درک ابعاد وجودی شخصیت ممتاز رسول گرامی اسلام (ص) بدون رجوع به «قرآن کریم» امکان پذیر نیست. در صحیفه جاویدان اسلام و معجزه ممتاز نبوی، پیامبر به (اسوه حسنه) بودن ستوده شد. از منظر قرآن این وجود بی نظیر ضمن بهره مندی از (خُلُق عظیم) به عنوان (رحمت عالمیان) معرفی و دلیل گرایش مردم به آن حضرت که نسبت به هدایت انسان ها (حریص) بود، (رأفت قلبی) عنوان گردید.

بررسی سیره و واکاوی سنت های رسول اکرم (ص) را از لسان مردی از تبار آن حضرت که در دوران معاصر رهبری انقلابی جهانی و مبتنی بر آموزه های نورانی ایشان را عهده دار شد، در ایام سوگواری ارتحال آن پدر آسمانی امت مسلمان پی می گیریم.

حضرت امام خمینی (س) در ستایش وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت (ص) می فرمایند:

« برکت وجود رسول اکرم برکتی است که در سرتاسر عالم از اول خَلق تا آخر یک همچو موجود با برکت نیامده است و نخواهد آمد. اشرف موجودات و اکمل انسانها و بزرگتر مربّی بشر؛ این وجود مبارک است‏.» (صحیفه امام، ج‏۱۴، ص: ۷)


رنجهای پیامبر (ص) در دعوت به توحید

حضرت امام (س) در دوران تبعید در نجف اشرف طی سخنانی در آستانه مبعث رسول اکرم (ص) در مسجد شیخ انصاری و در جمع علمای نجف با یادآوری رنج ها و مشقت های فراوان نبوی در مسیر پیشبرد اهداف توحیدی اسلام، گفته اند:

«آقایان می‏دانند که پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- تنها قیام فرمود و در یک محیطی که همه با او مخالف بودند، قیام فرمود و زحمتهای زیاد، مشقت های زیاد، رنجهای فراوان برد تا اینکه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود. دعوت کرد مردم را به هدایت؛ دعوت کرد به توحید. آن قدر مشقتْ ایشان تحمل فرمود که گمان ندارم کسی طاقت آن را داشته باشد.

بعد از رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- مسلمین به وظایف خودشان تا یک حدودی عمل کردند؛ اسلام را تقویت کردند؛ توسعه دادند اسلام را، تا اینکه یک مملکت بزرگ اسلامی در دنیا تشکیل شد که بر همه ممالک مقدم بود. خود رسول اکرم- به طوری که مکتوبشان در صحیح بخاری مضبوط است- مکتوبی را که به هرقل(۱) نوشتند، و آن طوری که تاریخ ضبط کرده است ایشان چهار تا مکتوب مرقوم فرموده‏ اند به چهار تا امپراتور: یکی ایران، یکی روم، یکی مصر، یکی حبشه. و عین مکتوب ایشان- آن طوری که در ذهنم هست- مضبوط است. عین مکتوب ایشان را- به طوری که در ذهن من است- در موزه ترکیه زیارت کرده ‏ام. این چهار مکتوبی که مرقوم فرموده‏ اند به مضمون واحد است به چهار امپراتور و آنها را دعوت به اسلام کرده‏ اند و دعوت به توحید؛ این مقدمه بوده است، شالوده بوده است از برای اینکه حقایق اسلام را به تمام دنیا، به تمام امپراتوری­ های دنیا ابلاغ بفرمایند و اسلام به آن نحوی که هست معرفی بشود به مردم. مع الأسف آنها جواب مثبت، الّا پادشاه حبشه، نداده؛ و لهذا متوقف شده است آن دعوتی که رسول اکرم می‏خواستند بفرمایند و می‏خواستند اسلام را معرفی کنند.

