سخنرانی
مطالعه استعمارگران درباره منابع زیر زمینی ایران و روحیات مردم ـ توطئه بر ضد اسلام و روحانیت ـ امریکایی ها در ایران
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم پاریس درباره توطئه بر علیه اسلام و روحانیت
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 23 م‍ه‍ر 1357

زمان (قمری) : 12 ذی القعده 1398

مکان: ‫پاریس - نوفل لوشاتو

شماره صفحه : 13

موضوع : مطالعه استعمارگران درباره منابع زیر زمینی ایران و روحیات مردم ـ توطئه بر ضد اسلام و روحانیت ـ امریکایی ها در ایران

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان و ایرانیان مقیم پاریس

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم پاریس درباره توطئه بر علیه اسلام و روحانیت

سخنرانی

‏زمان: 23 مهر 1357 / 12 ذی القعده 1398‏

‏مکان: پاریس، نوفل لوشاتو  ‏

‏موضوع: مطالعۀ استعمارگران درباره منابع زیرزمینی ایران و روحیات مردم ـ توطئه بر ضد‏‎ ‎‏اسلام و روحانیت ـ امریکایی ها در ایران‏

‏حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم پاریس‏

‏[‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏]‏

اوضاع توانفرسا

‏     مع الأسف من وقتی آقایان را ملاقات می کنم که تقریباً قدرت بیان از من سلب شده‏‎ ‎‏است؛ازجهت اینکه اولاًپیرمردی وکِبَرِسن است که نمی گذاردمن حتی صدایم به چند قدمی‏‎ ‎‏برسد، و ثانیاً اوضاع ممالک اسلامی مطلقاً و داخلۀ ایران بالخصوص یک وضعی شده‏‎ ‎‏است که سلب آسایش را از انسان می کند و قدرت هرچیز را از انسان می گیرد؛ و من‏‎ ‎‏امروز هم بنا داشتم که در این محلی که آقایان مجتمع شدند، بیایم و در آنجا بعض‏‎ ‎‏مطالب، بعض درد دلها را به آقایان تذکر بدهم لکن مقتضیاتی پیش آمد که صلاح‏‎ ‎‏ندیدند امروز بیایم.‏

جاسوسان در پوشش سیاحان

‏     در هر حال وضع ممالک اسلامی، خصوصاً این ممالکی که دارای مخازن هستند مثل‏‎ ‎‏مملکت ایران ـ که در رأس آنهاست ـ تقریباً اوضاع اینها مورد مطالعۀ این قدرتمندها،‏‎ ‎‏این دولتهای ابرقدرت، ... بوده است. اوضاع شرق و اگر ملاحظه کرده باشید در این‏‎ ‎‏سیاحهایی که از اینها از شاید سیصد سال پیش از این ـ که راه یافتند به شرق ـ سیاحهایی‏‎ ‎‏که از اینها آمدند به اسم سیاحت؛ اینها یک مأمورین سیاسی بوده اند برای مطالعۀ این‏‎ ‎‏ممالک شرق. در ایران اینها می آمدند و در تمام شهرها، دهات، همۀ اینها را مطالعه‏‎ ‎‏می کردند. بیابانها، حتی آن بیابانهایی که هیچ آب و علفی نداشتند، اینها با تحمل‏‎ ‎‏زحمتهای فراوان، با شتر در آن وقت می آمدند و با کاروانها حرکت  می کردند و اوضاع‏

‏جغرافیایی این ممالک را و مهمتر برای آنها، آن مواردی که مخازن، هر مخزنی: مخزن‏‎ ‎‏طلا، مس، نفت، گاز، هرچه بوده؛ اینها دقیقاً مطالعه کردند و نقشه برداری کردند؛ و‏‎ ‎‏مواردی که در این ممالک و آنچه ما می دانیم در ایران، آن مواردی که دارای یک‏‎ ‎‏[‏‏منبعی‏‏]‏‏ بوده است که برای آنها مفید بوده است؛ آنها را نقشه برداشتند، علامت‏‎ ‎‏گذاشتند، نشانه گذاشتند، یادداشت کردند و ضبط است پیش آنها.‏

