پرتال امام خمینی(س):یادداشت۱۹۴/  امام موسی صدر فعال‌ترین پیشوای شیعیان لبنان و مبتکر و پیش آهنگ واقعی نهضت صلح معاصر در لبنان و حتی خاورمیانه است. او در ۳۱ اوت ۱۹۷۸ میلادی در هنگام سفر به لیبی بصورت اسرار آمیزی ناپدید شد و این موضوع در هاله‌ای از ابهام قرار گرفت.
امام موسی صدر بنیانگذار مشهور جنبش امل و رهبر سابق مسلمانان شیعه لبنان است و اکنون حدود ۴۲ سال از زمان ناپدید شدن او می گذرد و پرونده ناپدید شدن امام موسی صدر به یکی از مسایل کلیدی در میان رویدادهای اصلی خاورمیانه مبدل شده است. دولت های لبنان، ایران و لیبی و اقشار مختلف مسلمانان شیعه کشورهای خاورمیانه موضوع ناپدید شدن و کشف سرنوشت وی را پیگیری و دنبال می کنند؛ این مساله همچنین به یک جدال بین المللی دراز مدت دامن زده و سازمان ملل متحد، اتحادیه عرب، سازمان کنفرانس اسلامی و حتی دربار پاپ واتیکان در رم را درگیر کرده است.

زندگینامه امام موسی صدر


سید موسی صدر مشهور به امام موسی صدر پیشوای دینی مشهور و ایرانی تبار مسلمانان شیعه لبنان است که در ۱۳۰۷ خورشیدی در شهر مذهبی قم چشم به جهان گشود. او رهبر دینی شیعیان و صاحب افکار ژرف و اندیشه های ناب، روشن بین و روشن فکر و دارای سعه صدر، مسلط به چندین زبان خارجی، مهارت و استادی در سخنرانی بود. پدرش سید صدرالدین صدر یکی از مراجع مشهور قم بود. امام صدر در ایران تحصیل کرد. او در نوجوانی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در زادگاهش قم به پایان رساند و سپس به دستور پدرش برای فراگیری علوم دینی وارد حوزه علمیه قم شد و آموزش های دینی سنتی و جدید را به صورت منظم فراگرفت. در دوران تحصیل در حوزه علمیه قم در محضر علمای متعددی از جمله امام خمینی(ره) تلمذ کرد و بعدها نیز یکی از حامیان جدی انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) بود.


امام موسی صدر تحصیلات دانشگاهی خود را دانشکده حقوق دانشگاه تهران عالی ترین پایگاه علم و دانش ایران گذرانید و با کسب نمرات ممتاز و پس از گذشت حدود چهار سال موفق به کسب مدرک کارشناسی در رشته حقوق در اقتصاد  شد. پس از پایان تحصیلات دانشگاهی به درخواست پدرش به قم مراجعت کرد و پیشه سنتی خود را به عنوان یک روحانی و عالم دینی آغاز و مجله ای به نام «مکتب اسلام» راه اندازی کرد. با درگذشت پدرش او نیز به نجف اشرف در عراق مهاجرت کرد و در محضر مراجع عظام همچون محسن حکیم و ابوالقاسم خویی به ادامه تحصیل علوم اسلامی مشغول شد.
در ۱۹۵۷ میلادی برای نخستین بار به لبنان سفر کرد. در این مسافرت، وضع فقر و عقب ماندگی مسلمانان شیعه لبنان تأثیر عمیقی بر او نهاد. در ۱۹۶۳ میلادی تابعیت لبنانی خود را از دست شهاب رئیس جمهور لبنان دریافت کرد. از این زمان به بعد پله های رشد و ترقی را آغاز کرد و مسوولیت زعامت دینی شیعیان لبنان را برعهده گرفت و با سلوک سیاسی روشن، معتدل و نرم خویش همه مسلمانان و مسیحیان لبنان و پیروان ادیان گوناگون را به سوی عقیده سیاسی روشن همزیستی مسالمت آمیز هدایت کرد و به ستاره درخشان دینی و سیاسی برآمده درصحنه دینی و سیاسی لبنان مبدل گشت و نقش برجسته ای در صحنه لبنان معاصر و سیاست بین الملل خاورمیانه ایفا کرد.

