پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت ۳۰۱ / محمد رجائی نژاد
اشاره
مطالعه و بررسی سیره نظری و عملی امام خمینی نشان از توجه جدی و همیشگی ایشان به مسئله مستضعفان و محرومان دارد. این دو واژه به ظاهر هم معنی و در مفهوم متفاوت که امام خمینی در این زمانه احیاگر آنها شد، ریشه در باورهای دینی ایشان داشت. دغدغه رسیدگی آنی به این قشرهای مستضعف و محروم جامعه به گونه ای امام خمینی را درگیر خود کرد که در همان روزهای آغازین انقلاب (۹ اسفند ۱۳۵۷) به شورای انقلاب فرمان داد تا «تمام اموال منقول و غیرمنقول دودمان پهلوی و وابستگان سببی و نسبی آنها که مدت ها از بیت المال مسلمین اختلاس کرده بودند، به نفع مستمندان و کارگران و کارمندان ضعیف مصادره شوند.» (صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۲۶۷) نوع رویکرد اندیشه ای و رفتاری و تعامل امام خمینی با طبقه مستضعف و محروم، به گونه ای بوده است که به راحتی می توان این باور را از اصول اندیشه های ایشان دانست.
در همین یادداشت این اصل را با تکیه بر آثار امام خمینی پیگیری و تبیین می کنیم.
مقدمه
واژه های استضعاف و مستضعفین، استکبار و مستکبران ریشه قرآنی دارند. مستضعف یعنی کسی که به استضعاف کشیده شده و خودش و دیگران او را ضعیف و ناتوان می شمارند. مستکبران نیز کسانی اند که خودشان و دیگران آنها را برتر می شمارند. در حالی که به راستی چنین نیستند. استکبار مراتبی دارد. چه از جانب شخص و یا کشورها ممکن است دارای خصلت استکباری باشند؛ اما روی هم رفته مستکبران می گویند: ما سیاست مدار، دانشمند و عالم و عاقل هستیم و مصالح شما را بهتر از خودتان تشخیص می دهیم. از ما اطاعت کنید تا سعادت و خوشبختی شما را فراهم سازیم. با عناوین مختلفِ رنگ، نژاد، دین، مذهب، زبان، قومیت، ملیت، کشور، شهر و دیگر عنوان های اعتباری در میان مردم تفرقه می اندازند تا تضعیف شوند و نیروی اجتماعی خود را از دست بدهند. مفاسد اخلاقی را ترویج می کنند تا مردم سرگرم شده و هویت انسانی خود را فراموش کنند و در برابر خواسته هایشان تسلیم گردند.
همه چیز از مردم است و خود آنان منابع عظیم قدرت و ثروت هستند؛ نه مستکبران. مستکبران اقلیتی بیش نیستند و اگر توده های مردم با آنان همکاری نکنند قدرتی ندارند. قدرت آنها غیرواقعی و پوشالی است. با حیله گری و تلقینات دروغین اکثریت را از خود بیگانه کرده تا نتوانند به قدرت واقعی خویش پی ببرند و از آن بهره بگیرند. بنابراین، مستضعفین واقعاً ضعیف و ناتوان نیستند؛ بلکه خودشان را ضعیف می پندارند. مشکل مستضعفین ناتوانی واقعی نیست، بلکه اختلافات درونی و نادانی و اطاعت کورکورانه از مستکبران است. مستکبران نیروهای سرکوبگر را از خود مستضعفان فراهم می سازند و بر سر خودشان می کوبند و استثمارشان می کنند. یکی از واژگان مهجور قرآن واژه «مستضعفان» است که امام خمینی ازجمله کسانی بود که آن را وارد فرهنگ عمومی مردم کرد و از مهجوریت درآورد. ایشان همواره بر آن تأکید داشت و با تمام توان، در کلام و پیام و عمل در خدمت مستضعفان و محرومان بود و این را خط مشی اصولی خود قرار داده بود. حتی در اوایل دهه چهل که در تهران حبس و حصر بود، در اوج سرمای زمستان پیام می دهد:
«وضع دلخراش فقرای محترم در این سرمای سخت زمستان موجب تأثر شدید و نگرانی اینجانب است. مع الأسف نمیتوانم خدمت مستقیمی به آنها بکنم، لهذا از اهالی محترم و ثروتمندان تقاضا میکنم که از رسیدگی به آنها دریغ نکنند. اگر خدای نخواسته صدمهای به آنها وارد شود موجب مسئولیت در پیشگاه مقدس الهی می شود. اگر از وجوه بریه و زکات کفاف خاکه ذغال و سایر ضروریات آنها داده نشد مؤمنین محترم مجازند از محل سهم مبارک امام- علیهالسلام- به مقدار رفع ضرورت آنها صرف نمایند.» (صحیفه امام؛ ج۲۱، ص: ۵۱۱)
رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی در تمامی عمر گرانمایه خود همواره بر رسیدگی به وضعیت مستضعفان و محرومان جامعه و رفع مشکلات آنان تاکید داشت و احقاق حقوق این قشر از جامعه و برقراری عدالت اجتماعی از دغدغه های همیشگی ایشان بود. حتی یکی از شعارهای اصلی و اولیه انقلاب اسلامی نیز حمایت از مستضعفان بود؛ اما واژه مستضعف و مستضعفان و واژگان مترادف و متضاد آن در هر موقعیت و حوزه ای معانی و مفاهیم گوناگونی دارند. تنها به معنای محرومیت و ضعف اقتصادی و مالی نیست، بلکه استضعاف سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی را هم شامل می شود که با مفهوم شناسی واژگان بحث روشن تر می گردد.
مفهوم شناسی
از نگاه سیاسی و اجتماعی مستضعفان جمع مستضعف و از ریشه «ضعف»، به معنای کسی است که او را به ضعف کشانده و در بند و زنجیر کرده اند؛ نیز به کسی می گویند که دیگران او را ضعیف می شمارند. (ابن منظور، ۹/ ۲۰۳ _ ۲۰۴ ؛ شعرانی و قریب، ۲/ ۷۵ ؛ دهخدا، ۱۲ / ۱۸۳۸۹) در برابر این واژه، «مستکبر» از ریشه «کبر» است که به معنای خودشیفتگی و خود را بزرگتر از دیگران دیدن است. (راغب، ص ۶۹۷) از نگاه جامعه شناختی، مستضعفان طبقات محروم و اقشار آسیب پذیر جامعه اند که کم درآمدترین و نامطلوب ترین شغل ها را دارند و از دست رسی به حقوق انسانی و اجتماعی محروم اند و در ساختار اجتماعی در پایین ترین طبقه قرار می گیرند. (آبرکرامبی، ص ۳۹۷) همچنین از واژگان هم معنی می توان به «پابرهنه» به معنای فقیر و بی چیز، «گودنشین» به معنای کسی که در محله های پایین شهر زندگی می کند، (انوری، ج۲، ۱۲۱۹؛ ج ۶، ۶۲۶۸) اشاره کرد.
در ادبیات امام خمینی نیز از اقشار ضعیف و محروم، با واژه های گوناگونی یاد شده است. ازجمله: مستضعفین (صحیفه امام؛ ج ۳، ص ۴۳۷)، محرومین (همان، ج ۷، ص ۲۶، ۴۷۵ و...)، فقرا و مستمندان (همان، ج ۴، ص ۵۰ـ۵۱)، زاغه نشین ها (همان، ج ۵، ص ۷۷؛ ج ۱۸، ص ۳۸)، حاشیه نشین ها (همان، ج ۱۷، ص ۴۲۵)، روستاییان (همان)، جنوب شهری ها (همان، ج ۸، ص ۱۹۷؛ ج ۱۷، ص ۴۲۵)، مظلومین (همان، ج ۸، ص ۷۰)، کپرنشینان (همان، ج ۲۱، ص ۴۴۸) و پابرهنگان (همان، ج ۲۰، ص ۳۴۱؛ ج ۲۱، ص ۱۱) اشاره کرد.