‏     قبل از اینکه امریکا پایش باز بشود به این ممالک؛ مقدم بر همه، انگلیسها بودند و‏‎ ‎‏روسها هم بودند و بعضی ممالک دیگر. در هر صورت، این ممالک ما، این ممالک‏‎ ‎‏شرق از قریب سیصد سال یا یک قدری بیشتر، مورد بررسی اینها و طمع اینها بوده است؛‏‎ ‎‏منتها هرچه جلوتر آمده است، کارشناسهای آنها بیشتر تخصص پیدا کرده اند و بیشتر‏‎ ‎‏آمده اند در اینجا، در این ممالک، و تمام اینها، آنها اطلاعاتشان از خود اهالی آن‏‎ ‎‏مملکت بیشتر است. اطلاع بر روحیۀ مثلاً ایلاتی که ما در ایران داشتیم؛ مثل ایل‏‎ ‎‏بختیار‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏،مثل ایل قشقایی، اینها و امثال اینها، شاهسونها مطالعاتی داشتند؛ برای اینکه به‏‎ ‎‏دست بیاورند روحیۀ اینها چه جور است،تا چه حد می تواند این ممالک از اینها استفاده‏‎ ‎‏ببرد؛ و مطالعاتی هم راجع به شهرستانها و دهات؛ تمام دهاتی که در ایران هست، از آن‏‎ ‎‏دهات بسیار دور افتاده و کوهستانی تا آخر، اینها تمامش را اطلاع دارند؛ یعنی کارشناسها‏‎ ‎‏را فرستادند، همۀ اینها، هم نقشه برداری شده است و هم هرچه دارد در آنجا، هر کجا‏‎ ‎‏چیزی در آن پیدا می شود که برای آنها دندانگیر است، از آن یادداشت برداشتند و‏‎ ‎‏خودشان را مهیا کردند برای غارت؛ منتها این کسانی که در رأس بودند، از سلاطین یا از‏‎ ‎‏رؤساکه دررأس بودند،مختلف بودند در رساندن منافع به اینها؛ گاهی اشخاصی بودند که‏‎ ‎‏تا آن حد خیانتکار نبودند، و گاهی هم خیانتکارْ زیاد بودند که به همۀ ابعاد تسلیم شده اند.‏

خاطره ای از همدان

‏     من در همدان یکوقت بودم، یک نفر از دوستان من یک نقشه ای آورد، نقشۀ بزرگی‏‎ ‎‏شاید مثلاً یک متر در یک متر، و آن نقشه هم مال همدان بود؛ دهات همدان. تمام در‏‎ ‎‏آنجا آنطور که او می گفت، می گفت تمام ‏‏[‏‏منابع زیرزمینی‏‏]‏‏دهات همدان در اینجا ثبت‏

‏است؛ و در آن نقطه هایی بود زیاد. نقطه هایی در آن ورقه با رنگ دیگری بود که زیاد‏‎ ‎‏بود. آن شخص ـ که آشنای ما بود ـ گفت که این نقطه هایی که در اینجاها گذاشتند علامت‏‎ ‎‏این است که در زیر این نقطه و این دهی که در اینجا هست، یک چیزی پیدا می شود،‏‎ ‎‏حالا یا یک معدن مسی، نفتی و ... پیدا می شود که الآن هیچ چیزش تا حالا درنیامده و‏‎ ‎‏آنها می دانند که ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ کجا چه است. در هر صورت، با نقشه از اول وارد شدند و احوال و‏‎ ‎‏اوضاع ممالک شرق را و مملکت ایران ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که الآن مورد ابتلای ماست ـ با نقشه اینجاها‏‎ ‎‏را، همه چیزش را تعیین کردند.‏

اسلام و روحانیت، سد راه استعمار

‏     بعد، یک مطالعات روانی اینها کردند که آیا چطور ممکن است که دست بیابند به این‏‎ ‎‏مخازن عظیمی که در این ممالک هست. در ممالک اسلامی، آیا چه بکنند که این مخازن‏‎ ‎‏با سهولت به دستشان بیاید و مواجه با یک مخالفتهایی، مواجه با یک زد و خوردهایی‏‎ ‎‏نشود. یک مطالعات زیادی هم در این باب اینها کرده اند، و به ‏‏[‏‏این نکته‏‎ ‎‏]‏‏رسیدند در‏‎ ‎‏ممالک اسلامی، دو چیز را دیدند که این اگر باشد، ممکن است که سد راه آنها باشد:‏‎ ‎‏یکی اصل اسلام، اگر اسلام به آنطوری که هست و به آنطوری که خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏اسلام را تأسیس کرده، اگر به آنطور اسلام پیاده بشود، فاتحۀ مُسْتَعْمِرین خوانده می شود.‏‎ ‎‏این راجع به اسلام، که فکر کردند برایش. یکی هم روحانیت اسلام، که اگر اینها قوه‏‎ ‎‏داشته باشند و اینها آنطوری که بایدْ مقتدر باشند در این بلاد، باز هم ‏‏[‏‏استعمارگران‏‏]‏‎ ‎‏نمی توانند آنطوری که می خواهند استفاده بکنند. اینها با تمام ملت سر و کار دارند و در‏‎ ‎‏بین ملت اگرقدرت داشته باشدکسی،اینهاهستند،که درهمۀ ملت ممکن است قدرت داشته‏‎ ‎‏باشند. در صدد برآمدند که این دو تا سد را به هر جور هست بشکنند؛ یعنی کاری بکنند‏‎ ‎‏که خود ملتهای اینها، هر جمعیتی که هستند، در هرجا که هستند، این دو تا سد را با دست‏‎ ‎‏خود ‏‏[‏‏بشکنند‏‏]‏‏ اینها. به واسطۀ تبلیغاتی شروع کرده اند از زمانهای قدیم، با این تبلیغاتشان‏‎ ‎‏این دو تا سد را که احتمال قوی می دادند که اگر استعمار و منافع استعماری، مواجه با خطر‏‎ ‎‏بشود این دو تا سد است که خطر است، دیگر باقی اش خطر به آنطور نیست.‏


