پرتال امام خمینی (س): مقاله ۱۰/محمد علی خسروی

تعابیر گوناگونی که حضرت امام خمینی(ره) در موضوع «وحدت امّت» به کار برده اند شاید در کمتر موضوعی نظیر آن را بتوان یافت. تعبیرات دقیق و پرمعنایی که اگر خواننده از کنار آن به سادگی نگذرد و در مفهوم آن اندکی تأمل کند افق های گسترده ای از اندیشه های اجتماعی و تربیتی بر روی فهم و درک او گشوده می شود، و به نکات مهمی از معارف الهی و حقایق قرآنی دست می یابد. در این بخش برخی از این تعابیر را که الهام گرفته از آیات قرآن کریم، به کنایه یا به صراحت، است بررسی می کنیم. ولی قبل از آن، لازم است توجه خوانندگان عزیز را به یکی از ویژگی های مهمّ سخنان حضرت امام(ره) جلب کنم:

امام خمینی در گفتار و نوشتار خود متن آیات و روایات را به ندرت ذکر می کرد، به طوری که گاهی در یک سخنرانی حتی یک آیه هم تلاوت نمی کرد. اما با اندکی تأمل در بیانات ایشان به خوبی مشخص می شد که عمدۀ این سخنان دارای مضامین قرآنی و مستند به کتاب و سنت است، به گونه ای که روح آیات و روایات در الفاظ و کلمات امام موج می زد. شاید بتوان گفت معنویت و جذابیت فوق العاده ای که در سخنان دلنشین حضرت امام(ره) بود عمدتاً ناشی از سریان و جریان حقیقت آیات و روایات در عبارات ایشان بود. به عنوان مثال این کلام حکیمانه حضرت امام را بنگرید: «مدرس حالا هم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده هستند.»[۱] آیا مضمون این سخن جز برداشت دقیق و تمثیل گویایی از حدیث شریف و کلام جاودانه حضرت علی(ع) است که به کمیل بن زیاد فرمود: العلماء باقون ما بقی الدهر (تا روزگار باقی است دانشمندان باقی هستند)؟ امام خمینی با توجه به اینکه شهید آیت الله مدرس را از آن دسته عالمانی می دانست که مصداق کلام امیرالمؤمنین اند و به بلندای روزگار جاودانه خواهند ماند، بدون آنکه حدیث «العلماء باقون مابقی الدهر» را صریحاً ذکر کند مضمون آن را با عبارت زیبای «مردان تاریخ تا آخر زنده هستند» بیان کرده است.

بررسی و جمع آوری این گونه عبارات در آثار امام خمینی که ملهم از آیات قرآن و کلمات معصومین(ع) است خود می تواند موضوع رساله مستقلی باشد که اشخاص مطلع و آشنا به رموز کلام ایشان و آگاه از آیات و احادیث باید بدان همت گمارند.

تجلی آیات قرآن در سخنان امام خمینی

پس از این مقدمۀ کوتاه به اصل موضوع می پردازیم. آیاتی را که حضرت امام(ره) در بحث وحدت مورد استناد قرار داده و یا به مضمون و محتوای آن اشاره کرده اند، همراه با برخی لطائف تفسیری و نکات علمی بر می شماریم. به امید آنکه توضیحات ما از نورانیت کلام امام نکاهد، بلکه مقدمه ای برای فهم بهتر و دقیقتر آن باشد:

۱. وحدت نعمت است

حضرت امام(ره) در چندین مورد «وحدت» را با واژۀ «نعمت» همراه کرده و مردم را به قدردانی از نعمت وحدت فرا خوانده است از جمله: «این الآن یک نعمتی است که خدا به ما داده که همه مطمئناً، برادروار پیش هم نشسته ایم، حرفهایمان را می زنیم، این را حفظش کنید.[۲]»

«برادرها باید با حسن نیت و برادری مجتمع باشند و بحمدالله تعالی، هستند. ما باید این نعمت الهی، که خدا این را نعمت حساب کرده - این نعمت، بزرگترین نعمت است - این نعمت الهی را ما باید حفظش کنیم. مادامی که این
نعمت الهی را ما حفظ کردیم، در امان هستیم از همۀ شیاطین.[۳]»

تعبیر «نعمت» در مورد «اتحاد مسلمانان» یک تعبیر قرآنی است که حضرت امام(ره) از آیۀ ۱۰۳ سورۀ آل عمران برگرفته است. خداوند سبحان می فرماید:

«وَ اذکُرُوا نِعمَةَ اللهِ عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِه إخوانًا» ترجمه : نعمت خداوند را به یاد بیاورید که ابتدا با هم دشمن بودید ولی خداوند دلهای شما را به هم نزدیک کرد و در سایه نعمتِ تألیف قلوب و اتحاد، به اخوت و برادری رسیدید.