عَلی‏ أیِّ حالٍ با رنجهای فراوان، چه خود رسول اکرم و چه بعد از رسول اکرم کسانی که متکفل بوده ‏اند ریاست اسلام را، با رنجهای فراوان اسلام را تقویت کردند. و دست به دست، این اسلام آمد تا الآن که به ما محول شده است؛ به این طبقه ‏ای که الآن موجودند محول شده است. این طبقه ی موجوده‏ اند که الآن مسئول اسلام و مسئول احکام اسلام هستند و این مسئولیت به حَسَب اختلاف مراتب اشخاص فرق می‏کند، بعضیها مسئولیتشان خیلی زیاد است، و بعضی هم مسئولیت دارند لکن به اندازه آنها نیست. » (صحیفه امام، ج‏۲، ص: ۲۹ و ۳۰)


برنامه های پیامبر (ص) در دوران مهجوریت مکه، گسترش اسلام در مدینه و فتح مکه

امام راحل (س) همچنین در جمع روحانیون و ایرانیان مقیم عراق در مسجد شیخ انصاری نجف به تشریح برنامه های رسول اکرم (ص) در سه مقطع تاریخ ساز حیات مبارکشان در (دوران مهجوریت اسلام در مکه)، (گسترش اسلام پس از هجرت در مدینه) و (پیروزی نهایی در جریان فتح مکه) پرداخته و با تفقد از روحانیون اخراج شده از دیار خود توسط حکومت فاسد پهلوی، آنان را اینگونه به تأسی از مشی پیامبر برای دستیابی به فتح و ظفر فرا خواندند:

«برنامه رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- قبل از مهاجرت به مدینه، روزهایی که در مکه به سر می‏بردند، فقط تبلیغ الَی اللَّه و معرفی ذات مقدس حق تعالی و معرفی اسلام بود. یاورانی نداشتند تا بتوانند با کمک آنان با مشرکین بجنگند و اسلام را گسترش دهند؛ و همان طور که در قرآن ملاحظه می ‏فرمایید، سوره‏ هایی که در مکه نازل شده فقط جنبه پند و موعظه و معرفی اسلام را دارد و از جنگ و جدال صحبتی نیست و حتی احکام در آن کمتر ذکر شده.

و آن روز که حضرتش با آن وضعِ شکست خورده و ناگوار از مکه خارج گردید، افراد عادی -که سطحی فکر می‏کنند- نمی توانستند پیش‏بینی کنند که این مهاجرت چه مصالحی به دنبال خواهد داشت لکن وقتی که به مدینه تشریف بردند معلوم شد که چه نتایجی بر هجرت ایشان مترتب بود و چگونه توانستند اسلام را در مدینه گسترش دهند و یارانی پیدا کنند، و بالاخره با فتح و ظفر به مکه بازگشتند به آن گونه که بزرگان قریش نزد آن حضرت خاضع شدند و حضرت هم آنان را آزاد ساخت.

اکنون اگر چه عده کثیری از ایرانیان، بر اثر اختلافی که بین دولتهاست، وجه المصالحه شدند و با این وضع فجیع از این مملکت بیرونشان می‏ریزند لکن ممکن است مصالح بزرگ در کار باشد که ما نمی‏دانیم؛ و خداوند تعالی همان طور که حضرت رسول اکرم‏ - صلی اللَّه علیه و آله و سلم- را فاتح و غالب به مکه برگردانید شما را به این حوزه ‏ها بازگرداند و روزی برسد که نجف بیش از حالا قوی باشد. ما اطمینان داریم که دیر یا زود حوزه علمیه به حال اول خود بازمی گردد و شما ان شاء اللَّه اگر به وظایف دینی و علمی خود عمل کردید باز به نجف برمی‏گردید. » (صحیفه امام، ج‏۲، ص: ۴۱۰ و ۴۱۱)


شخصیت عدالت‏خواه پیامبر اسلام (ص)

رهبر کبیر انقلاب اسلامی در دوران تبعید در نوفل لوشاتو طی سخنانی در جمع ایرانیان مقیم خارج با تشریح عنصر حائز اهمیت «عدالت خواهی» در سیره حکومتی رسول خدا (ص)، اتهام دیکتاتوری به حکومت اسلامی را مردود دانسته و فرموده اند:

«یک قصه از حضرت رسول -که رئیس اسلام است به قول مطلق- نقل میکنم؛ ... . در وقتی که حکومت داشت رسول اکرم، در روزهای آخری که‏ مریض بودند، نقل هست که یک روز آمدند مسجد، همین رئیس اسلام به قول این آقا که میگویند دیکتاتور! آمدند مسجد، منبر رفتند و فرمودند: «اگر کسی حقی به من دارد بگوید تا من حقش را بدهم». گفته شده است، نوشته ‏اند که یک کسی پا شد، گفت که بله، یک حقی من به شما دارم.

«چیست؟»

شما در یک جایی، یک شلاقی زدید به دوش من.

گفت: «بسیار خوب، بیا قصاص کن».

گفت: من لخت بودم؛ آن وقت شانه‏ ام لخت بوده.

دارد که حضرت لخت شد؛ شانه را [نشان‏] دادند که شلاق بزن. بعد، عرب آمد بوسید و حرفهای دیگر.(۲)

این یک دیکتاتور است! که رئیس ملت می‏گوید که هر که حقی دارد، [بگیرد]؛ اگر یک کسی ده شاهی از او گرفته بود، می‏گفت: خوب آقا من این حق را دارم، شما به من فلان تعدی را کردید، شما مال من را گرفتید، چطور؛ خوب آن وقت گفته است بگیرید، کسی نگفت! یک کسی هم گفت که شلّاق زدید، معلوم شد که نبوده این طور؛ خواسته ببوسد، [شانه‏] لختِ حضرت را ببوسد؛ با این وضع -با این خلاف- این کار را کرده. خوب حالا اگر شما در تمام حکومتهایی که در دنیا هست، حکومتهای دموکراسی، حکومتی که اسمش را می‏گذارید، پیدا بکنید یک همچو حاکمی که بیاید مقابل ملت، مقابل این رعیت بایستد بگوید که هر که بر من حقی دارد، بیاید بگیرد. شما اگر در تمام دنیا پیدا کردید یک همچو حکومتی، آن وقت بگویید حکومت اسلام حکومت دیکتاتوری است. » (صحیفه امام، ج‏۴، ص: ۱۹۶ و ۱۹۷)


مبارزه پیامبر اسلام با سرمایه دارها

حضرت امام خمینی (س) حدود یک هفته پس از پیروزی انقلاب در جمع معلمان در مدرسه علوی تهران، هدف جهاد و مبارزه نبی اکرم (ص) را جبهه سرمایه داران قلدر دانستند و با یادآوری قرار گرفتن قشر ضعیف جامعه حول محور آن حضرت، در ابطال نظریه جدایی دین از سیاست گفته اند:

«اگر کسی تاریخ اسلام را بداند، از آن وقتی که ایشان به مدینه رفتند یک عده‏ای از همین مسلمانها دور ایشان جمع شدند. یک عده‏ای از این، همین طبقه صالح، دور ایشان جمع شدند. این [ها] بی‏چیز بودند. یک صُفه مسجد رسول اللَّه- آن هم نه این صفه‏ها بوده که شما دیدید- یک جایی بوده است که از گِل درست کرده بود؛ عده زیادی از آنهایی که اصحاب پیغمبر بودند، طرفداران پیغمبر بودند، آنجا می‏خوابیدند. هیچ اصلًا منزل نداشتند. خود پیغمبر منزلش آن اتاقهایی بود که با گِل درست کرده بودند. آن هم نه یک معماری، ... یک [اتاق گلی‏] بوده است. مع ذلک پیغمبر همین طبقه سه را، همین مستضعفین را جمع کرد و جنگها را با اینها شروع کرد بر خلاف سرمایه دارها و بر خلاف قلدرها و بر خلاف شتردارها و بر خلاف قافله دارها و بر خلاف اینها. دائماً جنگ اینها با این دسته بوده.