رویارویی با استقلال فرهنگی

‏     البته یک جهت دیگر هم هست که عرض می کنم؛ جهت دیگری که هست جهت‏‎ ‎‏فرهنگ جوامع بوده است. این جوامع ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ دیده اند، مطالعه کردند که اگر فرهنگ اینها‏‎ ‎‏یک فرهنگ مستقل صحیح باشد، از توی اینها یک جمعیتهای سیاسی مستقل و امین‏‎ ‎‏پیدا می شود و این هم برای آنها مضر است. بِناءً عَلَیْه، در جانب اسلام و روحانیت، دو‏‎ ‎‏چیز را سد می دیدند: یکی اصل اسلام را، و یکی هم روحانیت را؛ و در جانب دیگر باز‏‎ ‎‏احتمال این را که اگر این فرهنگ یک فرهنگ مستقلی باشد، در بین اینها تربیت‏‎ ‎‏می شوند یک جوانهایی و یک رجالی ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ اگر اینها تربیت بشوند، لا محاله مقدرات‏‎ ‎‏مملکت دست اینها می افتد، باز هم مانع می شوند از اینکه اینها برسند به آمال خودشان،‏‎ ‎‏که آن آمالْ زیرزمینیهاست. روی زمینی هم هست؛ ولی مهمش آنهایی است که در زیر‏‎ ‎‏زمین دارند. درصدد برآمدند که ... این سه تا مطلب را و این سه تا سد را بشکنند.‏

ترویج اسلام تحریف شده

‏     اما راجع به اسلام شروع کردند تبلیغات کردن به اینکه اسلام یک مکتبی است‏‎ ‎‏می گوید: ملایم! کم کم لابد پیش می آیند؛ یک مکتبی است که مربوط به دعا و ذکر، و‏‎ ‎‏یک روابطی مابین مردم و مابین خالق، و سیاست را کاری به آن ندارد.اسلام به حکومت‏‎ ‎‏کار ندارد، به سیاست کار ندارد. این را آنقدر تبلیغات روی آن کردند که در جامعۀ خود‏‎ ‎‏روحانیت هم به خورد آنها هم دادند، که بسیاری از آنها هم همین اعتقاد را پیدا کردند که‏‎ ‎‏روحانی به سیاست چه کار دارد، به حکومت چه کار، به نظام حکومت چه کار دارد.‏‎ ‎‏روحانی مسجد برود و نماز بخواند و عرض می کنم که از این صنف کارها: درس بگوید‏‎ ‎‏و مباحثه بکند و این آداب شرعیه را به مردم نشان بدهد.‏

‏     آنها دیدند که نماز روحانیون و نماز اسلام هیچ به آنها ضرر ندارد؛ هرچه می خواهند‏‎ ‎‏نماز بخوانند. آنها به نفت کار نداشته باشند، نماز بخوانند تا هرچه می خواهند خسته‏‎ ‎‏بشوند. درس هرچه دلشان می خواهد بگویند؛ مباحثه هم هرچه می خواهند بکنند؛ کار‏‎ ‎‏نداشته باشند به اینکه سیاست استعماری در اینجا نباید اجرا بشود، هر کاری می خواهند‏

‏بکنند. اینقدر خواندند به مردم و تبلیغات کردند که مردم همه تقریباً، به این معنی عادت‏‎ ‎‏کردند ـ که حالا هم باز این صحبت هست ـ که دخالت در سیاست در شأن روحانیت‏‎ ‎‏نیست؛ شأن روحانیت نیست که برودو ببیند که کیفیت حکومت چیست، و چه می کنند این‏‎ ‎‏ظَلَمه با مردم. شأن روحانیت همانهاست که توی مدارس باشند و نماز جماعتی هم‏‎ ‎‏بخوانند اول ظهر و اول مغرب! مردم هم همین مقدار به روحانیت بیشتر نظر نداشته‏‎ ‎‏باشند.اسلام رااصلش می گفتندکاری نداردبه سیاست. ... سیاست و دیانت ازهم جداست.‏‎ ‎‏سیاست مال آنها و دیانت مال ما! مراکز قدرت دست آنها که هر کاری می خواهند بکنند،‏‎ ‎‏و مساجد و پیرمردهای توی مسجد هم مال ما! این تقسیمی است که از اول کردند.‏