۲. وحدت معجزه است

امام(ره) ایجاد اتحاد و رسیدن همه اقشار ملت به وحدت کلمه را یک امر فرابشری و خارق العاده معرفی کرده و همدل شدن اقشار مختلف را تنها و تنها از راه یک امر الهی و غیبی امکان پذیر می داند، ایشان می فرماید:

«این وحدت کلمه را خدا ایجاد کرد. یعنی من نمی توانم تصور کنم که بشر بتواند یک ملت سی و چند میلیونی را در مدت کوتاهی اینطور همزبان بکند، هم قلب بکند که بچه دو ـ سه ساله زبان باز می کند و همین مسایل را می گوید، آن پیرمرد هشتاد ساله هم همین را می گوید. زن و مرد و بچه و صغیر و کبیر همه یک روال حرکت کردند، این جز اراده الهی نمی شود باشد. و من هم از اول این معنا را چون احساس کرده بودم، امیدوار شده بودم به این نهضت.[۴]»

شاید برخی خوانندگان گرامی تصور کنند که سخن امام سخن بدیع و مهمی نیست، چون همه چیز را خداوند ایجاد می کند، وحدت هم از این قاعده مسثتنی نیست، پس آن هم به دست خداست. ولی این برداشت نادرست است و مقصود امام چیز دیگری است. زیرا در این که، به یک معنا، همه امور را می توان به خداوند متعال نسبت داد، تردیدی وجود ندارد. اعتقاد صحیح دینی هم جز این نیست که همه چیز در ید قدرت خداست، تحقق قوانین حاکم بر نظام آفرینش کلاً بسته به اراده مطلقه او است، و هیچ فرد آشنا به مبانی قرآنی و فلسفی و کلامی نمی تواند در این امر مسلم تشکیک و تردید کند. اما موضوع مورد بحث خارج از این مقوله کلی است. امام خمینی(ره) معتقد است تحقق وحدت کلمه در جامعه علاوه بر آنکه مانند همۀ امور عالم تحت اراده کلی پروردگار است، امّا به عنایت ویژه و اراده خاص خداوند نیز بستگی دارد مانند معجزات پیامبران، که خارج از روال عادی و قوانین مرسوم اتفاق می افتد. وحدت نیز به صورت معجزه از ناحیه خداوند تحقق می یابد. ایشان صریحاً در عبارتی می فرماید:

«این وحدت کلمه ای که در تمام اقشار ایران پیدا شد معجزه بود. کسی نمی تواند این را ایجاد کند؛ این معجزه بود. این امر الهی بود. این وحی الهی بود نه کار بشر.[۵]»

این سخن امام(ره) که ایجاد وحدت را معجزه دانسته و معتقد است کسی نمی تواند آن را ایجاد کند و یک امر الهی است نه کار بشر، دقیقاً از آیۀ ۶۳ سوره انفال الهام گرفته شده است. خداوند می فرماید: «وَ أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِم لَو أَنفَقتَ ما فِی الأَرضِ جَمیعًا مآ الفّتَ بَینَ قُلُوبِهِم وَ لکِنَّ اللهَ أَلَّفَ بَینَهُم». ترجمه: خداوند قلوب مؤمنین را به هم نزدیک و یکی کرد، اگر هرچه در زمین است انفاق و هزینه می نمودی تا این وحدت حاصل شود امکان پذیر نبود.

از این رو هدف امام(ره) که وحدت را «معجزه» نامیده و بشر را از ایجاد آن ناتوان می داند، عبارت پردازی شاعرانه و مبالغه آمیز نیست؛ بلکه بیان یک حقیقت قرآنی است. نکتۀ لطیف دیگر این است که هرگاه معجزه الهی اتفاق بیفتد باید منتظر عنایت ویژه و نوید خاص بود. و لذا ایشان فرموده است:

«این جز اراده الهی نمی شود باشد. و من هم از اول این معنا را چون احساس کرده بودم، امیدوار شده بودم به این نهضت.[۶]»

۳. وحدت واجب است

امام خمینی(ره) وحدت مسلمین را نه یک امر استحسانی و مستحب بلکه یک امر واجب شرعی می داند و از موضع یک فقیه صاحب فتوا، با واژه های «تکلیف»، «واجب» و «باید» وظیفه پیروان اسلام را از لحاظ حکم شرعی روشن نموده است. در این عبارات دقت کنید:

«واجب است بر همه مسلمین که با هم باشند،[۷] مسلمین به حکم اسلام باید ید واحده باشند،[۸] همه باید با هم باشند. این یک تکلیف الهی ـ شرعی است به عهدۀ ما و به عهدۀ همۀ ملت.[۹]» 

درباره دلایل فقهی وجوب وحدت باید به کتاب های مربوطه مراجعه کرد و این کتاب گنجایش این مبحث را ندارد. ولی به اجمال می توان اشاره نمود که امام(ره) در بیان دلایل وجوب وحدت از چند روش استفاده کرده اند:

الف. مقدمۀ واجب واجب است

در علم اصول فقه به اثبات رسیده است که اگر انجام واجب مطلق، مانند نماز، مستلزم امور دیگری باشد و انجام دادن آن امور برای انسان مقدور باشد باید آن امور را هم بخاطر به جای آوردن واجب انجام
دهد. زیرا آن امور مقدمۀ واجب به شمار می روند، و در صورت ترک آن مقدمات اصل واجب مطلق نیز ترک خواهد شد. و چون ترک واجب خلاف امر خداست، پس انجام آن مقدمات نیز به خاطر انجام اصل واجب ضروری است. از این رو دانشمندان علوم اسلامی، با شرایطی که در کتابهای اصول فقه به تفصیل آمده است، مقدمۀ واجب را واجب شمرده اند. در مسألۀ وحدت نیز این قاعده جاری است. زیرا چنانکه می دانیم دفاع از اسلام و کیان مسلمین بر همگان واجب است، و چون دفاع از اسلام بدون وحدت مسلمانان ممکن نیست، امام خمینی مسألۀ وحدت را به عنوان مقدمۀ واجب، واجب دانسته اند. در این عبارت دقت کنید:

«بنابراین، از امور مهمه ای که بر همه ما واجب است، دفاع از اسلام، دفاع از جمهوری اسلامی است و آن بستگی دارد به وحدت.[۱۰]»

و نیز چنانکه طبق آیه «و لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلاً»(نساء /۱۴۰) قبول سلطه کفار و اجانب بر مسلمانان حرام و قطع دست آنان از دخالت در امور کشور واجب است. برای وصول به این واجب شرعی و عقلی راهی جز اتحاد و «ید واحد بودن» وجود ندارد. امام خمینی(ره) می فرماید:

«مسلمین به حکم اسلام باید ید واحده باشند که بتوانند دست اجانب و مستعمرین را از دخالت در کشور خود قطع کنند.[۱۱]»

حضرت امام در جمله مذکور وحدت را مقدمۀ قطع دست بیگانگان و به عنوان مقدمۀ واجب، واجب شمرده اند.

