اعتبار و ارزش هر خانه و اقامتگاهی به آجر و سنگ و عناصر سازنده اش نیست، ولو از گرانبهاترین مصالح و عناصر ساخته و تزیین شده باشد. آنچه به آن قابلیت و منزلت داده و در یادها ماندگار می کند، مالک یا اقامت کننده و ساکنین آن هستند. مقیم شده گان و مدت درنگ آنان است که موجب ارج و قُرب یک مکان شده و ارزش و صفای درون را با خود به همراه می آورد. در اصل قوام یک خانه به مقوّم آن است.

اقامتگاه و اماکنی هم که حضرت امام در حضور یازده ماهه در قم از آنها استفاده کرده و سکنی گزیدند، از این قائده مستثنی نیست. خانه ها و اقامتگاه هایی که مدت زمان کوتاهی آفتابی را در خود جای دادند که پرتو آن هزاران فرسنگ را نورافشانی و انقلاب نوپای ایران را رهنمون و بیمه کرد:

زیرا بخاک و خاره دهد خرقه آفتاب       هر کافتاب دید چنین اعتبار کرد [1]

حضرت امام با اینکه منزل قدیمی خود در محله ی یخچال قاضی قم را دوست داشتند و علاقه­مند بودند که بعد از بازگشت از تبعید نیز در آنجا مقیم شوند، ولی به دلیل هجم دیدارهای ایشان و موقعیت جغرافیایی محل در آن زمان که دارای کوچه های تنگ و باریک بوده و دسترسی به آن آسان نبود، از طرفی به لحاظ حفاظتی نیز مشکل داشت، اطرافیان و مسئولان انقلاب مصلحت ندیدند که در این محل ساکن شوند.

آیت الله محمد یزدی از اعضای ستاد استقبال قم در خاطراتشان گفته اند:

در خصوص محل زندگی امام، به اتفاق به این نتیجه رسیدیم که منزل سابق امام به هیچ وجه برای این منظور مناسب نیست و احتمال این که مردم بازدید کننده به خصوص خانمها زیر دست و پا بمانند، زیاد است. قرار شد جایی تهیه شود که هم نزدیک به مدرسه فیضیه باشد و هم مردم در آسایش باشند. قرار شد دنبال منزل مناسبی که امتیازات یاد شده را داشته باشد، بگردیم.

چند روز بعد عنوان شد که منزلی در خیابان ساحلی نزدیک حسینیه آیت اللّه مرعشی قرار دارد که در کنار خیابان است و متعلق به یکی از فرش فروشان قم است. قرار شد که ما برویم و آنجا را ببینیم. اگر پسند کردیم، اقدامات بعدی را انجام دهیم. وقتی به محل مراجعه کردیم، دیدیم که منزل مزبور، اعیانی و دارای اتاقهای متعددی است و محّوطه باز مقابل آن هم برای اجتماعات مناسب است. قرار شد که همان منزل برای اسکان امام در نظر گرفته شود. [2]

منزل آقای حاج قاسم دخیلی

منزل حاج قاسم دخیلی از هر لحاظ خوب بود و مناسب و کمیته استقبال امام قم آنجا را مفروش کرده و به امکانات زیادی مجهز نمودند. امام در بدو ورود به قم در مسجد امام حسن مجتبی (ع) واقع در جنب مدرسه آیت اللّه خویی، با آقایان مراجع که به استقبال امام آمده بودند، ملاقات کردند. مسجد مزبور در آن ایام هنوز نیمه کاره و مناره هایش ناقص بود. بعد از اتمام ملاقات به همین منزل که برای اسکان ایشان در نظر گرفته شده بود، آمدند و بعد از آن قرار شد به مدرسه فیضیه بروند و نخستین سخنرانی شان را در آنجا ایراد کنند.

یکی از محافظین پاسدار بیت امام نیز در این باره نقل کرده اند:

پس از بازگشت پیروزمندانه حضرت امام از تبعید و استقرار ایشان در شهر قم، به دلیل این که منزل امام واقع در یخچال قاضی، در کوچه پس کوچه قرار داشت، تصمیم گرفته شد در منزل دیگری مسکن گزینند. لذا ابتدا در منزلی واقع در بلوار بهار قم، نزدیک مسجد اعظم که ملک شخصی آقای حاج قاسم دخیلی؛ یکی از انقلابیون بود، سکنی گزیدند ولی پس از سه روز آنجا را تخلیه کرده و به منزل دیگری نقل مکان نمودند.[3]

آیت الله محمد یزدی می گویند: چند روز پس از آنکه برای حضرت امام خانه ای مناسب و خوب تهیه کردیم (همین منزل حاج قاسم دخیلی)، یک روز حاج احمد آقا اطلاع دادند که حضرت امام فرموده اند: «من در خانه خیابان ساحلی نمی مانم؛ چون خیلی اعیانی است و تزئیناتش زیاد است و برای من طلبه مناسب نیست. یا جای دیگری برای من تهیه کنید؛ یا به منزل خودم در یخچال قاضی می روم.» گفتم: «یعنی چه؟ ما این همه برای آماده کردن این خانه تلاش کرده ایم.»