دین افیون توده ها !؟

‏     و آنهایی که یک قدری جرأتشان زیادتر بوده است، گفتند که: «ارتجاع» است! اصل‏‎ ‎‏دین در بین بشر که آمده است، برای این است که مردم را خواب کند؛ ... دین از اول به‏‎ ‎‏دست قدرتمندها و سرمایه دارها پیدا شده، برای اینکه به واسطۀ دیانت مردم را آرام کنند‏‎ ‎‏و آنها مال مردم را بخورند. کم کم این مطلبْ باور حتی خود مسلمانها، حتی بعضی از‏‎ ‎‏روحانیون و معممین هم ... آمده است که نه، این ‏‏[‏‏دین‏‏]‏‏ یک چیزی است که حالا‏‎ ‎‏نمی شود این را پیاده اش کرد. این یک چیزی است که مال هزار و چند صد سال پیش از‏‎ ‎‏این بوده است! اینطور معرفی کرده اند اسلام را به خود جوامع مسلمین ‏‏[‏‏علیه‏‏]‏‏ آخوندها‏‎ ‎‏هم شروع کردند تبلیغات کردن به اینکه اینها یک مردمی هستند که فقط نشسته اند آنجا و‏‎ ‎‏می خواهند بگیرند مال مردم را، و زندگی کنند ... .‏

اغفال روشنفکرهای ناآگاه

‏     بنابراین، اسلام را ‏‏[‏‏معرفی کردند‏‏]‏‏ به اینکه اولاً مکتبش بیش از اینکه یک نمازی‏‎ ‎‏خوانده بشود و یک روزه ای گرفته بشود و اینها، نیست و کاری به زندگی مردم ندارد،‏‎ ‎‏کاری به دنیای مردم ندارد؛ و از آن طرف روحانیون را معرفی کردند که قدرتها اینها را‏‎ ‎‏روی کار آوردند برای اینکه افیون باشند از برای جامعه. اینها مردم را خواب کنند، سست‏‎ ‎‏کنند، که اگر آنها ببرند ‏‏[‏‏اموال مردم‏‏]‏‏ را، اینها نتوانند حرف بزنند؛ یعنی دیگر مردم را‏

‏نگذارند حرف بزنند. اینها خواب کنند مردم را، و آنها ... اموالشان را ببرند. این را اینقدر‏‎ ‎‏تبلیغ کردند و گفتند که حتی بعض روشنفکرهای ما هم که بی اطلاع از قرآن و سنت‏‎ ‎‏بودند، باورشان آمده است؛ و آنها هم دنبال کردند و هم نفس شدند با آنها. ما نباید هر‏‎ ‎‏حرفی که بشنویم یا منتشر باشد بین اقشاری، نباید بی دلیل مطلب را قبول کنیم. انسان اگر‏‎ ‎‏بی دلیل یک مطلبی را قبول کند، این مریض است؛ انسان سالم نمی شود یک مطلبی به او‏‎ ‎‏بگویند و بی دلیل، همین طوری وقتی گفتند، قبول کند.‏

قرآن، کتاب خروش و خیزش و تحرک

‏     ما باید یک مطالعۀ سطحی، لازم نیست خیلی مطالعۀ دقیق، یک مطالعۀ سطحی در‏‎ ‎‏قرآن بکنیم؛ یک مطالعۀ سطحی در آنهایی که مردم را دعوت کردند و پیغمبرهایی که‏‎ ‎‏مردم را دعوت کردند، بکنیم؛ ببینیم که آیا آنهایی که دعوت کردند مردم را، اینها‏‎ ‎‏یک اشخاصی بودند که آمدند و توده را ضعیف، توده را خواب کردند؟ برای‏‎ ‎‏خواب کردن توده آمدند؟ و اینها عمال قدرتمندها هستند؟ یک مطالعه ای در حال آنها‏‎ ‎‏بکنیم که ببینیم اینها عمال قدرتمندانند یا نه؟ یک مطالعۀ جزئی هم در قرآن بکنیم که‏‎ ‎‏ببینیم قرآن آمده است برای ذکر و دعا و برای حِرْز و امثال ذلک یا نه، قرآن را نشناختند؟‏‎ ‎‏اگر در قرآن مطالعه کنید، می بینید که آنقدر آیات در ‏‏[‏‏مورد‏‏]‏‏ جنگ هست که وادار به‏‎ ‎‏جنگ است؛ وادار به جنگ با کی؟ با قدرتمندها. قرآن آیاتِ زیاد ـ یکی دوتا نیست ـ‏‎ ‎‏آیات زیاد دارد در ‏‏[‏‏مورد‏‏]‏‏ جنگ، در کیفیت جنگ؛ و جنگهایی که در صدر اسلام بوده‏‎ ‎‏است،بین قدرتمندهاوبین پیغمبراسلام بوده است؛وقرآن یک کتابی است که ازآن تحرک‏‎ ‎‏بیشتر استفاده می شود تا چیزهای دیگر.یک کتابی است که مردم را حرکت داده است؛ از‏‎ ‎‏این خمودی که دارند حرکت داده است و با همه طاغوتها درانداخته است قرآن.‏

جنگهای پیامبر با قدرتمندان و سرمایه داران

‏     آن وقتی که پیغمبر اکرم در حجاز بودند، قدرتمندهای حجاز که ابتدائاً سر و کار داشته‏‎ ‎‏پیغمبر با آنها؛ یک دسته شان در مکه بودند که تجار خیلی معتبر و قدرتمند بودند؛ یک‏‎ ‎‏دسته شان در طایف بودند که آنها هم ثروتمندهای آنجا بودند و قدرتمندهای آنجا‏