ناپدید شدن امام موسی صدر در لیبی و بروز جدال بین المللی

معمر قذافی رهبر سابق لیبی فعالانه در امور داخلی لبنان مداخله می کرد و به نیروهای سیاسی طرفدار لیبی یاری و کمک می رساند و تلاش داشت تا به کمک جنگ داخلی در لبنان، تمام مسیحیان را از این کشور بیرون براند و لبنان را به یک کشور سرتاسر مسلمان تبدیل کند. این عقاید و عملکرد قذافی بدیهی است که با نظرات و مواضع امام صدر مبنی بر تفاهم و همزیستی همه احزاب و طوایف لبنانی اختلاف جدی و اصولی داشت،۲ طرف حتی در بیشتر مسایل بین المللی منطقه خاورمیانه بحث و مشاجره داشتند. در ۱۹۷۸ میلادی، در برابر اوضاع جدی و رو به وخامت لبنان، امام موسی صدر تصمیم گرفت که مصرانه از رهبران کشورهای عربی نگران اوضاع لبنان، بخواهد برای حل و فصل این مساله میانجیگری و اقدام کنند. به این خاطر سفر خود به چهار کشور عربی را آغاز کرد و در این میان سفری نیز به لیبی کرد و با قذافی برای تبادل نظر و مشورت و توضیح همه جانبه و صریح مسایل مورد نظر دیدار کرد تا اختلاف نظرهای سیاسی را به طور کامل برطرف کند.
لیبی نهمین سالگرد انقلاب خود را جشن گرفت اما امام موسی صدر در جایگاه میهمانان حضور نداشت. چند روز بعد مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان فوراً با سفارت لیبی در لبنان تماس گرفت و جویای وضعیت امام صدر شدند، اما سفارت لیبی هیچ پاسخی ارایه نداد. سفارت لیبی پاسخ داد: «امام موسی صدر و دو همراه ایشان عصر روز ۳۱ اوت با هواپیمای خطوط هوایی ایتالیا لیبی را به قصد رم ترک کرده اند.»

دولت لبنان، مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان و رهبران احزاب و طوایف دینی مسیحیان لبنان از دولت ایتالیا و دربار پاپ واتیکان درخواست کردند تا تحقیقاتی درباره ناپدید شدن امام موسی صدر انجام دهند، دربار واتیکان و دولت ایتالیا نیز موضوع را مهم و جدی تلقی کردند و تحقیقات جدی انجام دادند و بعدها رسماً اعلام کردند که امام صدر و ۲ همراه او هرگز وارد خاک ایتالیا نشده اند. بدین گونه، امام موسی صدر ستاره درخشان سیاسی و دینی و محبوب همه شیعیان لبنان و شخصیت های گوناگون آن سرزمین که بیش از ۱۸ سال در محافل سیاسی لبنان و خاورمیانه نقش ارزنده ای ایفاء کرده بود در جریان سفر رسمی به لیبی و به اتفاق ۲ همراهش در آن سرزمین به طور اسرارآمیزی ناپدید شد.