بنابراین، این یک اغفال بوده است که [مطرح‏] کرده‏اند که دین از سیاست جداست. سیاست غیر از این است که یک مملکتداری به طرز صحیح عاقلانه و موافق با همه روابط و ضوابط که در اسلام بوده است [انجام گیرد]؟ اسلام حکومتش سرتاسرِ- تقریباً- آسیا را گرفته بوده، مع ذلک به ما می‏گویند که دین از سیاست جداست! [در صورتی که‏] همانهایی که امر دین با آنها بود، همانها امر سیاست را داشتند. حضرت امیر، هم مسأله می‏گفت هم احکام می‏گفت [و] هم شمشیر در دستش بود و جنگ می‏کرد. خود رسول اللَّه، هم قرآن آورد هم حدید را آورد؛ و شمشیر را وارد کرد و آورد و با مخالفین جنگ کرد، و آنها را تابع خودش کرد. این یک مسئله‏ای است که باید خیلی مراعات بکنند.» (صحیفه امام، ج‏۶، ص: ۲۰۲ و ۲۰۳)


ساده زیستی و بی آلایشی رسول خدا (ص)

رهبر بزرگ ملت ایران چهار ماه پس از پیروزی انقلاب در جمع درجه داران پادگانهای تبریز در شهر مقدس قم با اشاره به ضرورت الگو گیری از رفتار حسنه پیامبر (ص) در برخورد دلسوزانه و مشفقانه با مردم با حفظ سادگی و بی آلایشی، ارتشیان را به الفت با مردم توصیه کرده و فرموده اند:

« آقا کاری باید بکنید که محبت مردم را جلب کنید. این، هم رضای خدا در آن هست، هم راحتی خودتان در آن هست، و هم برای کشورتان مفید است. اگر بنا باشد که ارتش جوری باشد که مردم از آن بترسند و پشت به آن بکنند، این برای ارتش، خودش بد است. ارتش باید خدمت به ملت بکند؛ باید خدمت به کشور بکند؛ همان طوری که در صدر اسلام بوده است که ارتشِ اسلام مردم از آنها خوفی نداشتند. مردم با هم رفیق و برادر بودند.

رئیس اول اسلام هم این طور بود که با مردم معاشرت می‏کرد؛ مثل معاشرت یک نفر آدم با یک نفر دیگر. مثل دو نفر برادر که اینجا نشسته بودند. پیغمبر اکرم که رئیس اسلام بود در مسجد می‏آمدند می‏نشستند، و رفقایشان هم، اصحابشان هم دورشان می‏نشستند با هم. جوری بود جلسه که وقتی یک کسی می‏آمد از خارج نمی‏شناخت که اینها کدام یکی پیغمبرند کدام یکی غیر پیغمبر. میپرسید که کدام یکی‏تان [هستید]؟ وضع این طوری بود. این طور با جامعه رفتار، این طور با مردم رفتار میکردند. این طور نبود که وقتی که وارد می‏شود، هزار تا پرده جلو باشد، و بعد هم باید دید کجا بنشیند و سان بدهند و چه. این حرفها نبود در کار .... از آن طرف قدرت این طور بود که ایران را، آن امپراتوری بزرگ ایران را، شکست دادند، آن امپراتوری بزرگ روم را هم شکست دادند. در عین حالی که وضع یک وضع ساده‏ای بود، بین خودشان به دستور قرآن رحمت بود، و بر دیگران شدت. » (صحیفه امام، ج‏۸، ص: ۱۲۶ و ۱۲۷)


الگو گیری از پیامبر (ص) در تحمل مشکلات‏

امام راحل (س) در سالهای میانی دفاع مقدس در جمع ائمه جمعه استان زنجان در جماران با تأکید بر سختی ها و مشکلاتی که رسول اکرم (ص) در دوران حیات مبارکشان متحمل شدند، به ضروت استقامت امت اسلامی از منظر آن حضرت پرداخته و گفته اند:

«آقایان باید آن قضایایی که در صدر اسلام گذشته است، آن سختیهایی که به خود پیغمبر اسلام-صلی اللَّه علیه و آله- گذشته است، آن وقتی که در مکه بودند، و همان وقتی که در مدینه بوده‏ اند، [ملاحظه نمایند] اگر کسی تاریخ ایشان را ببیند، می‏بیند که ایشان یک روز می‏شود گفت خوش نداشته است، البته خوش به اعتبار نظرهای مادی و هر روزشان اشتغال به اموری داشته‏اند و برای ایشان زحمت مهیا می‏کردند. آن وقت که در مکه بودند آن بساطی که قریش سر ایشان آوردند، آن قدر اهانت، آن قدر اذیت که نتوانست ایشان بماند در خود مکه و آنها هم ایشان را حصر اقتصادی کردند نمی‏گذاشتند چیزی به ایشان برسد. گاهی اینها با یک زحمتهایی [ثروت‏] گیر می‏آوردند؛ مثل‏ خدیجه(۳) که یک ثروتمندی بود و به پای پیغمبر ریخت، آنجا رسید که می‏گویند پوست چیز را می‏مکیده است که یک قوّتی بگیرد. ما باید فکر کنیم که پیغمبر چه کرده است. برای چی این کارها را می‏کرده است، یک بشر است، اما می‏بیند وظیفه دارد؛ یعنی، بشری است که خدا برای او وظیفه تعیین کرده است. این اسلام را فرستاده است و به او امر کرده است که باید استقامت کنی: فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ(۴) این آیه شریفه در دو جای قرآن هست: یکی در سوره شوری‏ هست: یکی در سوره هود پیغمبر- سلام اللَّه علیه- در سوره هود را یاد می‏آورد، و تفاوت ما بین سوره «هود» و سوره «شوری» این است که آنجا وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ‏(۵) است، اینجا فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ‏ است. می‏فرماید:

شَیَّبَتْنی،

نقل شده است از ایشان:

شَیَّبَتْنی سُوَرَةُ هود لِمَکانِ هذِهِ الآیَة؛(۶)

برای اینکه نگران بوده است پیغمبر از اینکه اشخاصی که همراهش هستند نتوانند استقامت کنند. خوب، خودش استقامت می‏کرده است، اما وَ مَنْ تابَ مَعَکَ‏ هم مأمور است؛ یعنی، همان طوری که پیغمبر به استقامت و مقاومت مأمور است، هر کس هم همراه اوست و به او گرویده است، همین مأموریت را دارد و تا آخر هم این هم این مأموریت هست. »

 

در پایان ضمن تعزیت ایام سوگواری اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) در پایان ماه صفر، حشر امام عظیم الشأن را با اجداد طاهرین شان از درگاه الهی خواهانیم.



(۱) - هرقل یا هراکلیوس( ۵۷۵-۶۴۱ م.) امپراتور روم شرقی( بیزانس).

(۲) - منتهی الآمال، ج ۱، باب اول، فصل هفتم- در بیان کیفیت وفات حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی- صلی اللَّه علیه و آله ص ۱۰۱- ۱۰۳.

(۳) - حضرت خدیجه، ام المؤمنین، نخستین همسر حضرت رسول اکرم( ص)، مادر فاطمه زهرا( س) و نخستین زنی که به پیامبر ایمان آورد

(۴) - سوره هود، آیه ۱۱۲:« پس ای رسول ما، تو چنانکه مأموری، استقامت و پایداری کن و کسی که به همراهی تو به خدا رجوع کرد نیز پایدار باشد»

(۵) - سوره شوری، آیه ۱۵:« ای رسول چنانکه مأموری پایداری کن»

(۶) - «سوره هود، به خاطر این آیه‏[آیه ۱۱۲] مرا پیر کرد.» علم الیقین، ج ۲، ص ۹۷۱.

. انتهای پیام /*