پرتال امام خمینی(س): دکتر صادق طباطبایی در مورد نظر امام خمینی (س) درباره دکتر شریعتی می گوید:« در این زمینه خودم با امام به دفعات صحبت کردم. ایشان در مجموع تلاشها و مجاهدتهای فرهنگی دکتر شریعتی را مثبت ارزیابی میکردند و میدیدند شریعتی توانست هم از التقاط و انحراف اسلام در جامعه روشنفکری جلوگیری کند و هم توانست جوانان و دانشجویان و دانشگاه را از خطر مارکسیسم که آن روزها رشد روزافزونی در سطح جامعه و دانشگاه داشت مصون بدارد.» در این زمینه شنیدم فردی نزد امام خمینی آمد و گفت دکتر شریعتی مفاتیحالجنان را به شدت مورد حمله قرار داده است. امام در پاسخ قریب به این مضمون گفته بودند: نمیشود کسی که نیایشهای امام سجاد (ع) را بدان شکل و به آن زیبایی مطرح کرده است دعاهای مفاتیح را قبول نداشته باشد. اگر او ایراداتی به مفاتیح دارد، مطمئنا من و شما نیز ایراداتی را به مفاتیح داریم.
در مجموع نگرش امام (س) به شریعتی محترمانه بود و در پاسخ به تلگرافهای زیادی که در سوگ او از سوی انجمنهای اسلامی به ایشان فرستاده شده بود، از وفات دکتر با کلمه " فقد " یاد کرده بودند. همچنین ایشان اقدام امام موسی صدر را در برگزاری مراسم پر شور و عظیم اربعین شریعتی در بیروت ستودند، در حالی که بعضی از متولیان و مدعیان آن روز دین با ارسال تلگرافی به معاون آقای صدر - علامه شیخ مهدی شمسالدین - از گناه بزرگ و نابخشودنی آقای صدر در بزرگداشت دکتر شریعتی به فغان آمده بودند و نمی دانستند ایشان چگونه در محضر خداوند جوابگوی این عمل خلاف خود خواهند بود!؟»
همچنین مرحوم دکتر صادق طباطبایی در کتاب خاطرات خود نقل می کند: در مورد دکتر شریعتی به مناسبتهای مختلفی نکاتی از امام شنیده بودم. مثلاً یک بار گفتند کسی که به این زیبایی کتاب نیایش را نوشته چرا به کتاب مفاتیح حمله می کند؟ بعضی از آخوندهایی که کج اندیشند همین را وسیله قرار می دهند که مفاتیح به عنوان کتاب مقدسی است. گفتم خودتان می دانید که ایشان به مجموع مفاتیح و ادعیه های منقول از معصومین که دارای مضامینی بکر و سازنده روح باشد نتاخته، خیلی از چیزهایی که در مفاتیح مورد قبول شما هم نیست و ایراد دارد را نفی می کند.
از مجموع سخنان امام، من احساس کردم که ایشان نسبت به دکتر شریعتی آن نظری که اکثر از روحانیون غیر مبارز و رجعت گرا داشتند که ملحد و مرتد و نجس است و یا سنی و غالی است و علیه تشیع ماموریت دارد و از این قبیل تعابیر، هرگز این اعتقاد را نداشتند، برعکس یک عنایتی از طرف امام نسبت به دکتر شریعتی احساس می کردم. البته گله ها و اعتراضاتی هم داشتند که من اینها را توسط دوستان و یا نامه به دکتر شریعتی منتقل کردم.
بعد از درگذشت دکترشریعتی تلگراف های زیادی از اروپا و نقاط دیگر برای امام فرستاده شد. من به عراق رفتم که پاسخی بگیرم. ایشان گفتند من نمی توانم به تک تک این نامه ها پاسخ بدهم، برایم مشکل است. من عرض کردم اینها با یک شوق و علاقه ای این نامه ها را برای شما نوشته اند و پاسخ شما به دانشجویان و علاقمندان خیلی دلگرمی می دهد. البته می دانستم که ایشان محذوراتی دارند. یکی ـ دو روز روی این مسئله فکر شد که چه پاسخی بدهند. قرار شد که متن تلگراف را خطاب به من بنویسند که من از جانب ایشان از اشخاص و گروه هایی که تلگراف تسلیت در فقد دکتر شریعتی فرستاده بودند تشکر بکنم. ضمناً نامه مشابهی خطاب به دکتر یزدی مرقوم داشتند. از مجموع دو نامه مذکور و نیز پاره ای اظهارات شفاهی ایشان در مقاطع مختلف دریافتم که موضع ایشان موضعی است انتقادی در عین حال تحسین آمیز. و این همان موضعی است که شهید بهشتی در مدرسه حقانی خطاب به طلاب و در پاسخ به اظهارات آقای مصباح یزدی بیان کرده بودند. این کلمه «فقد » برای ما کافی بود تا علیه آن گروه موسوم به «ولایتی ها» که علیه شریعتی جنجال راه می انداختند، موضع گیری کنیم.خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، ج. اول، صفحه ۱۴۳
.
انتهای پیام /*