من این موضوع را با آقایان اشراقی و منتظری در میان نهادم و مجدداً به یاد کوچه های تنگ یخچال قاضی افتادیم و به حاج احمد آقا هم گفتیم که: «آیا فکر اجتماع مردم را کرده اید و می دانید مردم چقدر به مشکل برخواهند خورد؟» احمد آقا گفت: «می دانید که وقتی امام حرفی را بزنند دیگر بالای حرف ایشان نمی شود حرفی زد. خلاصه ظرف همین دو سه روز باید در این خصوص فکری کرد.» به ناچار موافقت کردم و از احمد آقا خواستم که کسی را با ما همراه کند؛ تا به اتفاق دنبال خانه مناسب تری بگردیم.

قرار شد احمد آقا خودش با ما همراه شود. شروع کردیم به دیدن خانه. در مسیر خیابان بهار، منزلی پیدا کردیم که از نظر ما بسیار مناسب بود و صاحبش هم از صمیم قلب ابراز کرد که «منزل من در اختیار شما. تا هر وقت که خواستید، می توانید از اینجا استفاده کنید.» حاج احمد آقا گفت: «اینجا برای امام مناسب نیست. ولی برای مادرم خوب است. اگر آنها از امام جدا باشند، بهتر است.» بعد از من خواست که با صاحبخانه وارد صحبت شوم. من هم گفتم: «آقای صاحبخانه! خودت را برای تخلیه خانه آماده کن!» گفت: «هر وقت شما امر بفرمایید، من یک روزه اینجا را خالی می کنم.»

نمونه این برخورد در تهران هم از حضرت امام مشاهده شد. وقتی امام را به خاطر بیماری قلب به بیمارستان بردند، بعد از آن در منزلی سکنی دادند که بنده هم در آنجا به عیادت امام رفتم. آن گونه که مرحوم احمد آقا می گفت، امام در همان روز اوّل، ابراز کرده بودند که «اینجا خیلی اعیانی و تشریفاتی است و من نمی مانم.» بعد از آن بود که برای ایشان در جماران، خانه تهیه کردند.

از بابت منزل خانواده امام خیالمان راحت شد. ماند منزل خود امام. دوباره شروع کردیم به جست و جو. اما خانه ای که باب میل حاج احمد آقا باشد، پیدا نکردیم. تا این که مرحوم احمد آقا گفتند: «اگر موافقید برویم منزل خود شما را هم ببینیم.» گفتم: «منزل ما فوق العاده کوچک است و بعید است به درد شما بخورد.» گفت: «دیدنش ضرر ندارد.»[4]

منزل آیت الله محمد یزدی

امام پس از تخلیه منزل آقای دخیلی، به منزل آیت الله یزدی وارد می شوند که تفصیل آن را آقای یزدی این گونه بیان کرده اند:

خانه ما یک اتاق دم در داشت و یک هال کوچک و سه اتاق هم داشت و برای یک خانواده کم جمعیت مناسب بود. این خانه برای من موسع بود و برای امام ضیق. احمد آقا منزل را دید، ولی نظر خاصی نداد. چند روز بعد اطلاع داد که امام فرموده اند: «به منزل آقای یزدی می رویم»، با شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که این افتخار نصیب من شده است ولی متعجب از اینکه چطور حضرت امام این جا را بر آن منزل مجلل و بزرگ برای سکونت خود و خانواده شان برگزیده اند گفتم: «حاج احمد آقا! اینجا خیلی کوچک است. چه طور می خواهید رفت و آمدها را تنظیم کنید؟» گفت: «به هر حال امام فرمودند به آنجا نقل مکان می کنیم.» من هم گفتم: «بسیار خوب! پس من این جا را ظرف چند ساعت تخلیه می کنم.»

فردا صبح اول وقت که به من خبر دادند امام فرمودنده اند: می آییم همین جا. گفتم این افتخاری است برای من. پیشنهاد کردم که منزل را به طول کامل ببینند، وضع ما را هم ببینند. گفتند مانعی ندارد. طبیعی بود که ما در فاصله هفت ـ هشت ساعت آماده شدیم که از این خانه برویم. حاج احمد آقا گفتند: آقای اشراقی خانه ای دارند که الان در آن کسی نیست. هدف من این است که اینجا را در اولین فرصت در اختیار امام بگذارم. رفتیم خانه مرحوم اشراقی را دیدیم. جای بزرگی بود. گفتم اینجا زیاد هم هست. خانه خیلی اعیانی و خوبی بود. هدف ما این بود که میل حضرت امام را تامین کنیم.