ب. صیغۀ امر دلیل بر وجوب است

روش دیگری که امام(ره) برای اثبات وجوب وحدت مطرح کرده اند استناد به صیغۀ امر در آیۀ قرآن کریم است. این موضوع نیز یکی از مباحث علم اصول فقه است. در آن علم به اثبات رسیده که صیغۀ امر ظهور در وجوب دارد. به این معنی که اگر فرمانی از شخص بزرگی صادر شد، اطاعت از او واجب و لازم است. و اگر زیر دستان او به تصور اینکه این فرمان جدّی نبوده از انجام آن سر باز زنند سرزنش خواهند شد. فقهای اسلام براساس این قاعدۀ اصولی ، با در نظر گرفتن جزئیات و شرایط آن، فتاوای خود را در احکام مختلف صادر می کنند. آیۀ مورد بحث ما، آیۀ شریفۀ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمیعًا وَ لاٰ تَفَرَّقُوا» [۱۲] است.

امام خمینی(ره) از این آیه کوتاه نکات مهمی را استنباط و به اشاره بیان نموده اند. مبنای استنباط امام را در چند نکته می توان خلاصه نمود:

اول، اینکه واژۀ «اعتصموا» فعل امر است و امر ظهور در وجوب دارد. دوم، اینکه صیغۀ «اعتصموا» جمع است و باتوجه به تأکید واژۀ «جمیعاً» اطاعت جمعی را می طلبد. سوم، اینکه با توجه به واژۀ «لاتفرّقوا» هرگونه تفرقه و جدائی حرام است، زیرا طبق همان قاعدۀ اصولی پیش گفته، صیغۀ نهی ظهور در حرمت دارد.

مجموعۀ این دلایل به همراه مفهوم «اعتصام به حبل الله» که محوریت وحدت را مشخص می کند جای هیچگونه شک و شبهه ای را در وجوب شرعی اتحاد و حرمت شرعی تفرقه برای کسی باقی نمی گذارد. پس از این توضیحات فشرده اینک توجه خوانندگان را به کلام امام خمینی(ره) در این زمینه جلب می کنم:

«اگر مسلمین به حسب امری که خدای تبارک و تعالی فرموده است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمیعًا وَ لاٰ تَفَرَّقُوا» اگر به همین یک امر و نهی عمل می کردند، تمام مشکلاتشان- مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادیشان -رفع می شد؛ و هیچ قدرتی نمی توانست با آن مقابله کند.[۱۳]»

«...قرآن کریم فرموده است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمیعًا وَ لاٰ تَفَرَّقُوا»این یک دستور است؛ دستور الزامی است، امر است؛ مشتمل بر یک امر است و یک نهی.[۱۴]»

نکتۀ قابل توجه این است که طبق آیۀ شریفه، اعتصام و تمسّک به حبل الله به صورت جمعی و عدم تفرق، بر همگان واجب است. یعنی بدون آنکه منافع مادی و فواید دنیوی وحدت را لحاظ کرده و در میزان عقل بسنجیم، تمسک به حبل الله به صورت جمعی بر ما واجب شرعی است، گرچه عقل نیز با این حکم همراه است. امّا مهم پذیرش وجوب وحدت به عنوان یک حکم تعبدی علاوه بر وجوب عقلی است. امام(ره) می فرماید:

«همه با هم ـ تمام اقشار با هم ـ اعتصام به حبل الله، توجه به خدای بزرگ؛ با توجه به خدای بزرگ، همه باید پیش برویم. تخلف از این دستور الهی جرم است، گناه است.[۱۵]»

برای آشنایی بیشتر با برداشتهایی که حضرت امام از آیۀ شریفۀ مذکور و معنی «حبل اللّه » دارند دو نمونه دیگر از بیانات ایشان را نقل می کنیم:

«اگر استقلال کشور را می خواهید، اگر قطع ایادی دشمنان را می خواهید، اگر می خواهید که آزاد باشید، اگر می خواهید که کشور مال خودتان باشد، بیایید همه زیر پرچم اسلام «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمیعًا وَ لاٰ تَفَرَّقُوا» امر خدا را اطاعت کنید و از آنچه نهی فرموده است، بپرهیزید. امر فرموده است که همه با هم اعتصام کنید به «حبل الله». حبل الله اسلام است.
صراط مستقیم، اسلام است. ریسمان بین حق و خلق، اسلام است. واعتصموا بالاسلام، متفرق نشوید، گروه گروه نشوید تا مملکت شما مستقل شود؛[۱۶]»

«دستور اسلام است که همه باید معتصم به حبل الله باشیم ... این وحدت را به هم نزنید، این نهضت را خاموش نکنید. خیانت به اسلام نکنید، تمام قوا باید با هم مجتمع بشوند تا در مقابل قوایی که از شیطان است- از اجنبی است- بتوانید ایستادگی کنید.[۱۷]»

