پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۱۹۷/ ساعت سه بعدازظهر روز هشت شهریور، جلسه شورای امنیت کشور؛ حاضران: محمدعلی رجایی رئیس جمهور، محمد جواد باهنر نخست وزیر و مسعود کشمیری جانشین دبیر شورای امنیت بالای میز جلسه نشسته‌اند. تیمسار وحید دستجردی کنار باهنر و بعد از او اخیانی به جای فرماندهی ژاندارمری کل نشسته، در کنار وی به ترتیب تیمسار کتیبه، سرورالدینی معاون وزیر کشور، خسرو تهرانی از اطلاعات نخست وزیری، کلاهدوز قائم مقام سپاه یک طرف میز بودند و طرف دیگر میز تیمسار شرف خواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ وحیدی معاون هماهنگی ستاد مشترک، سرهنگ وصالی فرمانده عملیات نیروی زمینی و سرهنگ صفاپور فرمانده عملیات ستاد مشترک قرار دارند.

 

ضبط صوت بزرگ کشمیری که مخصوص ضبط جلسات است، درست نزدیک رجایی و باهنر قرار می‌گیرد و کشمیری به معمول هر جلسه چای می‌ریزد و برای حاضرین می‌آورد و پس از گفت‌وگوی کوتاهی با خسرو تهرانی از جلسه خارج می‌شود. او پیش از خروج از جلسه کیف بزرگی را که همیشه همراه دارد با پا به نزدیکی رجایی هدایت می‌کند. کشمیری از ساختمان نخست وزیری خارج می‌شود و در میدان پاستور نزد کسانی می‌رود که منتظر اویند تا دبیر شورای امنیت را به یک نقطه امن انتقال دهند. همزمان صدای انفجار شدیدی منطقه را می‌لرزاند. مطابق نظر کارشناسان بمب از نوع خاص «تخریبی-آتش‌زا» بوده که از حدود 2 پوند تی- ان- تی و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیف دستی جاسازی شده بوده.

 

سرهنگ کتیبه در شرح واقعه روی داده می‌گوید: « من موقع ورودم به اتاق کنفرانس مشاهده کردم که آن خائن از خدا بی‌خبر (کشمیری) در حال ورود به جلسه است... قبل از همه مرحوم «شهید وحید دستجردی» گزارش وقایع هفته شهربانی را عنوان کرد...مرحوم کلاهدوز هم در آن جلسه از طرف سپاه پاسداران حضور داشت... در همین لحظات که بحث و گفت‌وگو در جلسه ادامه داشت من ناگهان احساس کردم همین‌طور که روی صندلی نشسته بودم بی‌اراده سرپا ایستاده و تمام صورتم و مخصوصاً پیشانی‌ام بشدت می‌سوزد. مسئله‌ای که برای من اهمیت دارد، شدت انفجار بود که ما صدای آن را در آن لحظه نشنیدیم، ولیکن پرده‌های گوش افرادی که آنجا بودند تمام پاره شده بود.»

خبرگزاری فرانسه به نقل از خبرگزاری پارس (که بعدها به خبرگزاری جمهوری اسلامی ایرنا تغییر نام یافت) اعلام کرد، گروه مجاهدین خلق در انگلستان طی اطلاعیه‌ای مسئولیت این انفجار را پذیرفته‌اند. با این حال بهزاد نبوی، در مصاحبه مندرج در کتاب «بیم‌ها و امیدها» تأکید می‌کند: توجه کنید! منافقین [مجاهدین خلق]، هرگز مسئولیت فاجعه انفجار حزب جمهوری اسلامی و انفجار نخست‌وزیری را که طی آن بسیاری از چهره‌های شاخص نظام و انقلاب به شهادت رسیدند، به عهده نگرفتند.

در نهایت  در روز هشت شهریور سال ۱۳۶۰ در یک اقدام تروریستی بی‌سابقه جلسه شورای امنیت کشور با حضور رئیس جمهور و نخست وزیر منفجر شد و شهید رجایی و شهید باهنر به همراه دفتریان و وحید دستجردی در این انفجار تروریستی به شهادت رسیدند. نفوذ ضدانقلاب به دستگاه‌های امنیتی تا حد دبیری شورای امنیت کشور و چگونه تبرئه شدن عوامل این نفوذ موضوعی است که سال‌ها درباره آن در محافل سیاسی و امنیتی بحث می‌شود.