طبعا کسانی که مرتب کار می کردند، برای تامین رفاه امام تصمیم گرفتند که تعمیر مختصری هم بکنند. پس از استقرار امام، اولین بار که رفتیم خدمتشان، امام فرمودند: ما آمدیم اینجا و آقایان را از خانه و زندگیشان بیرون کردیم. من از لطف حضرت امام خیلی خجالت کشیدم. عرض کردم آقا این چه فرمایشی است.[5]

مهمترین فعالیتهای حضرت امام در این اقامتگاه؛ در درجه اول بستر سازی برای تأسیس نظام جمهوری اسلامی به همراه مردم بود که با نخستین انتخابات بعداز پیروزی انقلاب، در 12 فروردین 1358 رقم خورد و ایشان طی پیامی، ضمن تبریک این رخداد بزرگ، رسماً تشکیل حکومت جمهوری اسلامی را اعلام نمود.

حکم تشکیل مجلس بررسی و تصویب قانون اساسی کشور، فرمان تأسیس کمیته امداد و افتتاح حساب 100 امام (بنیاد مسکن)، تشکیل جهاد سازندگی، قطع رابطه با مصر، حمایت از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران و... از جمله حوادث و اقدامات امام در این ایام بود که در همین اقامتگاه و خانه انجام گرفته است.

پس از بازگشت اجباری حضرت امام به تهران، این منزل به آیت الله یزدی مسترد شد. به فرمایش خود ایشان: مسائل انقلاب این جا ادامه پیدا کرد تا وضعیت امام این حالت کسالتشان پیش آمد و آن شب هم شب تاریخی حساسی بود و ما همه ناراحت بودیم که برای انتقال امام از قم به تهران به خاطر ناراحتی قلبی‌ ایشان، پزشکان اینجا گفتند حتماً ایشان باید بروند تهران برف زیادی آمده بود شب سختی هم بود امکانات هم خیلی کم بود. آن شب پزشکان گفته بودند حتما باید منتقل به تهران شود. خلاصه امام رفتند تهران پس از مدت کوتاهی دیگر قرار شد امام تهران باشند. از همان موقع که امام تشریف بردند، من در ذهن خودم گفتم این منزل دیگر برای امام است و خوب است کار مقدسی در آن انجام بگیرد؛ به یک تشکیلات مقدسی داده شود؛ لذا ما همان‌جا خانه مرحوم اشراقی بودیم، تا اینکه در صدد بر آمدم جایی را تهیه بکنم.

یک روز مرحوم حاج احمد آقا به من گفتند شما چرا نمی‌روی خانه­ی خودتان، امام که رفتند، برو خانه‌ی خودتان! گفتم: من چنین تصوری دارم که دلم می‌خواهد یک کار مقدسی در این منزل انجام بگیرد. ایشان گفتند بگذار من از امام بپرسم همین طوری نمی‌شود. بعد گفتند: امام می‌فرماید: نه خیر، خودش برود خانه‌شان و این فکرها را بگذارد کنار. گفتم: این دستور حضرت امام است! اشکال ندارد؛ ولی همیشه در ذهنم بود که اینجا چون امام بودند لذا بهتره یک کار مقدسی در اینجا انجام بگیرد. خلاصه در دوران کار در قوه قضائیه نظرم این شد که این منزل را به یکی از دستگاه‌های دادگستری بدهم. بدهیم به یک مؤسسه ای که در اینجا کار فقهی انجام بدهد. در نهایت من این منزل را به قوه قضائیه واگذار کردم.

به هر حال من وقتی شنیدم الحمدلله این خانه عاقبت به خیر شده و الآن یک مدرسه فقهی اندیشه های امام خمینی شده و دیگر یک پایگاه قطعی علمی حوزوی شده خوشحال شدم و شاید یکی از مصادیق روایات باشد که مکان‌ها هم گاهی مثل اشخاص محترم می‌شوند و قداست پیدا می‌کنند.[6]

این منزل در سال 1383 با مساعدت ریاست جمهور وقت جناب حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی، توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی خریداری شد و در حال حاضر به مدرسه تخصصی فقه امام خمینی تبدیل شده است.

منزل آیت الله اشراقی، داماد حضرت امام

مرحوم شیخ شهاب الدین اشراقی داماد بزرگ حضرت امام در خیابان دورشهر (شهید فاطمی) قم، منزلی داشتند که در سال 58، گهگاهی محل استراحت حضرت امام بود.