خاطره خانم فرشته اعرابی از واکنش امام خمینی به ربوده شدن امام موسی صدر

خانم فرشته اعرابی، نوۀ امام خمینی خاطرات خود را از شهریور ۱۳۵۷ و ربودن امام موسی صدر و واکنش امام خمینی به این مسئله بیان کرده است.
متن زیر بخشی از مصاحبه فرشته اعرابی با گروه تاریخ شفاهی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر است. در این بخش ایشان از خاطرات خود از روزهای ربوده شدن امام موسی صدر می‌گوید: «یادم هست قبل از ۱۷ شهریور بود. آن موقع من نجف بودم و در خانۀ امام بودم. تاریخ دقیق یادم نیست اما یادم هست که هنوز حادثه ۱۷ شهریور اتفاق نیفتاده بود. حدود ساعت هشت صبح بود. امام خمینی در نجف معمولاً بعد از صبحانه در حیاط خانه می‌نشستند و مطالعه می‌کردند و آن روز من کنارشان نشسته بودم... که صدای پای حاج احمد آقا را شنیدم، نگاه کردم دیدم حالتشان طبیعی نیست و خیلی آشفته و سراسیمه و باشتاب ایوان را طی کردند و امام هم از صدای پایش متوجه شدند که این صدای پای طبیعی و معمولی نیست و سرشان را بالا آوردند. ایشان از پله‌ها پایین آمد. رسید جلو آقا و گفت «می‌گویند آقا موسی گم شده‌اند.» درست همین لفظ را به کار بردند. امام یک دفعه کتابشان را زمین گذاشتند، نیم خیز شدند و گفتند: «یعنی چه؟» هر وقت از چیزی تعجب می‌کردند همین را می‌گفتند. گفتند: «یعنی چه؟»  
آخر من با تصور خودم، متوجه بودم که «گم شدن» برای شخصیتی که وقتی از جایی به جای دیگر می‌رفت، چندین ماشین او را اسکورت می‌کرد، عجیب بود. در‌‌ همان مدتی که لبنان بودیم، در زمان جنگ‌های داخلی معمولاً وقتی ایشان جایی می‌رفتند، یک ماشین مسلح جلو ایشان و یک ماشین مسلح عقب ایشان بود و همه جا در کنارشان افراد مسلح حضور داشتند. چطور می‌شود که چنین چیزی؟ خلاصه، تا امام گفتند «یعنی چه؟» احمدآقا شروع کردند به توضیح دادن. گفتند که امروز صبح مطلع شدیم....
امام کتاب را تا کردند و از جا بلند شدند و گفتند خب، شما چه کردید؟ یعنی این خبر را که شنیدید، چه کردید؟ احمدآقا گفتند که من آمدم به شما اطلاع بدهم. امام گفتند که همین الآن از طرف من، هم به حافظ اسد و هم به عرفات تلگراف بزنید و بگویید سریع مسئله را پی‌گیری کنند و به ما اطلاع بدهند.
ایشان با‌‌ همان عجله‌ای که آمده بود، برگشت. برگشت رفت بیرونی و حدود یک ساعت بعد، آمد. البته آن موقع دیگر آقا پایین نبودند، بالا بودند. من رفتم جلو و گفتم چی شد. گفت هنوز هیچی. یعنی فکر می‌کردیم که لابد تا نیم‌ساعت دیگر خبر می‌رسد. یک ساعت گذشته بود و من گفتم توی این یک ساعت خب حتماً معلوم شده است.
آن وقت ایشان توضیح داد که همچین سفری بوده و همچین ملاقاتی بوده و ایشان معلوم نیست که خلاصه چه اتفاقی برایشان افتاده و هیچ کس هنوز هیچ مسئولیتی را به عهده نگرفته است و هیچ ردپایی پیدا نشده. سؤال کردم تلگراف‌هایی که قرار بود بزنید، زدید؟ گفتند بله، ولی حالا منتظر جوابیم. یعنی واقعاً تصور این بود که خب لابد تا ظهر معلوم می‌شود، تا عصر معلوم می‌شود. یعنی هر سه ساعت، چهار ساعت هی از هم می‌پرسیدیم خب چه شد؟ جواب، هیچ!  
تا سر شب، آن ساعتی که آقا می‌آمدند پایین، به ایشان گفتم که من از دایی پرسیدم، تلگراف‌ها رفته و ظاهراً هیچ خبری نرسیده. گفتند بله، من هم پرسیده‌ام و گفته‌ام پی‌گیریهای دیگری هم بشود. من سؤال نکردم پی‌گیری‌های دیگر چیست.
فردایش هم همین‌طور... خلاصه، فاصله‌ای نشد که قضیۀ هفده شهریور پیش آمد و کشتار مردم و مسائلی که پیش آمد. مقداری این جریان، نمی‌گویم تحت‌الشعاع قرار گرفت اما بالاخره حساسیت آن مسئله زیاد بود و می‌شود گفت اخبار بیشتر حول آن مسئله بود تا این‌که یادم هست روزی دوباره در حضور خود آقا از دایی پرسیدم خب، از آن قضیه چه خبر و گفتند هنوز هیچی. یعنی طوری گفتند هیچی که من گفتم خب حتما تا مثلاً فردا معلوم می‌شود. واقعاً همه همین فکر را می‌کردند. یعنی واقعاً پیدا بود که این امید در همه هست که حالا اگر امروز نشد، فردا خبری می‌شود. اما نشد و همچنان نشده است....»