‏بودند، ابوسفیان و امثال اینها. اینها نظیر حکام و سلاطین بودند و دارای همه چیز بودند، و‏‎ ‎‏پیغمبر اسلام با آنها درافتاد. وقتی که تشریف آوردند به مدینه، با همین فقرا بودند ایشان؛‏‎ ‎‏نه با ثروتمندها بودند برای خواب کردن جمعیت. با فقرا بودند برای بیدار کردن فقرا. این‏‎ ‎‏فقرا را شوراندند به آن اغنیایی که مال مردم را می خوردند و ظلم به مردم می کردند.‏‎ ‎‏جنگهای پیغمبر زیاد است و همۀ این جنگها، جنگهای با ثروتمندها و قدرتمندها و ظَلَمه‏‎ ‎‏بوده است.‏

پیامبران الهی در ستیز با اشراف و ستمکاران

‏     جلوتر بروید؛ حضرت موسی ـ سلام الله علیه ـ عصایش را برداشت با فرعون، با‏‎ ‎‏سلطانِ ... مصر، با او درافتاد، نه اینکه از قِبَل سلطان مصر مردم را خواب کرد، مردم را با‏‎ ‎‏همین عصا و با همین تبلیغات بر ضد سلطان عصر خودش شوراند. ابراهیم را که ملاحظه‏‎ ‎‏می کنید، تیشه اش را برداشت این بتهایی که مال اشراف بود، شکست و با اشراف درافتاد‏‎ ‎‏برای منافع توده ها و برای اینکه ظلم به توده ها اینها نکنند. البته آنها معنویات هم نقطۀ‏‎ ‎‏اصلیش‏‏[‏‏ان‏‏]‏‏ بوده است لکن وقتی می دیدند که یک ظلمی در جامعه واقع می شود،‏‎ ‎‏موظف می دانستند خودشان را که با آن سرانی که ظلم می کنند، درافتند و جنگ بکنند ‏‏[‏‏و‏‎ ‎‏یا‏‏]‏‏ هر جوری که ممکن است برایشان؛ با آنها درافتند.‏‎[1]‎

مسلمانان ناآگاه، رویاروی اسلام

‏     پس، اینکه می گویند که اینها را قدرتمندها قرار داده اند برای خواب کردن، این یک‏‎ ‎‏چیزی است که حرف استعمار است؛ یعنی آنها این را درست کردند برای اینکه شما را از‏‎ ‎‏قرآن و از کتاب خدا و از اسلام، رویتان را برگردانند؛ این سد را بشکنند و خوب هم‏‎ ‎‏شکستند در بین مسلمین این سد را. مسلمین خواب رفتند به واسطۀ تبلیغات اینها. مسلمین‏‎ ‎‏به جنگ برخاستند با اسلام، خودشان ملتفت نبودند؛ این معنا را که کسی بگوید اسلام به‏‎ ‎‏زندگی چه کار دارد، این جنگ با اسلام است، این نشناختن اسلام است. اسلام به‏

‏سیاست چه کار دارد، این جنگ با اسلام است. بین خود مسلمین که این مسئله مطرح‏‎ ‎‏است، کأنه یک مسئله ای است که جنگ با اسلام ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ الآن شروع کرده اند و می کنند.‏

شورانیدن توده ها بر ضد سرمایه داران

‏     از آن طرف ما باید ببینیم که خوب، آنهایی که اسلام را تبلیغ کردند و از اول هم شما‏‎ ‎‏ببینید که ‏‏[‏‏در راه اسلام مبارزه‏‏]‏‏ می کردند ‏‏[‏‏چه کسانی بودند‏‏]‏‏، خود پیغمبر اسلام با کی‏‎ ‎‏جنگ کرد؟ با این قدرتمندان مکه و قدرتمندهای حجاز. بعدش خلفایی که بودند، چه‏‎ ‎‏خلفایی که ما قبولشان داریم، چه خلفایی که ما قبول نداریم؛ آنها با ‏‏[‏‏چه کسانی‏‏]‏‏ جنگ‏‎ ‎‏[‏‏کردند‏‏]‏‏، آنها هم لشکر کشیدند با سلاطین ایران و سلاطین رُم و با اینها جنگ کردند؛ با‏‎ ‎‏سلاطین جنگ می کردند، نه اینکه از قِبَل سلاطین مأمور بودند که مردم را خواب کنند.‏‎ ‎‏آنها مأمور تحرک بودند؛ تحرک اینکه مردم مُسْلم و ضعفا را، مستضعفین را بشورانند بر‏‎ ‎‏این اشخاصی که دارند مال مردم را می خورند. رُمی ها و ... ایرانی ها آن وقت محل ابتلا‏‎ ‎‏بودند. جنگها کردند با اینها، و فتح کردند آنجاها را برای مسلمین و برای اسلام؛ و ابداً این‏‎ ‎‏مسأله مطرح نبوده است که یک کسی بگوید که بسازید با این دولتمندها، بسازید با این‏‎ ‎‏سلاطین؛ یک همچو مطلبی نبوده است در کار. همیشه جنگ بوده، خود پیغمبر اسلام و‏‎ ‎‏بعدش هم خلفای پیغمبر.‏