محل اقامت امام در قم پس از پیروزی انقلاب اسلامی که قلب تپنده ی انقلاب و مرکز تمام تصمیم گیری کشور و نظام نوپا بود، کوچک بود و همیشه شلوغ و پر رفت و آمد، و روزانه چندین ملاقات و دیدار عمومی و خصوصی در آن انجام می گرفت، لذا محل مناسبی جهت استراحت نبود. به همین دلیل بعضی روزها منزل آقای اشراقی مکان مناسبی برای استراحت بود، به ویژه دوران کسالت و بیماری قلبی امام.

خانم طباطبایی؛ عروس حضرت امام در خاطرات این دوره می گوید:

سال 58 در قم، منزل آقای اشراقی ناراحتی قلبی برای حضرت امام پیش آمد. مدتی آقایان دکترها به آنجا رفت و آمد داشتند تا اینکه قرار شد آقا به تهران منتقل شود. یادم می آید که حضرت امام در حالی که روی تخت خوابیده بودند، خانم و احمد را صدا کرده و دست خانم را گذاشتند توی دست احمد و گفتند: احمد مراقب خانم باش، خانم خیلی برای من زحمت کشیده است، مراقب ایشان باشید.[7]

باغچه ی محل استراحت امام درقم

حضرت امام در مدت 11 ماه حضور در قم، روزانه  چندین ملاقات عمومی و خصوصی و سخنرانی داشتند و این موجب خستگی امام می شد، یا این حال تا آخر قبول نکردند که ملاقات ها را تعطیل یا کم نمایند، تنها با سفارش پزشک و اصرار اطرافیان گاهی در باغچه کوچک دامادشان حاج آقا اشراقی به استراحت می پرداختند. این باغچه در آن زمان کمی بیرون از شهر حساب می شد ولی الآن جزو شهر بوده و در منطقه بلوار امین قم قرار دارد و هنوز به حالت نیمه متروکه به همان حالت می باشد.

در این باره یکی از اطرافیان امام می گویند:

حضرت امام گاهی برای استراحت به باغچه ی آقای اشراقی که حدود 2000 متر بود می رفتند. آنجا چند درخت و مقداری سبزیجات کاشته بودند و دو اطاق هم در گوشه ای ساخته بود. باغچه زیرزمینی داشت که امام نماز را در آنجا به جماعت اقامه می کردند. گاهی محافظان و رعیت های اطراف هم متوجه می شدند می آمدند و در نماز امام شرکت می کردند.[8]

یکی از محافظین حضرت امام نیز در این باره نقل می کند:

یک روز حضرت امام را برای استراحت به باغچه آقای اشراقی بردیم و در حال برگشت، نزدیک محل اقامت امام، دیدم که جمعیت دسته دسته مثل هر روز برای دیدار امام می آیند و پاسدارها هم اعلام می کنند که امروز ملاقات نیست، برمی گردند. ولی دو خانم که همراه یکی از آنها یک بچه بود ایستاده اند و حاضر به ترک آنجا نیستند. خانمی که بچه همراه داشت، می گفت از شهرهای اطراف مشهد برای ملاقات امام آمده و خیلی هم اصرار می کرد.

در این موقع حاج احمد آقا آمدند بیرون و این خانم تا ایشان را دید، جلو رفتند و خواهش و تمنا که امام را ببینند. حاج احمد آقا گفتند که امام ملاقات ندارند، بروید بعداً بیایید. جاج احمد آقا رفتند داخل و بعد مدتی مجدداً برای کاری بیرون آمدند. آن خانم هنوز ایستاده بود و التماس می کرد. حاج احمد آقا مرا صدا زد و گفت: بلند شو برو ماشین را بیاور و این خانم و بچه اش را ببر باغچه، آقا را ببینند و دوباره برگردان. گفتم: چشم! ماشین را روشن کردم و برای احتیاط و رعایت جنبه حفاظتی دختر متأهل یکی از دوستان را همراه خودمان کردیم و رفتیم به طرف باغچه برای دیدن امام.[9]

این باغچه که در حال حاضر جزو شهر قم به حساب می آید به همان صورت سابق و به حالت مخروبه موجود است.

[1] . خاقانی

[2] . خاطرات آیت­الله یزدی، ص 272 تا 275

[3] . خاطرات خادمان و پاسداران، ص 106

[4] . خاطرات آیت الله یزدی، ج 1، ص 150

[5] . پابه پای آفتاب، ج 2، ص 322 - 323

[6] . هفته نامه حریم، سال دوم، ش 56، 17 اسفند 1391

[7] . یک ساغر از هزار، ص 526 و 527

[8]  خاطرات خادمان و پاسداران امام، ص 113 - 115

[9] همان، ص 120 - 122

. انتهای پیام /*