واژه مستضعف، در فضای فکری ایرانِ دهه های ۴۰ تا ۷۰، از سوی اندیشمندان مطرح این دوران، به ویژه امام خمینی بازتعریف شد. یعنی ظهور مبارزات ضداستعماری و ضدسرمایه داری، موجب تلاش برخی اندیشمندان برای آوردن مفاهیم قرآنی مانند مستضعف و مستکبر به متن حرکت های اجتماعی، و تعریف دوباره آنها در شرایط روز شد؛ از این رو «مستضعفین» به توده های استثمارشده و محروم، قربانیان نظام های طاغوتی، ملت های استعمارشده و رنجور از عقب ماندگی، کسانی که از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ضعف قرار دارند و سرنوشت شان توسط مستکبران جهان خوار تعیین می شود، تعریف شدند. (طباطبایی و طاهری، ص ۹۲ و ۱۰۲ - ۱۰۵) مستضعفان را می توان در سه گروه عقیدتی، اقتصادی و سیاسی ـ اجتماعی دسته بندی کرد: (مکارم شیرازی، ج ۱۶، ص ۱۹)
۱. مستضعفان عقیدتی کسانی اند که میان اسلام و کفر مانده اند و از لحاظ عقیدتی بی خبرند. قرآن کریم در معنای دینی استضعاف (نساء، ۹۷ـ۹۹)، مستضعفان را به دو گروه مستضعفان دروغین و مستضعفان حقیقی تقسیم کرده و به نجات مستضعفان حقیقی امید می دهد. مستضعف حقیقی از نظر قرآن کسی است که از نظر فکری، بدنی یا اقتصادی آن چنان ضعیف است که قادر به شناسایی حق از باطل نیست؛ یا این که با وجود تشخیص عقیده درست، بر اثر ناتوانی جسمی یا ضعف مالی یا محدودیت هایی که محیط بر او تحمیل کرده است، قادر به نجات خود از وضعی که دارد نیست.
۲. مستضعفان اقتصادی کسانی اند که از نظر مالی و اقتصادی در ضعف و ناتوانی به سر می برند. (جعفری، ص ۴۹) این گروه همان کسانی هستند که اکثریت مومنان و صالحان در جامعه را تشکیل می دهند. خداوند به این گروه از مستضعفان، وعده پیروزی و وراثت بر زمین را داده است. (قصص، ۵)
۳. مستضعفان سیاسی اجتماعی کسانی اند که از یک سو قدرت مقابله با حکومت جور را ندارند و از سوی دیگر، حکومت نیز آنان را با قدرت و زور در ضعف نگه داشته است. (جعفری، ۵۰)
امام خمینی که واژه مستضعف را در دو بعد داخلی و جهانی به کار می گرفت، با فرق گذاشتن میان ضعیف و مستضعف، اعتقاد داشت مستضعفان کسانی نیستند که ذاتاً ضعیف باشند، بلکه کسانی اند که به سبب تعدی و ظلم مستکبران، به ضعف کشیده شده و ضعیف شمرده می شوند. (صحیفه امام؛ ج ۷، ص ۴۸۹؛ ج ۱۰، ص ۱۲۱ـ۱۲۲)
عوامل استضعاف
بر اساس برخی روایات، نخستین عامل استضعاف، ناآگاهی و غفلت از خود است. (مجلسی، ۶۹/ ۲۲۷) و مستضعف کسی است که به دلایلی نتوانسته به حقایق پی ببرد. (کلینی، ۲/ ۴۰۶) دراصل از مهم ترین عوامل پیدایش استضعاف، خود مستضعفین هستند. مستکبرین همواره برای فقر فرهنگی و عدم استقلال فکری مستضعفین تلاش می کنند. این تبلیغات، چنان که امام خمینی اشاره کرده است، در کنار ضعف فرهنگی مستضعفان و جهل و بی خبری آنها از محتوای قرآن و اسلام درباره مقابله با مستکبران و قدرتمندان، (صحیفه امام؛ ج ۴، ص ۱۹ و ۲۱۴) موجب پیروی آنها از مستکبرین می شود و در نتیجه به استضعاف اقتصادی نیز کشیده می شوند. با این نگاه استضعاف فرهنگی و اجتماعی زمینه ساز استضعاف و ضعف اقتصادی و مادی می شود.