۴. ایمان و اتحاد دو رمز پیروزی

امام خمینی(ره) اساس پیشرفت و تعالی جامعه را تنها بر دو پایۀ «وحدت مردم» و «ایمان به خدا» استوار می داند. ایشان برای عنصر وحدت در تحقق اهداف اسلام چنان اهمیتی قایل است که حتی تعهد به اسلام را منهای اتحاد بی اثر و بی نتیجه می داند:

«اساس پیشرفت شما ملت عزیز، تعهد به اسلام و وحدت کلمه است. تعهد به اسلام بدون اینکه با هم اجتماع کنید در مسایل بی فایده است. اجتماع در مسایل بدون تعهد به اسلام، مضر است.[۱۸]»

در اندیشه حضرت امام(ره) تأثیرگذاری دو عنصر «ایمان به خدا و اتحاد کلمه» در سعادت جامعه یک امر مسلم و قطعی است که پایه و اساس همه پیروزی ها و تحولات مهم و سرنوشت ساز اجتماعی را تشکیل می دهند و هیچ یک از آن دو برای خود جایگزینی ندارند. این نکته بارها از زبان امام و به شکل های مختلف شنیده شده است. ایشان وحدت را گاهی همراه با «اسلام» و گاهی همراه با «ایمان» و گاهی توأم با «الله اکبر» ذکر می کنند. اینک چند نمونه:

«رمز پیروزی شما اول ایمان ثابت؛ و بعد وحدت کلمه. این دو مطلب را حفظ کنید.[۱۹]» «اگر ما وحدت کلمه مان و اسلامیت، این دو تا اگر محفوظ بماند، ما پیروز هستیم.[۲۰]» «کاری بکنید که این کلمۀ «یداللّٰه مع الجماعه» از دستتان نرود. اگر جماعت ها همه با هم باشند و ایده اسلامی باشد دست خدا همراهشان است.[۲۱]» «پیروزیمان با وحدت کلمه و اتکای به اسلام بود، الله اکبر ما را پیروز کرد، حالا هم سلاح ما همان الله اکبر است، و وحدت کلمه ما را پیروز کرد. حالا هم سلاح ما همان وحدت کلمه است.[۲۲]»

گفتنی است مبنای اصلی دیدگاه فوق آیه کریمه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمیعًا وَ لاٰ تَفَرَّقُوا» است. زیرا در این آیه، «وحدت امت» و «محوریت الله» در کنار هم مطرح شده و هر دو با هم مورد فرمان خداوند قرار گرفته است. حضرت امام(ره) به این معنی اشارات لطیفی دارند:

«این دو تا کلمه: همه با هم وحدت کلمه و همه با اسلام. این دو تا کلمه رمز پیروزی شما بود، و عمل به آیه کریمۀ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمیعًا وَ لاٰ تَفَرَّقُوا»، در این آیه همین رمز است که همه تان با هم به خدا بپیوندید و جدا از هم نباشید؛ اجتماع با هم باشد و توجه به خدا باشد.[۲۳]»

۵. وحدت تا حدّ برادری

وحدت جامعه باید تا آنجا پیش رود که به حد برادری برسد. تعبیر برادری یک تعبیر قرآنی است خداوند متعال با آیۀ «انّما المؤمنون اخوة» (حجرات / ۱۰) همۀ مسلمانان و مؤمنان را برادر یکدیگر خوانده است. معنای آیه گرچه روشن است، ولی امام خمینی که در سخنرانیهای مختلف به این آیه استشهاد نموده هر بار نکتۀ بدیع و برداشت جدیدی را ارائه کرده است. هر یک از این معانی در جای خود حائز اهمیت است و از عمق بینش و دقت نظر آن قرآن پژوه توانا و حکیم فرزانه حکایت دارد. پنج نکته از برداشت های امام را برای خوانندگان گرامی بر می شماریم:

الف. اولین برداشت امام خمینی از آیۀ مذکور این است که مؤمنان جز برادری نباید به چیز دیگری فکر کنند و وظیفۀ آنها تنها برادری است. کلام امام چنین است:

«اسلام تکیه کرده است بر اخوّت با تعبیرهای مختلف. انّما المؤمنون اخوة از آن استفاده می شود که کأنّه مؤمنین هیچ شأنی ندارند الا برادری، همه چیزشان در برادری خلاصه می شود.[۲۴]»

برای اینکه بدانیم چرا امام در برداشت مذکور حقیقت ایمان را منحصر در برادری کرده است و این انحصار چگونه از آیه به دست می آید به این توضیح توجه کنید:

معنی مذکور از واژۀ «انّما» استفاده می شود. واژه «انّما» در ادبیات عرب نشانه «حصر» است، این کلمه در ابتدای جمله می آید و موضوع را در محمول منحصر می کند. مثلاً جملۀ «انّما انت نذیر» در قرآن کریم به این معناست که: تو فقط هشدار دهنده ای، و کار دیگری جز هشدار و انذار بر عهدۀ تو محّول نشده است. بنابراین، طبق این قاعدۀ ادبی و برداشت حضرت امام، آیۀ «انّما المؤمنون اخوة» را می شود چنین ترجمه کرد: مؤمنان فقط با هم برادرند. و این نکتۀ لطیف و قابل توجهی است، پس سخن امام که فرمود: «کانّه مؤمنین هیچ شأنی ندارند الاّ برادری» از مفهوم «انّما» به دست می آید. 