نامه به معمر قذافی و حافظ اسد درباره مفقود شدن امام موسی صدر

امام خمینی(س) در ۲۵ مهر ۱۳۵۷ در نامه ای به معمر قذافی، رئیس جمهور لیبی در خصوص مفقود شدن ناگهانی امام موسی صدر نوشتند: «حضرت رئیس جمهور لیبی‏ پس از اهدای سلام و تحیت؛ قضیۀ جناب حجت الاسلام آقای صدر به شکل معمایی‏‎ ‎‏مرموز درآمده است. بستگان ایشان پس از بررسی می گویند در لیبی هستند. چون جناب‏‎ ‎‏ایشان مورد احترام و محبت روحانیون و دیگر جناحها هستند و این امر موجب نگرانی‏‎ ‎‏آنهاست مقتضی است در آن اهتمام نمایید. و از دولت خودتان بخواهید ما را از سلامت‏‎ ‎‏ایشان و محل اقامتشان مطلع نموده نگرانیها را رفع کنند. والسلام علیکم.‏
‏‏15 ذی القعده 98‏
‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏»
(صحیفه امام؛ ج٤، ص٤٥)

همچنین ایشان در ١ مهر همان سال در نامه ای به حافظ اسد، رئیس جمهور سوریه در خصوص این مسئله نوشتند: «حضرت آقای حافظ اسد، رئیس جمهوری سوریه و رئیس کنگره جبهۀ صمود و رفض‏‎ ‏‏پس از اهدای سلام؛ اینجانب از غیبت جناب حجت الاسلام آقای سید موسی صدر‏‎ ‎‏نگران و متأثرم. از جنابعالی تقاضا دارم که این موضوع را با سران کشورهایی که در قضیۀ‏‎ ‎‏فلسطین اجتماع کرده اند در میان گذارید و اهتمام آنان را جلب نمایید.‏ ما و ملت ایران، در این عصر، گرفتار رژیمی هستیم که با اتکا به پشتیبانی امریکا ملت‏‎ ‎‏را در آتش دیکتاتوری و کشتارهای دسته جمعی و سلب همۀ آزادیها می سوزاند. ما از‏‎ ‎‏شما سران دولتهای اسلامی برای رهایی ملت بی پناه ایران کمک می خواهیم. برادران‏‎ ‎‏مسلمان شما در زیر چکمۀ دژخیمان شاه خرد شده اند و حکومت نظامی که در اکثر‏‎ ‎‏شهرستانهای مهم ایران برپاست ملت را به جان آورده.‏ از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل می شود:‏‏ کُلُّکم راعٍ و کُلُّکم مَسئولٌ عن‏‎ ‎‏رَعِیَّته‏‎[2]‎‏؛ همۀ افراد و از جمله شما سران دولتهای اسلامی که قدرت دفاع از ملت مظلوم ما‏‎ ‎‏را دارید مسئول هستید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.‏ روح الله الموسوی الخمینی‏» ( صحیفه امام؛ ج۳، ص۴۷۹)

سخنرانی در جمع خانواده امام موسی صدر (رنج در راه هدف ـ فراگیری اسلام)

بنیان گذار کبیر جمهوری اسلامی در بعدظهر روز ۶ شهریور سال ۵۹ در دیدار با خانواده امام موسی صدر به مناسبت دومین سالگرد ناپدید شدن ایشان فرمودند: «آقای صدر را، که من سالهای طولانی دیده ام، بلکه‏‎ ‎‏باید بگویم من بزرگ کردم ایشان را، من فضایلشان را می دانم و خدمتهایی هم که بعد از‏‎ ‎‏آنکه به لبنان رفته اند کرده اند، آن را هم می دانم و آنچه که لبنان احتیاج به ایشان دارد، باز‏‎ ‎‏آن را هم می دانم. من امیدوارم که ان شاءالله ، ایشان برگردند به محلّ خودشان و مسلمین‏‎ ‎‏آنجا از ایشان استفاده کنند. همین حالا هم که ایشان می گویید، که شواهد داریم که در‏‎ ‎‏لیبی هستند، همین امر، در راه خدمت به مکتب و خدمت به اسلام است. این هم برای‏‎ ‎‏ایشان عبادت نوشته می شود. برای ماها هم این اموری که واقع می شود، باید سهل باشد،‏‎ ‎‏از باب اینکه در راه اسلام است.‏ آقای صدر حالا دو سال است که در حبس هستند، لکن جدّ ایشان هفت‏‎ ‎‏سال می گویند مسلّم بوده، احتمال چهارده سال هم هست.‏‎ این یک راهی بوده است که همۀ اولیای خدا، نه فقط آنهایی که در زمان اسلام‏‎ ‎‏بودند، قبل از اسلام هم انبیا و اولیایی که بودند، راهشان همین بوده. اینطور نبوده است که‏‎ ‎‏آنها در رفاه مادی باشند و در ـ عرض کنم ـ کارهای چه. وقتی که تاریخ انبیا را ملاحظه‏‎ ‎‏کنید، می بینید که سرتاسر تاریخ انبیا مجاهده و زحمت و تعب بوده است، لکن آنها‏‎ ‎‏خوش بودند به اینکه در خدمت آن هدفی که دارند بودند و این، هم مایۀ افتخار شماست‏‎ ‎‏و ‏‏[‏‏هم‏‏]‏‏ خانوادۀ آقای صدر که یک فرد لایقی که خدمت می کرد، در راه خدمت‏‎ ‎‏گرفتاری ای پیدا کرده است. من امیدوارم که این گرفتاری زود سر بیاید و من‏‎ ‎‏دعای به ایشان می کنم و خواهم کرد و امیدوارم که زودتر ان شاءالله، ایشان خلاص بشوند‏‎ ‎‏و برگردند.‏» ( صحیفه امام؛ ج۱۳، ص۱۶۶ و ۱۶۷)