 

رجایی که بود؟

 

شهید رجایی هنگام شهادت، ۴۸ سال داشت. او پس از پیروزی انقلاب، ابتدا مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را برعهده گرفت و سپس، در سال ۱۳۵۹، به عنوان نماینده مردم تهران، وارد مجلس شورای اسلامی شد. او در ۲۰ مرداد ۱۳۵۹، به نخست‌وزیری و پس از عزل بنی‌صدر از مقام ریاست جمهوری، در انتخابات دوم مرداد ۱۳۶۰ با کسب بیش از ۱۳ میلیون رأی، به عنوان دومین رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب شد. شهید باهنر نیز، هنگام شهادت ۴۸ ساله بود. او پس از پیروزی انقلاب، مسئولیت‌هایی از جمله عضویت در شورای انقلاب، نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش (در کابینه شهید رجایی) و دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی(پس از شهادت آیت‌ا... بهشتی) را برعهده داشت. شهید باهنر پس از انتخاب شهید رجایی به ریاست‌جمهوری، از سوی وی به نخست‌وزیری برگزیده شد.

 

در هشتمین روز شهریور سال ٦٠ چه اتفاقی افتاد؟

 

واقعه تروریستی روز ۸ شهریور ۱۳۶۰، با طراحی و نقشه سازمان منافقین و بازیگری مسعود کشمیری، اتفاق افتاد. کشمیری از مدت ها قبل به عنوان نفوذی وارد بدنه نظام شده و تا حساس ترین مناصب امنیتی کشور، یعنی جانشین دبیر شورای عالی امنیت ملی، بالا رفته بود. او بود که روز ۸ شهریور، با خونسردی تمام، کیف حاوی بمب را در دفتر نخست وزیر کار گذاشت و آن فاجعه را به بار آورد. روزنامه اطلاعات، روز نهم شهریور ۱۳۶۰، گزارشی را با عنوان «گزارش لحظه به لحظه از انفجار بمب در نخست‌وزیری» منتشر کرد.

در این گزارش آمده بود: «حادثه انفجار در ساعت ۳ بعدازظهر دیروز روی داد و در این ساعت، آقایان محمدعلی رجایی، رئیس جمهور و دکتر محمدجواد باهنر نخست‌وزیر و چند تن از مقامات نظامی و امنیتی کشور، در یک جلسه فوق‌العاده شرکت داشتند. در پی انفجار بمب که گفته می‌شود در داخل یک کیف دستی جاسازی شده بود، قسمت‌هایی از طبقه اول و طبقه دوم ساختمان نخست‌وزیری در مجاورت خیابان پاستور دچار حریق شد و آتش و دود فضای محل انفجار را فرا گرفت. در این حادثه، محمدعلی رجایی رئیس جمهور و دکتر محمدجواد باهنر نخست‌وزیر و چند تن از مقامات مملکتی که در جلسه مذکور حضور داشتند، به درجه رفیع شهادت نایل شدند و مجروحان حادثه با کمک ماموران و پرسنل نهادهای انقلابی، به بیمارستان‌ها انتقال یافتند و تحت مراقبت‌های درمانی و پزشکی قرار گرفتند.»

 

طبق اخباری که خبرنگاران مخابره کردند، تا ساعت ۱۲ شب روز ۸ شهریور، آمار تلفات، هشت شهید و ۲۳ مجروح گزارش شد. در میان مجروحان، شخصیت‌هایی مانند سیدموسی نامجو، از فرماندهان ارتش، حضور داشتند که بعدها به شهادت رسیدند. پیکرهای شهدای این فاجعه، طوری سوخته بود که به هیچ وجه شناسایی آن‌ها ممکن نبود. از سوی دیگر، در میان مجروحان این اقدام تروریستی، اثری از رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر به چشم نمی‌خورد و حدس زده می‌شد که دو پیکر از سه پیکر به دست آمده، متعلق به آن دو بزرگوار باشد. بالاخره در آخرین ساعت شب، پیکر مطهر این دو شهید بزرگوار، از روی برخی اجزای برجا مانده از پیکرشان، شناسایی شد. در پی شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، طبق اصل یکصد و سی‌ام قانون اساسی، شورای موقت ریاست جمهوری تشکیل شد تا امور کشور توسط این شورا، مرکب از حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی و آیت‌ا... موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور تا انتخاب رئیس جمهور جدید، اداره شود. این شورا روز ۱۱ شهریورماه، طی نامه‌ای به مجلس شورای اسلامی، آیت‌ا... مهدوی کنی را به عنوان نخست‌وزیر پیشنهاد کرد. در جلسه‌‌ همان روز مجلس، آیت‌ا... مهدوی کنی، از ۱۹۶ رای اخذ شده، با ۱۷۸ رای موافق، ۱۰ رای مخالف و ۸ رای ممتنع، به عنوان نخست‌وزیر موقت رای اعتماد گرفت.