ب. برخی تصور می کنند اگر بخواهند با کسی پیمان برادری و «عقد اخوّت» ببندند نیازمند صیغۀ خاص و شرایط ویژه ای است، و بدون آن عقد اخوت بسته نمی شود. اما نظر امام خمینی که از آیۀ «انّما المؤمنون اخوة» استفاده کرده اند این است که عقد اخوت بین همۀ مؤمنین و مسلمین در آسمان بسته شده است. در واقع آیه مذکور صیغۀ عقد اخوتی است که خداوند متعال آن را میان همۀ مسلمانان جهان جاری کرده است و نیاز به اجرای صیغه و عقد اخوت دیگری نیست ایشان می فرمایند:

«مؤمنین سرتاسر دنیا برادرند به حسب حکم قرآن. و برادرها برابرند و در شادی و غم هم مشترک اند. در اسلام همین برادری است که مبدأ همۀ خیرات است... اسلام، قرآن، عقد اخوت بین ما انداخته است: «المؤمنون اخوة» مؤمنون، همه، نه ترک و نه فارس و نه عرب و نه عجم و نه هیچ جا، همۀ مؤمنین برادرند. این قرآن است.[۲۵]»

«اگر همۀ مؤمنین ... در تمام کشورهای اسلامی همین یک دستور خدا را که خدا عقد اخوت بینشان انداخته است، همین یک دستور را عمل بکنند، قابل آسیب دیگر نیست.[۲۶]»

ج. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از تحصیل کرده های
حوزه و دانشگاه و بیشتر مردم چنین می پنداشتند که دین از سیاست جداست و اسلام احکام سیاسی ندارد. دین را مجموعه ای از برنامه های تربیتی و اخلاقی می دانستند که در چارچوب ارتباط فرد با خدا معنا می شود. امّا امام خمینی و همفکران ایشان نظری متفاوت داشتند و اسلام را یک مکتب سیاسی می دانستند. استدلال گروه اول این بود که ما آنچه در قرآن می بینیم احکام اخلاقی و تربیتی و دستوراتی است که چگونه رابطه فرد را با خدا تعیین می کند و نیز برخی احکام اجتماعی و حقوقی که چگونگی ارتباط مردم را با یکدیگر مشخص می سازد، و چیزی به نام سیاست در اسلام نداریم. امّا امام خمینی(ره) معتقد بود مسایل سیاسی اسلام با مسایل اخلاقی پیوند خورده است. چه بسا یک مسأله، به ظاهر، صددرصد اخلاقی و تربیتی باشد اما با یک نگاه دقیق تر در می یابیم که در ورای آن اهداف سیاسی مهمی نهفته است. امام خمینی با هوش سرشار و نگاه تیزبین خود بسیاری از احکام سیاسی اسلام را از احکام اخلاقی، عرفانی و عبادی استخراج کرد و از این طریق پدیده ای به نام «انقلاب اسلامی» را تحقق بخشید. ایشان با تبیین دیدگاه خود منشأ تحول عظیم اجتماعی و سیاسی در حوزۀ فکری جهان معاصر گردید.

بدون مبالغه و اغراق در میان علمای اسلام، اعم از شیعه و سنی، کمتر کسی را می شناسیم که چنین برداشتی را از مباحث عبادی و اخلاقی داشته باشد. کتابهای اخلاقی دانشمندان بزرگ ما، نظیر معراج السعادۀ نراقی و احیاء العلوم غزالی، تنها با دید تربیتی به رشتۀ تحریر در آمده اند گرچه در نوع خود کم نظیر و در جای خود فوق العاده مؤثر بوده اند. البته در گذشته، استثناهایی وجود داشت و برخی علمای بزرگ دیدگاهی شبیه دیدگاه امام خمینی داشته اند ولی معمولاً اندیشۀ حاکم بر حوزه های علوم دینی اندیشۀ جدائی اخلاق از مسایل سیاسی بود.جدایی دین از سیاست در نظر برخی از بزرگان، از مسلمات اسلام و به عنوان یک ارزش شمرده می شد. به طوری که یکی از نشانه های افراد عابد و عارف دوری آنان از امور سیاسی و حتی نداشتن فهم و درک مسایل سیاسی بود. هر کس از سیاست بی خبرتر، مقبولیت او به عنوان یک عارف زاهد و معلم اخلاق بیشتر بود. امام که خود بزرگترین عارف و معلم اخلاق در حوزۀ علمیه بود با ورود عملی به سیاست و تشکیل حکومت، اندیشۀ جدایی دین از سیاست را منسوخ کرد. ایشان در حوزه نظر و اندیشه نیز مباحث کاملاً جدیدی را مطرح کردند. اعمال عبادی حج را که در آن روزگار یک عمل صددرصد عبادی شناخته می شد به حوزۀ سیاست برد و اهداف اصلی این مناسک عظیم را سیاسی دانست. اعتقاد امام خمینی به آمیخته بودن دین و سیاست و لزوم توجه به امور سیاسی دین تا بدان پایه بود که در یک اقدام بی سابقه و خلاف معمول، منشور جاودانه ای را که برای هدایت آیندگان نوشته بود، به نام «وصیت نامۀ سیاسی ـ الهی» نامید. این شیوه در میان علمای اسلام و در تاریخ وصیت نامه نویسی سابقه نداشته است.