نگرانی ها و دغدغه امام راحل درباره ربودن امام موسی صدر

«راجع به آقای صدر ما از آن وقت که نجف بودیم و این قضیه واقع شد تا وقتی که پاریس رفتیم و بعد هم به ایران آمدیم، دنبال این قضیه بودیم. آقای صدر در ایران متولد شده است و ایرانی است، با من سوابق زیاد دارد و بعد از اینکه ایرانی است، رفته است به لبنان؛ و ما علاقه داریم، هم به اینکه ایرانی است و هم به اینکه در لبنان رئیس مجلس شیعی بوده است. علاقه داشتیم به اینکه این معما را حل بکنیم و مکرراً با لیبی اتصال پیدا کردیم. بلکه آقای قطب زاده را یک دفعه فرستادیم به لیبی دنبال این مطلب. و بعد هم که اینجا آمدیم، هم سفیر لیبی که آمد پیش من، راجع به این مسأله صحبت کردم و هم نخست وزیر که آمد حل این معما را از ایشان خواستم. و مع الأسف تا کنون برای ما این معما حل نشده است. امیدوارم که با کوشش دولت ایران و سایر اقشار علاقه‏مند به اسلام، این معما حل بشود.» (صحیفه امام؛ ج۷، ص۱۹۹)

«ما نگران سرنوشت امام موسی صدر هستیم و می‏خواهیم به محض بازگشت به لیبی به سرهنگ قذافی بگویید هر چه زودتر در مورد سرنوشت امام موسی صدر رسیدگی کند.» (صحیفه امام؛ ج۷، ص۱۱۹)

در کتاب خاطرات سیاسی-اجتماعی دکتر صادق طباطبایی که به همت موسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی(س) به چاپ رسیده است به ذکر نکات و روایاتی در خصوص ویژگی های امام موسی صدر پرداخته شده که در ادامه می خوانید:

«اجازه دهید درباره رابطه امام صدر با نهضت فلسطین خاطره‌ای نقل کنم. یک شب آقای ‏‎ ‎‏صدر میهمان داشتند، من و دکتر چمران نزد آنها نشسته بودیم. آقای صدر را برای کار ‏‎ ‎‏مهمی‌به دفترشان خواستند، ایشان رفت و وقتی از دفتر کارش پایین آمد. خیلی ‏‎ ‎‏برافروخته بود. ما را دعوت کردند تا با هم به جایی رویم. سوار ماشین شدیم. در بین ‏‎ ‎‏راه گفتند پیش یاسر عرفات می‌رویم، مشکلی پیش آمده و می‌خواهد فوراً دیداری با ‏‎ ‎‏من داشته باشد و مشورت کند. از حفاظتهای مختلف گذشتیم و وارد دفتر کار عرفات ‏‎ ‎‏شدیم. او دستش به کمرش بود و در اتاق قدم می‌زد. جلو آمد و استقبال کرد. با یک ‏‎ ‎‏حالت پریشان به آقای صدر گفت: مولانا بگو که ما چه کار کنیم؟ آقای صدر گفت چه ‏‎ ‎‏شده است؟ عرفات گفت: شما مرتب به من سفارش می‌کنید که سکوت کنم، تحمل ‏‎ ‎‏کنم، اما یک هدیه‌ای برای من فرستاده‌اند. به گوشه اتاقش رفتیم، یک کارتن کادو شده ‏‎ ‎‏خیلی زیبا بود درون آن را که نگاه کردیم، سر یک بچه فلسطینی شش ماهه درون یک ‏‎ ‎‏چفیه خونی بود که از طرف فالانژهای مسیحی لبنان به عنوان هدیه برای عرفات ‏ فرستاده شده بود. عرفات گفت من به مادر این کودک و فلسطینی‌هایی که به ‏‎ ‎‏خونخواهی قیام می‌کنند، چه بگویم؟‏