 

مسعود کشمیری کیست؟

 

مسعود کشمیری فرزند سعید با شماره شناسنامه ۴۰۱، متولد ۱۳۲۹ از کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود که از تاریخ ۵۱/۵/۲۳ تا اواخر سال ۵۳ با قراردادهای ۶ ماهه به عنوان کارآموز در وزارت کار و امور اجتماعی شاغل بوده است. وی همچنین پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در شرکت «سایبرناتیک» و شرکت انگلیسی «رایدر هند» با مسئولیت فردی معروف به «مستر نیشام» شاغل بوده است. با پیروزی انقلاب و بازگشت خارجی‌ها به کشورهایشان، شرکت مذکور منحل می‌شود و مسئول شرکت با برجای گذاشتن اموال خود از کشور فرار می‌کند. شرکت سایبرناتیک نیز مربوط به اسماعیل داوودی شمسی بوده است و معرف‌های کشمیری، قدسی خرازیان و رضیه آیت‌الله زاده شیرازی از اعضای شاخص منافقین بوده‌اند. از دیگر معرفین وی علی اکبر تهرانی است که از متهمین ردیف اول در پرونده هشتم شهریور بوده است.

 

وی قبل از انقلاب توسط پسر دایی خود، ابوالفضل دلنواز -که برادر همسرش نیز بود و در درگیری مسلحانه معدوم شد- جذب سازمان مجاهدین شد. ابتدا در بحث‌های خانوادگی از آنها حمایت می‌کرد، لیکن به مرور زمان چهره‌ای حزب اللهی و حامی جمهوری اسلامی به خود گرفت. او به همراه علی اکبر تهرانی تحت مسئولیت محمود طریق الاسلام در این سازمان حضور داشت. وی پس از انقلاب نیز همچنان عضو سازمان منافقین بوده و اسامی مستعاری همچون «حنیف» و «مجیب» داشته است. منزل او در مهرشهر کرج و آریاشهر از بزرگترین انبارهای سلاح و مهمات سازمان بوده است و افراد سطح بالایی از سازمان در این منازل به تشکیل جلسه می‌پرداخته‌اند. همسر وی مینو دلنواز نیز از اعضای فعال منافقین بوده و اکنون نیز به همراه وی متواری است. کشمیری همزمان با فعالیت گسترده در سازمان منافقین به عضویت در کمیته مستقر در اداره دوم ارتش تحت سرپرستی محمدکاظم پیرو رضوی درمی‌آید.

  

باهنر که بود؟

 

محمدجواد باهنر  دارای فوق لیسانس علوم تربیتی و دکترای الهیات از دانشگاه تهران بود که پس از فارغ‌التحصیلی، به حرفه معلمی روی آورد و در دوران پهلوی به تدوین کتب درسی دینی و قرآن پرداخت. باهنر پیش از کسب سمت نخست‌وزیری، به عنوان سومین وزیر آموزش و پروش ایران مشغول به کار بود. باهنر را می‌توان از نخستین تدوینگران و مؤلفان کتب مذهبی مدارس ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران دانست. شهید باهنر در سال ۱۳۱۲ در یکی از محله‌های قدیمی شهر کرمان به نام محله شهر که از محله‌های بسیار قدیمی و فقیرنشین شهر کرمان بود، به دنیا آمد. محمد جواد باهنر فرزند دوم خانواده و دارای نه خواهر و برادر بود. پدر او پیشه‌ور ساده‌ای بود که زندگی محقرانه‌ای داشت و به واسطه مغازه کوچکی که در سرگذر محله داشت امرار معاش می‌کرد. در سن پنج سالگی برای آموزش به مکتب خانه‌ای سپرده شد و نزد بانوی معلم مکتب‌خانه قرآن را فرا گرفت از حدود یازده سالگی با راهنمایی حجت‌الاسلام حقیقی، فرزند معلم مکتب خانه، به مدرسه معصومیه کرمان وارد شد و تعلیم دروس حوزوی را آغاز کرد.

 

وی در سال ۱۳۵۷ به فرمان امام خمینی (ره) به عضویت شورای انقلاب درآمد و پس از پیروزی انقلاب هم با پذیرش مسئولیت در نهضت سواد آموزی، نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی، نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش و پرورش، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با ۲٬۱۳۴٬۴۳۴ رأی (درصد آراء: ۶۴٫۸۰) به ایفای نقش پرداخت. او با حکم امام خمینی (ره) در سال ۱۳۵۹ به عضویت ستادانقلاب فرهنگی درآمد. وی سپس در کابینه محمد علی رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد.