زمینه های دیگر پیدایش استضعاف از نگاه امام خمینی عبارت اند از: نگاه خاص مستکبران به جهان و بیماری روحی آنها (صحیفه امام؛ ج ۱۱، ص ۸۸)، مهار نشدن قدرت ها با تعلیمات انسانی ـ آسمانی (همان، ص ۱۰۹ـ۱۱۰)، غفلت مستضعفان (همان، ص ۲۷۲؛ ج ۹، ص ۱۲۹؛)، خودباختگی و احساس ناتوانی مستضعفین. (همان، ج ۱۴، ص ۳۰۶)
امام خمینی ریشه گرفتاری و بدبختی ملت ایران و ملت های مظلوم جهان را در وجود رژیم های استکباری می دانست. (همان، ج ۱، ص ۴۱۹ و ۴۲۲؛ ج ۵، ص ۷۲) ایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن با تشریح اهداف استکبار، هدف از انقلاب اسلامی را نجات مستضعفان ایران و جهان از سلطه مستکبران تعریف کرد. (همان، ج ۳، ص ۵۱۲؛ ج ۵، ص ۴۲۷)
بررسی و تبیین دیدگاه امام
امام خمینی با ترویج و احیای واژه مستضعف و مستضعفان در برابر مستکبر و مستکبران، مستضعفان را نه ضعفای حقیقی، بلکه کسانی می دانست که به واسطه کبر مستکبران، ضعیف شمرده شده اند؛ حال آن که نیروی ایمان در این گروه، قدرتی بسیار به آنها بخشیده و طبق وعده الهی (قصص، ۵) قطعاً وارثان زمین خواهند بود. (صحیفه امام؛ ج ۱۰، ص ۱۲۱ـ۱۲۲)
امام خمینی، نقش توده های پابرهنه در پیروزی انقلاب و مقابله با رژیم پهلوی را ممتاز می دانست و معتقد بود نیروی عظیم و کوبنده انقلاب مردم غیرمرفه بودند که با نیروی ایمان واقعی به میدان آمدند و بیشترین کشته های نهضت و حافظان نهضت هم از این طبقه بود. (همان، ج ۶، ص ۷۵، ۱۵۹ و ۲۹۷)
به باور امام خمینی پشتیبانان واقعی انقلاب اسلامی ایران همین زاغه نشینان، محرومان و حاشیه نشینانی بودند که با همت خود، اسلام را در کشور حاکم کردند. اگر قدرت معنوی این طبقه که با دست خالی به حمایت از انقلاب پرداختند، نبود، این پیروزی حاصل نمی شد. (همان، ج ۱۷، ص ۴۲۵ـ۴۲۶) ایشان انقلاب اسلامی را مدیون فداکاری های جنوب شهری ها و پابرهنگان می دید. زیرا فشار اصلی نهضت و انقلاب بر دوش آنان بود. (همان، ج ۱۵، ص ۳۵۶؛ ج ۱۹، ص ۳۴) ) کسانی که با دستان خالی برای خدا قیام کردند و جلوی توپ و تانک و مسلسل ایستادند و بیشترین کشته ها را تقدیم انقلاب کردند. (همان، ج ۶، ص ۷۵؛ ج ۱۳، ص ۱۹۶) از این رو ایشان نه خود را بلکه محرومان و پابرهنگان را شایسته ستایش می دانست و تاکید داشت این ملتِ پابرهنه ایران بود که در نهایت پیروز شد و همچنان بار سنگین انقلاب و مشکلات جمهوری اسلام، بر دوش قشر مستضعف است و همراهی و فداکاری آنان انقلاب را حفظ می کند (همان، ج ۶، ص ۲۱۸ و ۲۵۲؛ ج ۱، ص ۲۸۴؛ ج ۱۵، ص ۲۷۳)
امام خمینی نقش موفق مستضعفان و طبقات محروم را تنها مختص دوران قیام و پیروزی انقلاب و تشکیل و تثبیت نظام نمی دانست، بلکه نقش آنان را در حفظ انقلاب و نظام نوپا در برابر مخالفان داخلی و دشمنان خارجی، به ویژه در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و جهاد علیه متجاوزان را بسیار با اهمیت می دید و معتقد بود قشر مستضعف بدون هراس از جنگ در جبهه ها فداکارانه و ایثارگرانه حضور داشتند. (همان، ج ۱۸، ص ۳۱ و ۴۶) ) و شهدا، جانبازان، مفقودان و اسرای بسیاری در این راه تقدیم انقلاب کردند و سرانجام نیز همین قشر است که انقلاب را حفظ خواهد کرد. (همان، ج ۱۵، ص ۳۱۸؛ ج ۱۸، ص ۴۶؛ ج ۲۰، ص ۳۸)
