضُعِی لَکُمْ. ثُمَّ قالَ عِیسی- عَلَیْهِ السَّلامُ-: بِالتَّواضُعِ تُعْمَرُ الْحِکْمَةُ لا بِالتَّکَبُّرِ، وَ کَذلِکَ فِی السَّهْلِ یَنْبُتُ الزَّرْعُ لا فِی الْجَبَلِ».

(اصول کافی، ج 1، ص 29، کتاب فضل العلم، باب صفة العلماء، ح 6).

[2] اشاره است به این حدیث امام موسی کاظم ( علیه السلام):

« کانَ یَحْیی بْنُ زَکَریّا عَلَیْهِ السَّلامُ یَبْکی وَ لا یَضْحَکُ، وَ کانَ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ عَلَیْهِمَا السَّلامُ یَضْحَکُ وَ یَبْکی، وَ کانَ الَّذِی یَصْنَعُ عِیسی عَلَیْهِ السَّلامُ أفْضَلَ مِنَ الَّذِی کانَ یَصْنَعُ یَحْیی عَلَیْهِ السَّلامُ».

 یعنی: یحیی بن زکریّا ( علیه السلام) گریه می کرد و نمی خندید، و عیسی بن مریم ( علیه السلام) می خندید و گریه می کرد، و آنچه که عیسی انجام می داد، بهتر از آن چیزی بود که یحیی انجام می داد.

(اصول کافی، ج 2، ص 488، کتاب العشرة، باب الدُّعابة و الضحک، ح 20؛ بحار الأنوار، ج 14، ص 188، باب قصص زکریّا و یحیی (علیهما السلام)، ح 40؛ و نیز نگاه کنید به: شرح فصوص الحکم، شیخ داود قیصری، ص 398- 399، فصّ یحیوی).

. انتهای پیام /*