حضرت علی در برابر ستمگران

‏     زمانی هم که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ بودند، ایشان هم مبتلا شدند به یک جنگ‏‎ ‎‏داخلی؛ که می دیدند اگر این جنگ داخلی را ‏‏[‏‏دنبال‏‏]‏‏ نکنند، اسلام را معاویه فاتحه اش را‏‎ ‎‏می خواند. معاویه یک حکومت بود در شام؛ مثل سلاطین زندگی می کرد، دارای لشکر و‏‎ ‎‏دارای همه ‏‏[‏‏امکانات‏‏]‏‏ بود. حضرت امیر هم که در رأس روحانیت و آقای روحانیون‏‎ ‎‏است، ایشان هم که وقتی می خواهند جنگ بکنند، وقتی می خواهند زندگی بکنند و‏‎ ‎‏خلافت را بشناسانند، نمی آیند مردم را خواب کنند تا قدرتمندها بیایند اینها را بخورند.‏‎ ‎‏ایشان هم جنگ می کند؛ با کی؟ با معاویه که در مرکز شام نشسته و اسلام با بودن او در‏‎ ‎‏خطر است، و دارد مردم را استعباد کرده و ظلم می کند.‏


مبارزات زیرزمینی ائمه (ع)

‏     ... ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ که همه شان کشته شدند، برای این ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ که همۀ اینها‏‎ ‎‏مخالف با دستگاه ظلم بودند. اگر امامهای ما تو خانه هایشان می نشستند و عرض می کنم،‏‎ ‎‏آنطوری که اینها می گویند ... مردم را دعوت می کردند به بنی امیه و بنی عباس؛ اینها که‏‎ ‎‏محترم بودند، روی سرشان می گذاشتند آنها ائمه ما را، لکن آنها می دیدند هر یک از‏‎ ‎‏[‏‏ائمه‏‏]‏‏ حالا که نمی تواند لشکرکشی کند، از باب اینکه مقتضیاتش فراهم نیست، دارد‏‎ ‎‏زیرزمینی اینها را از بین می برد اینها را می گرفتند، حبس می کردند. ده سال در حبس آنها‏‎ ‎‏بودند. برای نماز و روزه بود که حبس کردند حضرت موسی بن جعفر را؟ چون نماز‏‎ ‎‏می خواند؟ چون روزه می گرفت؟ چون مردم را دعوت می کرد به ‏‏[‏‏پیروی از‏‏]‏‎ ‎‏هارون الرشید و ... ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ شما بروید و با آنها بسازید؟ هرچه آنها ظلم می کنند شما حرف‏‎ ‎‏نزنید؟! یا قضیه این نبوده است آنها از باب اینکه می دیدند این خطرناک است برای‏‎ ‎‏دولت خطرناک است، برای قدرتها اینها خطرناک بوده اند برای اینها؛ از این جهت،‏‎ ‎‏اینطور شد که آنها را حبس کردند، کشتند، ‏‏[‏‏اذیت‏‎ ‎‏]‏‏کردند، تبعید کردند.‏

امامان شیعه و نهضتهای شیعی

‏     می گویند مردیکه‏‎[2]‎‏ از ‏‏[‏‏مدینه‏‏]‏‏ برمی دارد امام ـ علیه السلام ـ را می آورد در اینجا، یا‏‎ ‎‏حضرت عسکری را در سامرا چندین سال نگه می دارد و تحت فشار و در نظام، در‏‎ ‎‏عَسْکر ... در جُند ایشان را نگه می دارد و محبوس است امام ـ علیه السلام ـ در آنجا. این از‏‎ ‎‏باب این ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ که نماز می خواست بخواند؟ خوب ...، خود آنها هم نماز می خواندند، به‏‎ ‎‏نماز چه کار داشتند؟ چون امام ـ علیه السلام ـ پسر پیغمبر بود، آن وقت پسر پیغمبر خیلی‏‎ ‎‏هم ‏‏[‏‏مورد احترام بود‏‏]‏‏؛ اگر پسر پیغمبر سر جای خودش می نشست و کار نداشت به مردم،‏‎ ‎‏چیزی نبود؛ اما آنها گاهی به اشارۀ آنها ... (چون موردی بود که اگر می فهمیدند، ریشۀ‏‎ ‎‏اینها را می کندند) در ظاهر وقتی که یکی از این هاشمیون قیام می کردند بر ضد حکومتها؛‏