با این مقدمه کوتاه به سومین نکته ای می پردازیم که امام از آیۀ کریمۀ «انّما المؤمنون اخوة» استفاده کرده اند. این نکته شنیدنی است:

«اسلام، احکام اخلاقی اش هم سیاسی است. همین حکمی که در قرآن هست که مؤمنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است... این یک حکم اخلاقی است که در آن حکم اجتماعی هم هست و علاوه بر این جهات سیاسی دارد. جهات سیاسی آن همین بود که همه دیدید که ملت ایران وقتی که با هم مجتمع شدند و برادروار با هم در کنار هم بودند و همه توجه به برادری اسلامی خود داشتند، قدرتهای بزرگ نتوانستند در مقابل این برادرها؛ در مقابل اینهایی که مجتمع با هم شدند، نتوانستند در مقابل اینها قیام کنند و تاب مقاومت بیاورند؛ همه راه خودشان را گرفتند و رفتند.[۲۷]»

د. چهارمین نکته ای که امام خمینی با استفاده از آیۀ «انّما المؤمنون اخوة» تذکر داده اند این است که: اخوت و برادری شرط ایمان است، و بدون آن ایمان محقق نمی شود. برای آنکه روشن شود این معنا چگونه از آیه استنباط می شود در این توضیح دقت کنید: ۱)کلمۀ مؤمنون در آیۀ مذکور «نهاد» و کلمۀ اخوه «گزارۀ» آن است؛ ۲) واژۀ مؤمنون اسم فاعل و مشتق از «ایمان» است و اصطلاحاً «وصف» نامیده می شود؛ ۳) براساس یک قاعدۀ اصولی، «تعلیق حکم بر وصف مشعر بر علیت» است. یعنی اگر حکمی را بر یک موضوع که حالت وصفی دارد نسبت
دهیم نشانۀ آن است که آن وصف منشأ حکم بوده است. مثلاً اگر بگویند: اکرم العلماء (دانشمندان را گرامی بدار) در می یابیم که علت صدور این دستور و دلیل احترام به علما، علم آنها بوده است.

بنابراین نتیجه می گیریم در آیه «انّما المؤمنون اخوة» حمل کلمۀ «اخوه» بر «مؤمنون» نشانۀ آن است که صفت ایمان علت و منشأ اخوت است. پس اگر عده ای مؤمن با هم برادری و اخوت نداشته باشند معلوم می شود که ایمان آنها ایمان واقعی نیست. کلام حضرت امام در این زمینه روشن و گویاست:

«مؤمنها برادرند. از این آیه استفاده این معنا می شود که چنانچه دو نفر به اخوت ایمانیشان عمل نکنند، برادر نباشند، مؤمن نیستند. «المؤمنون اخوه» ... همان طوری که یک برادر برای برادر خودش خیر می خواهد، مؤمن این است. اگر یک وقت ما دیدیم که کسی برای برادرهای خودش خیر نخواست، نزاع راه انداخت، هیاهو راه انداخت، این به طرف خودش بکشد، او به طرف خودش بکشد، این از ایمان معلوم می شود که حظ صحیح نبرده است. اینکه باید ایمان در قلب این تأثیر بکند، نکرده است.[۲۸]»

ه . نکتۀ پنجم که از بیانات حضرت امام پیرامون آیۀ «انّما المؤمنون اخوة» به دست می آید تقارنی است که ایشان بین آن آیه و آیۀ ۴۷ سورۀ حجر «اخوانا علی سررٍ متقابلین» برقرار کرده اند. این آیه در وصف بهشتیان است. یعنی متقین در بهشت برادرانه بر تختهائی روبروی یکدیگر می نشینند. امام از مجموع این دو آیه چنین برداشت می کنند: کسانی که در دنیا به اخوّت «انّما المؤمنون اخوة» عمل نکنند چه بسا در بهشت از اخوت «اخواناً ...» محروم بمانند. سخن ایشان چنین است:

«انما المؤمنون اخوة. این آیه را همه ملاحظه کنید، همه اعتصام به «حبل الله» بکنید. همه برادر باشید تا در بهشت هم -اخوان بر آن سرری که هستید در مقابل هم- برادر باشید. اگر اینجا برادری نباشد در آنجا هم بهشتی معلوم نیست باشد برای شما.[۲۹]»

امام خمینی در جایی دیگر در تفسیر آیۀ «اخواناً علی سرر متقابلین» نکتۀ زیبائی را بیان کرده اند. آن نکته این است که اهل بهشت در کنار نعمتهای فراوان بهشتی از یک نعمت ویژه نیز لذت می برند و آن نعمت اخوّت است که وقتی بر روی تختها مقابل یکدیگر می نشینند از نعمت و لذت برادری نیز بهره مند می شوند. در این جملات نورانی امام دقت کنید:

«یکی از عذابهایی که در جهنم اهل جهنم به آن مبتلا هستند، خصام اهل النار[۳۰] است. و یکی از نعمتهایی که اهل بهشت متنعّمند؛ آن اخوانی که «اخواناً عَلٰی سُرُرٍ مُتَقابِلین»، آن برادری و محبت که بین اهل بهشت است، یکی از نعمتهای بزرگ خداست. و آن خصامی که در جهنم است، یکی از عذابهایی است که بر اهل جهنم است که دائم توی سر هم می زنند.[۳۱]»

امام خمینی در موارد متعدد این نکته لطیف معنوی و سیاسی را مطرح کرده اند. ولی شاید سخنانی که صبح عید نوروز سال ۱۳۶۱ در حسینیۀ جماران و در حضور مسؤولان کشوری و لشکری و صدها نفر از مدیران ارشد نظام و قوای سه گانه عنوان فرمودند جذّاب تر و جامع تر از موارد دیگر باشد. بدون تردید دقت در این عبارات نورانی قلبها را منقلب و جانها را حیات دوباره می بخشد. بخشی از سخنان شورانگیز آن عارف عالم سوز چنین است:

«برادری از اموری است که هم قرآن کریم فرموده است که ]مؤمنان][ در این عالم برادرند و هم فرموده است که در بهشت برادر هستند و در سریرها در روبروی هم می نشینند و برادرند. من امیدوارم که این آثار حالا تحقق پیدا کند تا منعکس بشود در آنجا. و می دانیم که هرچه که در اینجا باشد، صورت غیبی اش در آنجا به ما می رسد. ما گرفتار اعمال خودمان هستیم در آن عالم، از خارج به ما چیزی
نمی دهند. ما هستیم که بنا می کنیم اساس آن عالم را. این همه اعمال شماست که به شما رد می شود. اِنَّها هِی اَعمالُکُم تُرَدُّ اِلَیکُم «فَمَن یَعمَل مِثقال ذَرّةٍ خیراً یَرَه» نه اینکه ثوابش را می برد، خودش را می بیند «وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرّةٍ شَرّاً یَرَه» خود شرّ را می بیند، خود آن عمل را در آنجا می بیند. کارهای ما، عقاید ما، اخلاق ما؛ تمام اینها در آنجا منعکس است. و من امیدوارم که برادری را در اینجا مستحکم کنیم تا در آنجا منعکس بشود و برادر باشیم. مخاصمه مال اهل جهنم است. خصام اهل النار، یکی از مصیبتهایی که اهل جهنم مبتلا هستند همین خصامی است که باهم دارند، جنگ و نزاعی است که به هم دارند؛ به هم می پرند مثل سگ! و یکی از کرامتهایی که اهل بهشت دارند آن، برادری و دوستی و محبت است و این باید از اینجا تهیه بشود. چرا ما با برادرهای ایمانیمان، با برادرهایی که همه صالح اند، خوب اند، می خواهند خدمت بکنند، چرا مخالف باشیم؟ فرضاً رأی یک کسی با رأی دیگری در یک جهتی مخالف است، اختلاف آراء در بین فقها هم الی ماشاء الله است. و من امیدوارم که انعکاس این دولت و مجلس و قوای ثلاثه ای که هست و همۀ ارتشیها، انعکاس برادریشان در بهشت باشد و در بهشت، همه با هم برادر و در سریرها، روبروی یکدیگر
نشسته باشند و خداوند توفیق بدهد به همۀ ما.[۳۲]»

۶. تنازع، مساوی با شکست حتمی

آیۀ دیگری که در مسألۀ وحدت مورد استناد امام خمینی قرار گرفته آیۀ ۴۶ سورۀ انفال است: «وَ أَطیعُوا اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاٰ تَنٰازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ» ترجمه : و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید، و راه اختلاف و تنازع را نپویید، که در اثر تفرقه ترسو و ضعیف شده و قدرت و شکوه شما از میان خواهد رفت. و صبر را پیشه کنید که خداوند با شکیبایان است.

طبق این فرمان الهی، نزاع بین مسلمانان جایز نیست. زیرا موجب سستی و از بین رفتن عزّت و آبروی آنان می شود. این آیه که نهی صریح از اختلاف است به همراه آیه «واعتصموا...» به گونه ای مسیر مسلمانان را در مسیر حرکت به سوی اتحاد روشن کرده است که جای هیچگونه سرپیچی و عذر تراشی برای توجیه اختلاف و تنازع را باقی نگذاشته و همۀ مسیرها را به روی مؤمن جز مسیر اتحاد بسته است. این کلام امام را بنگرید:

«... قرآن مهجور است. احکام قرآن مهجور است به اینکه در مأذنه ها اذان می گویید و نماز می خوانید و اکثر احکام سیاسی اسلام را اعتنا به آن ندارید، از مهجوریت بیرون نمی رود قرآن. البته قرائت قرآن و حاضر بودن قرآن در تمام شؤون زندگی انسان از امور لازم است، لکن کافی نیست. قرآن باید در تمام شؤون زندگی ما حاضر باشد. قرآن وقتی می فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمیعًا وَ لاٰ تَفَرَّقُوا» می فرماید: «وَ لاٰ تَنٰازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ»؛ اینطور احکام مترقی سیاسی که اگر به آن عمل بشود سیادت عالم مال شماست. این قرآن را مهجور کردیم همه و اعتنا نکردیم به این مسائل.[۳۳]»

گفتنی است که هیچ مسلمانی در حقانیت آیات قرآن تردیدی ندارد، همه ما پس از هر بار تلاوت با جملۀ «صدق اللّه العلی العظیم» راستی و درستی آن را تصدیق می کنیم. امّا متأسفانه از کنار آن به سادگی می گذریم و در وعده ها و وعیدهای آن دقت نمی کنیم. مثلاً در همین مورد خداوند نتیجۀ تنازع و اختلاف را پیش بینی کرده و چنانکه می دانیم پیش بینی خدا به معنای تحقق قطعی آن است. و بر اساس همین وعده های الهی، امام خمینی با قاطعیت و اعتقاد جازم سخن می گفت و آن را مبنای تصمیم گیری قرار می داد. در کلامی که ایشان به مناسبت آغاز سال تحصیلی در اولین سال پیروزی انقلاب اسلامی، خطاب به اساتید و دانشگاهیان و دانش آموزان فرموده است دقت کنید:

«عزیزان من! اگر اسلام را می خواهید و کشور را، به فرمان خدای متعال گوش فرا دهید و اطاعت کنید که می فرماید: «وَ أَطیعُوا اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاٰ تَنٰازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ» اختلاف و نزاع، شما را به شکست می کشد و قدرت را از شما سلب می کند، و رنگ و بوی شما را در جوامع بشری می برد.[۳۴]»

همچنین امام خمینی به مناسبت اولین دورۀ مجلس شورای اسلامی ضمن ۱۱ توصیه به نمایندگان مجلس یکی از توصیه ها را به این امر اختصاص داده و با استناد به آیۀ مزبور فرموده است:

«خود را به طور جدی در خدمت اسلام و کشور درآورند تا خدای متعال آنها را پشتیبانی فرماید. و ندای آسمانی انسان ساز «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمیعًا وَ لاٰ تَفَرَّقُوا» را در نظر داشته و اطاعت نمایند، و از منازعه و تفرقه اجتناب نمایند و به امر آموزنده الهی گوش فرا دهند و «وَ لاٰ تَنٰازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ» که دنبالۀ آن تنازع، فشل و شکست و رفتن رنگ و بو و آبروست[۳۵].»