 

به دنبال برکناری بنی صدر از مقام ریاست جمهوری و انتخاب محمد علی رجایی به عنوان ریاست جمهوری، بنا به پیشنهاد رجایی، باهنر (که پس از شهادت شهید بهشتی در یک بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی به سمت دبیر کلی آن حزب انتخاب شده بود) در سال ۱۳۶۰ به عنوان نخست‌وزیربه مجلس شورای اسلامی معرفی شد و مجلس نیز به او و وزرای وی رأی اعتماد داد. سر انجام شهید باهنر به همراه شهید رجایی درانفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰ در دفتر نخست‌وزیری به شهادت رسید.

 

تجلیل امام از جایگاه شهدای ٨ شهریور

 

امام در دیداری که در تاریخ ۸ شهریور سال ۱۳۶۵ با اعضای هیئت دولت داشتند، از شهیدان رجایی و باهنر و عراقی چنین یاد کردند:

««...لازم است که در این روزی که فاجعه نخست وزیری رخ داد یک یا چند کلمه ای یادی از این دو نفر شهید بزرگوار و همین طور آقای عراقی که من سابقه طولانی با ایشان داشتم، بشود. من از خصوصیاتی که در این آقایان بود، آقای رجایی، آقای باهنر، آقای عراقی، آنی که به نظرم خیلی بزرگ است، این است که آقای رجایی یک نفر آدمی بود که دستفروشی [می کرد] در بازار از قراری که گفتند من در مطالعاتی که در ایشان کردم به نظرم آمد که از حال. دستفروشی اش تا حال ریاست جمهوری، در روح او تأثیری حاصل نشد. چه بسا اشخاصی هستند که اگر کدخدای ده بشوند، تغییر می کنند به واسطه ضعفی که در نفسشان هست، تحت تأثیر آن مقامی که پیدا می کنند واقع می شوند، و اشخاصی هستند که مقام تحت تأثیر آنهاست از باب قوّت نفسی که دارند. و آقای رجایی، آقای باهنر در عین حالی که خوب، یکیشان رئیس جمهور بود، یکیشان نخست وزیر بود، این طور نبود که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد، آنها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنی، آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آنها را نبرده بود تحت لوای خودش. و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد و الحمد للَّه در این جمهوری بسیارند همچو اشخاص که تفاوتی به حالشان نکرده است. آن وقتی که در طلبگی بودند یا در بازار بودند با وقتی که مقام پیدا کردند فرقی نکرده است که انسان ببیند که خیر حالا یک بادی به غبغب بیندازد و یک هیاهویی به جا بیاورد و اینها نشده است و این مسئله ای است که اهمیت دارد. آنکه تحت تأثیر مقام می رود، نه این است که یک مقامی دارد. این از باب اینکه بسیار آدم ضعیفی است، مقام به او تسلط پیدا می کند و دنبال او هم می رود آن وقت و این دنبال رفتنِ مقام بسیار ضرر دارد، برای خود انسان و برای کسانی که در کار هستند برای کشورشان، از آن طرف اگر چنانچه عکس شد، تأثیر خوب دارد، هم برای خودشان و هم برای کشور. و لهذا، من با این که ما ابَرّئُ نَفْسی انَّ النَّفْسَ لَامَّارَةٌ بِالسُّوء به شما آقایان عرض می کنم که توجه به این معنا داشته باشید، این مقامات بعد از چند روزی دیگر تمام می شود. آنهایی که در اریکه قدرتهای بزرگ بودند بعد از چند روز تمام شد. آنهایی هم که به درویشی و به قناعت زندگی کردند آنها هم تمام شد. این امور تمام می شود، آن چیزی که هست، ما در حضور حق تعالی هستیم و ثبت است در نامه اعمال ما همه امور، همه خلجانات نفسانی و ما باید فکر آنجا باشیم.

این راجع به این آقایان که واقعاً اسباب تأسف شد که یک همچو اشخاصی را اشخاص فاسد از بین بردند. ولی بحمد اللَّه اینها در مماتشان هم تقویت کردند این جمهوری اسلامی را. آقای عراقی را هم من سالهای طولانی می شناختم، در همان اوایل امر که این مسائل پیش آمد، ایشان وارد بود در امر و با من دوستی داشت، او هم بسیار مرد صالح و بزرگواری بود، خداوند همه اینها را رحمت کند.» (صحیفه امام؛ ج ۲۰، ص ۱۲۴ – ۱۲۵)

 

نهایتا واقعه ۸ شهریور سال ۱۳۶۰ و ترور شهیدان رجایی و باهنر و برخی دیگر از دولتمردان، باعث آن شد تا فاصله روزهای ۲ تا ۸ شهریور هر سال، به عنوان هفته دولت نامگذاری شود.

. انتهای پیام /*