‏در ظاهر اینها یک انتقاد صوری هم از آن می کردند، لیکن با دست اینها بود. اینها آنها را‏‎ ‎‏وادار می کردند به اینکه این کار را بکنند. دعا می کند امام ـ علیه السلام ـ به زید و امثال‏‎ ‎‏اینها که قیام کردند بر ضد این خلفا و بر ضد این قدرتمندها. روحانیت همیشه مخالف با‏‎ ‎‏قدرتمندها بوده است. اگر یکوقت شما، مثلاً فرض کنید یک فردی، چند نفری دیدید که‏‎ ‎‏سازشی کرده است یا منحرف است، به اسلام مربوط نیست. مکتب ‏‏[‏‏او‏‏]‏‏ این مکتب‏‎ ‎‏نیست؛ و یا اینکه یک مقتضیاتی می بیند که در این مقتضیات الآن صلاح اینست که‏‎ ‎‏اینطور عمل بکند.‏

سد شکنیها و غارتگریها

‏     این دو تا سد ‏‏[‏‏اسلام ـ روحانیت‏‏]‏‏ را اینها در بین مسلمین به واسطۀ تبلیغات شکستند.‏‎ ‎‏جدا کردند مردم را از آن واقعیات اسلام، و جدا کردند مردم را از روحانیت مترقی؛ برای‏‎ ‎‏اینکه استفاده کنند. خود آنها تبلیغ ‏‏[‏‏سوء‏‏]‏‏ کردند، لکن وقتی این سد شکسته شد؛ آنها‏‎ ‎‏آزاد آمدند نفتها را بردند و هیچ کس هم نتوانست حرف بزند؛ هیچ کس هم حرف نزد؛‏‎ ‎‏فرهنگ ما هم که برایش خطر قائل بودند، فرهنگ ما را هم در تحت قبضه گرفتند. یک‏‎ ‎‏فرهنگ استعماری درست کردند، نه یک فرهنگ استقلالی. الآن هم یک فرهنگ‏‎ ‎‏مستقلی که برنامه اش را خود عُقَلای قوم ریخته باشند، نیست.‏

‏     الآن هم آنها دخالت دارند در کار. نه طبیب حسابی می گذارند درست بشود، نه‏‎ ‎‏سیاستمدار حسابی می گذارند درست بشود. سیاستمدارهایی که برای ما درست می کنند‏‎ ‎‏همانها هستند که به نفع آنها کارها را انجام می دهند. این هم فرهنگ ما ـ حالا من وقت‏‎ ‎‏اینکه طولانی صحبت بکنم ندارم ـ این سدها را شکستند و آزادانه آمدند مشغول شدند‏‎ ‎‏به بردن، چاپیدن اموال مسلمین؛ و شما ایرانش را می دانید: چاپیدن نفت که الآن دارند‏‎ ‎‏می برند؛ الآن نفتهای ما را به قدری دارند زیاد می برند که تا چند سال دیگر ‏‏[‏‏چیزی‏‎ ‎‏نمی ماند‏‏]‏‏؛ آنها می برند انبار می کنند نفتهای ما را از زیرزمینهای ما، برای اینکه مبادا‏‎ ‎‏یکوقت یکی پیدا بشود که جلویش را بگیرد. از حالا همه اش را می برند آنجا در انبارهای‏‎ ‎‏خودشان انبار می کنند. از زمان رضا شاه ـ که خداوند ان شاءالله  جزای او را شدیداً بدهد و‏

‏می دهد ـ از زمان رضا شاه تا حالا، مبتلا هست ایران به یک حکومتی که تمام حیثیت‏‎ ‎‏ایران را دو دستی تحویل داده به این نفتخوارها.‏

فرآیند «اصلاحات ارضی»

‏     وقتی که اقتصادیات ملت را ملاحظه بکنید، زراعت ما را بکلی به هم زدند به اسم‏‎ ‎‏«اصلاحات ارضی» که تز امریکا بود. اصلاحات ارضی به ما چه مصیبتها وارد آورد؛‏‎ ‎‏مصیبتی که وارد آورد تمام زراعتهای ایران را از بین برد. یک مملکت زراعی، که یک‏‎ ‎‏استان آذربایجان یا خراسانش می توانست که قوت این ملت را بدهد، حالا رسیده به آنجا‏‎ ‎‏که برای سه روز یا سی و سه روز ـ فوقش سی و سه روز ـ تمام زراعت ایران برای سی و‏‎ ‎‏سه روز جمعیت فعلی ایران کافی است، مابقی اش از کجا؟ مابقی یک بازار درست کردند‏‎ ‎‏برای امریکا؛ آنها زیاد داشتند، می سوزاندند یا به دریا می ریختند، حالا می دهند پول‏‎ ‎‏می گیرند، نفت می گیرند؛ این یک باب که زراعت ما را از بین بردند و ما شدیم جیره خوار‏‎ ‎‏آنها و بازار برای آنها؛ ما مصرف ‏‏[‏‏کننده‏‏]‏‏ شدیم.‏