فَشَل چیست؟

در آیۀ مورد بحث، خداوند نتیجه تنازع و در افتادن با یکدیگر را دو چیز دانسته است: یکی فشل شدن (لاتنازعوا فتفشلوا) و دیگری رفتن رنگ و بو و بی آبرو شدن(و تذهب ریحکم). کلمه فشل را در لغت به معنی ترس، رخوت، ضعف و زمینگیر شدن معنا کرده اند.

امام خمینی در یکی از سخنرانی های خود اقسام تنازع را بیان می کند و از اینکه مسلمانان در بسیاری از اوقات گرفتار منازعات تبلیغاتی و منازعات سیاسی یا گاهی تنازع مسلحانه هستند اظهار تأسف می نماید. سپس درباره نتیجه آن که فشل شدن مسلمین است توضیحات بسیار مفیدی را ارائه فرموده است. برای آشنای بیشتر با معنای «فشل» از نظر امام(ره) بخشی از مطالب ایشان را نقل می کنیم:

«قرآن کریم اخطار کرده است به اینکه اگر تنازع کنید فشل می شوید. شما آثار فشل را در مسلمین مشاهده می کنید، آثار فشل را در کشورهای عربی مشاهده می کنید. فشل شدن از این بدتر چه که کشورهای پهناور اسلامی با همه قدرتی که از حیث سیاسی، از حیث نظامی، از حیث ذخایر دارند، در مقابل اسرائیل همه فشل هستند؟ شما فشل را چه می دانید؟ جز این است که نتواند یک دولتی یا یک ملتی کاری که باید انجام بدهد، کاری که باید برای حفظ نظام خودش انجام بدهد، نتواند انجام بدهد؟ دشمنی که حمله بر اسلام کرده است و حمله بر بلاد مسلمین کرده است و هر روز توسعه را زیاد می کند و قانع به یک کشور هم برای خودش نیست، مسلمین در مقابل او فشل هستند.[۳۶]»

[۱] )) صحیفۀ امام، ج ۷، ص ۴۹۵، البته جملۀ دیگری با مضمون فوق منسوب به امام خمینی بر سر زبان‏هاست که «مدرس زنده است تا تاریخ زنده است».

[۲] ))همان،  ج ۱۰، ص ۱۵۵.

[۳] )) همان، ج ۱۶، ص ۱۷۳

[۴] )) همان، ج ۶، ص ۱۷۲.

[۵] )) همان؛ ص ۳۱۰

[۶] )) همان؛ص ۱۷۳

[۷] )) همان ، ص ۸۳.

[۸] )) همان، ج ۲، ص ۴۰۳.

[۹] )) همان، ج ۲۰، ص ۲۲۶.

[۱۰] )) همان، ص ۷۹.

[۱۱] )) همان، ج ۲، ص ۴۰۳.

[۱۲] )) آل ‏عمران / ۱۰۳

[۱۳] )) صحیفه امام،  ج ۹، ص ۱۲۹.

[۱۴] )) همان، ج ۸، ص ۴۲۲.

[۱۵] )) همان، ج ۷، ص ۹۹.

[۱۶] )) همان ، ج ۹، ص ۱۶۷.

[۱۷] )) همان، ج ۷، ص ۱۰۰.

[۱۸] )) همان، ج ۱۵، ص ۴۵۱.

[۱۹] )) همان، ج ۶، ص ۳۱۰.

[۲۰] )) همان، ج ۷، ص ۳۱۶

[۲۱] )) همان، ج ۱۲، ص ۴۴۸.

[۲۲] )) همان، ج ۱۳، ص ۱۵۵.

[۲۳] )) همان، ج ۸، ص ۵۰۵

[۲۴] )) همان، ج ۱۵، ص ۴۷۱.

[۲۵] )) همان ، ج ۱۱، ص ۳۶۷.

[۲۶] )) همان، ص ۴۹۱.

[۲۷] )) همان ، ج ۱۳، ص ۱۳۱.

[۲۸] )) همان، ج ۱۱، ص ۳۸۱.

[۲۹] )) همان ، ج ۱۵، ص ۴۷۶.

[۳۰] )) اشاره به آیۀ ۶۴ سورۀ ص: «انّ ذلک لحق تخاصم اهل النّار» (ای اهل ایمان بدانید که) منازعه و دشمنی اهل دوزخ حتمی است.

[۳۱] )) صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۱۰۰.

[۳۲] )) همان ، ج ۱۶، ص ۱۴۰- ۱۴۱.

[۳۳] )) همان؛ ص ۳۸

[۳۴] )) صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۸۳ (پیام امام در ۳۱ شهریور ۱۳۵۸)

[۳۵] )) همان، ج ۱۲، ص ۳۶۳

[۳۶] )) همان، ج ۱۶، ص ۳۵.

. انتهای پیام /*