این صحنه خیلی متاثرکننده بود. اما آقای صدر با خونسردی معناداری به عرفات گفت ‏‎ ‎‏درست است که جهاد و جنگیدن و شجاعت و رشادت خوب است، اما خیلی وقت‌ها ‏‎ ‎‏نجنگیدن خیلی سخت‌تر از جنگیدن است. یک انقلابی رشید، گاهی هم با نجنگیدن، ‏‎ ‎‏شجاعت انقلابی خودش را نشان می‌دهد. این مورد از مواردی است که تو با نجنگیدن ‏‎ ‎‏و دستور دادن به نجنگیدن می‌توانی انقلابیگری خودت را نشان دهی. در همین زمینه ‏‎ ‎‏در سوالهای قبلی ماجرای کشته شدن دختر مسیحی را به دست یک فلسطینی برایتان ‏‎ ‎‏تعریف کردم. من بارها از افراد مختلف مسیحی در لبنان این را شنیده بودم. دکتر ‏‎ ‎‏چمران هم در نامه‌ها و در مصاحبه‌هایش این را گفته است که مسیحی‌های لبنان اظهار ‏‎ ‎‏می‌کردند که در چهره امام موسی صدر، مسیح را می‌بینیم. ایشان به عنوان چهره‌ای ‏‎ ‎‏مطرح بودند که اختصاص به شیعیان ندارد. مردم به او لقب «وجدان ملی لبنان» داده ‏‎ ‎‏بودند. قبلاً اشاره کردم که در جریان بحران لبنان و جنگهای داخلی این کشور، مجله ‏‎ ‎‏اشپیگل مقاله‌ای داشت که به این جمله ختم می‌شد: «... اگر قرار باشد که یک نفر در ‏‎ ‎‏لبنان مورد قبول همه به عنوان حاکم و زمامدار باشد فقط سید موسی صدر است...»‏ وقتی همه مردم احساس کردند که هدف آقای صدر حفظ یکپارچگی لبنان و تلاش ‏‎ ‎‏برای احقاق حقوق محرومین اعم از شیعه و سنی و مسیحی و فلسطینی میهمان است، به ایشان روی آوردند. شاید زمامداران و بزرگان طوایف هم در دلشان نسبت به او کینه و دشمنی داشتند، ولی در ظاهر ناچار بودند برای حفظ موقعیت خودشان هم که شده به آقای صدر احترام بگذارند. در بسیاری از جلسات مجلس اعلای شیعیان، از سایر ‏‎ ‎‏فِرَق هم شرکت می‌کردند.‏ آقای صدر در دوره‌ای از فعالیت‌هایشان در لبنان، درگیری شدیدی با گروههایی پیدا ‏‎ ‎‏کردند که قصد استیلای کامل بر این کشور داشتند. برخی از آنها از طرف برخی ‏‎ ‎‏کشورهای عربی یا کشورهای خارجی در جهت تضعیف و تجزیه جامعه لبنان ماموریت ‏‎ ‎
داشتند.‏‎ شعار آقای صدر حفظ تمامیت ارضی و پرچم واحد لبنان بود.‏» (خاطرات سیاسی-اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج۲، ص ۱۴۵ تا ۱۴۸)

اکنون در پایان چهل و سومین سالگرد سر به نیست شدن امام موسی صدر در کشور لیبی و گذشت بیش از سی و دو سال از ارتحال بنیانگذار مکتب جمهوری اسلامی، پرونده مفقود شدن امام موسی صدر همچنان باز است و مردمِ چشم انتظار لبنان و خانواده و اقوام و دوستداران ایشان بی صبرانه منتظر دریافت خبری از حیات یا سلامت ایشان هستند.

. انتهای پیام /*