اعتقاد و اعتماد و علاقه امام خمینی نسبت به طبقه مستضعف و محروم جامعه به گونه ای بود که نه تنها در دوران چند ده ساله پیش از انقلاب و یا در دوره پس از انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی به فکر این قشر جامعه و در پی حمایت از آنان بود؛ بلکه برای آینده و آیندگان و مستضعفان جهان نیز برنامه و توصیه داشته و می فرمود: باید یک حزب فراگیر مستضعفان تشکیل داد و بین آنان وحدت ایجاد کرد. (همان، ج ۹، ص ۲۸۰ و ۳۳۱) از نظر ایشان با تشکیل این حزب مشکلات اقشار مستضعف را می توان به اتفاق حل کرد و در برابر استکبار ایستادگی و مقاومت کرد. ایشان معتقد بود حزب مستضعفان وعده اسلام را که سرانجام پیروزی حکومت مستضعفان بر مستکبران است و این که مستضعفان وارثان روی زمین خواهند بود، محقق خواهد کرد. (همان، ج ۹، ص ۲۸۰ و ۳۳۱)
در همین راستا اصل ۱۵۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی، سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان جمهوری اسلامی ایران معرفی کرده و رسیدن به استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان دانسته است و جمهوری اسلامی ایران با توجه به این اصل و مقدمه قانون اساسی که انقلاب ایران را حرکتی برای پیروزی نهایی مستضعفین بر مستکبرین می شمرد، ضمن خودداری از دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین، حمایت می کند و آن را از اهداف مهم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در راه تشکیل حکومت واحد جهانی می داند.
راههای حمایت از مستضعفان از دیدگاه امام
امام خمینی حکومت جمهوری اسلامی ایران را حکومت مستضعفان و مهم ترین وظیفه مسئولان نظام اسلامی را دفاع از حقوق و خدمت به مستضعفان و توزیع عادلانه ثروت می دانست. (همان، ج ۱۸، ص ۴۲۰؛ ج ۸، ص ۲۰۶؛ ج ۱۵، ص ۲۸۸؛ ج ۲۱، ص ۴۱۲) نه تنها توصیه می کرد خود مسئولان نظام بهتر است از طبقه مستضعف باشند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند، بلکه همه مسئولان باید در کنار آنان باشند و همانند آنان زندگی نمایند تا درد آنان را بفهمند و رسیدگی به فقرا از نخستین سفارش های ایشان به دولت مردان بود. (همان، ج ۱۸، ص ۲۹؛ ج ۱۶، ص ۲۴۴؛ ج ۲۰، ص ۳۴۱؛ ج ۲۱، ص ۴۲۲) ایشان عدول از این خط را عدول از عدالت اجتماعی اسلام و خیانت به اسلام و مسلمانان می دانست. (همان، ج ۲۱، ص ۹۹ـ۱۰۰)
از دیدگاه امام خمینی خط اصولی انقلاب و نظام اسلامی خط دفاع از مستضعفان و تأمین منافع آنان است؛ (همان، ص ۸۶ـ۸۷) ولی طبقه مستضعف نیز برای نجات خویش وظیفه دارد و باید تلاش کند و اولین قدم لزوم آگاهی، بیداری، هوشیاری و بسیج عمومی است. (همان، ج ۱۱، ص ۱۱۰ و ۲۷۲؛ ج ۱۲، ص ۱۴۴ و ۱۶۰؛ ج ۱۶، ص ۳۲۵)
از دیگر اقدامات عملی امام خمینی در حمایت از مستضعفان، تشکیل یک سری نهادها و سازمان های اضطراری بود که هر کدام در زمان خودشان بسیار مفید بودند و کارایی داشتند. از میان آنها می توان به: بنیاد مستضعفان، حساب ۱۰۰ امام، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، کمیته امداد امام خمینی و بنیاد ۱۵ خرداد اشاره کرد.
نتیجه
از نگاه امام خمینی بر اساس قرآن کریم و روایات، امامت و وراثت بر زمین برای مستضعفان و صالحان است و ملت مسلمان و مستضعف ایران هم بر همین اساس قیام کرد و پیروز شد و از وظایف اصلی نظام جمهوری اسلامی نیز حمایت واقعی از مستضعفان و محرومان است.
منابع در دفتر نشریه حریم موجود است
منبع: حریم امام؛ شماره ۴۸۲
.
انتهای پیام /*