‏     از آن طرف، یک ضرر دیگر خورد و آن اینکه تمام این دهقانها ـ که ایشان در اول‏‎ ‎‏فرمودند که ما دیگر رعیتها را از چیز بیرون آوردیم و دهقان شدند دیگر، هم سطح شدند‏‎ ‎‏با چه ‏‏[‏‏مالک‏‏]‏‏ ـ تمام این بیچاره ها وقتی زراعتهایشان از دستشان رفت، کوچ کردند به‏‎ ‎‏شهرها، که عمده اش تهران است. آمدند در اطراف تهران با یک کوخهایی، با یک‏‎ ‎‏چادرهایی، با یک خانه های گِلی کوچک، با عائلۀ زیادشان در آنجا منزل گرفتند و با یک‏‎ ‎‏مصیبتهایی این بیچاره ها اعاشه می کنند و زندگی. نه برق دارند، نه آب دارند، نه اسفالت‏‎ ‎‏دارند. در یک گودالیهایی زندگی می کنند که آب را اگر می خواهند برای بچه هایشان‏‎ ‎‏بیاورند، این مادر بدبخت باید در زمستان سخت از پله هایی که الآن عددش را یادم‏‎ ‎‏نیست، لکن زیاد است عددش، از پنجاه بیشتر، صد تقریباً، از این پله ها باید برود ‏‏[‏‏بالا‏‏]‏‏ تا‏‎ ‎‏[‏‏به‏‏]‏‏ خیابان برسد، یک کوزه آب کند، باز برگردد این پله ها را طی کند برود توی این‏‎ ‎‏کوخ برای بچه اش آب ببرد. این دهقانهای بزرگی ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که درست کرده اند و این‏‎ ‎‏«دروازۀ تمدن» اینهاست! اینها را برای ما درست کردند! این قضیۀ زراعت ما، که زراعت‏

‏ما بکلی فلج شده است؛ دیگر ما زراعت نداریم و معلوم نیست که عاقبتش به کجا برسد.‏

نفت و پایگاه برای امریکا

‏     از آن طرف نفت ما را می دهند به امریکا، عوضْ چه می گیرند؟ من این را که‏‎ ‎‏می گویم، من باید هر روز اینها را بگویم؛ برای اینکه هر روز ممکن است یک گوشی‏‎ ‎‏اینجا باشد که نشنیده باشد این حرف را؛ می دهند به امریکا، عوضْ چه می گیرند؟ عوضْ‏‎ ‎‏اسلحه می گیرند. کدام اسلحه؟ اسلحه هایی که ایران نمی تواند استعمال کند، نمی داند‏‎ ‎‏چه جوری باید این اسلحه را استعمال کند. برای چه می دهند؟ برای اینکه پایگاه درست‏‎ ‎‏کنند در آنجا برای امریکا. هم نفت را می خورند هم عوضش را؛ اینها پول نفت را خیال‏‎ ‎‏کنید که به ما می دهند؟ یک اشتباه است. اینها هم نفت را می خورند، هم اسلحه‏‎ ‎‏می آورند؛ اسلحه هایی که هیچ نظیرش، مثلاً حتی در فرانسه هم پیدا نمی شود، امریکا‏‎ ‎‏می دهد به اینها؛ اما می دهد برای ایران؟ نه، پایگاه درست می کند برای خودش؛ هم‏‎ ‎‏عوضْ را می خورد و هم معوَّض را می خورد.‏

غارت نفت و ویرانی ایران

‏     خدا می داند که این مرد نالایق ـ که اسمش محمدرضاست ـ این مرد نالایق، چه‏‎ ‎‏خیانتهایی به اسلام کرده و به مسلمین کرده. من و شما حالا نمی توانیم مطلع بشویم؛‏‎ ‎‏بگذارید این بمیرد یا برود از این مملکت ما، قدرت او سلب بشود، آن وقت ببینید‏‎ ‎‏آنهایی که نوشتند مسائل را، حتماً اشخاصی تاریخ را ثبت کردند؛ تاریخها که بیرون آمد،‏‎ ‎‏آن وقت خواهید دید که اینها چه کرده اند با این مملکت؛ نفتی که ایشان می گوید که بعد‏‎ ‎‏از سی سال دیگر تمام می شود، و آن وقت ما باید فکر کنیم از انرژی شَمْس استفاده‏‎ ‎‏بکنیم! آقایی که با چراغ نفتی هم نمی تواند یک کاری انجام بدهد، از انرژی شمس‏‎ ‎‏می خواهد استفاده کند! این نفتی که تمام می شود، چرا تمام می شود؟ برای اینکه این‏‎ ‎‏لوله های عظیمی که کسانی که در بیست سال پیش از این رفتند ـ الآن زیادتر از این معانی‏‎ ‎‏است ـ کسانی که آن وقت رفته بودند، می گفتند لوله هایی که آنجا گذاشتند که برای نفت‏‎ ‎‏از آن استفاده بشود، همین طور صاف آدم می رود توی آن! به این بزرگی هست،‏

‏لوله های چند متر در چند متری است. با این لوله ها دارد نفت ایران می رود، عوضش‏‎ ‎‏اسلحه می آید برای پایگاه درست کردن؛ اگر اینها نفت را درست بفرستند و نفت درست‏‎ ‎‏فروش برود؛ یعنی به اندازۀ احتیاج ایران فروش برود، به اندازۀ ادارۀ مملکت فروش‏‎ ‎‏برود، منهای دزدیهای این خانواده و کسانی که از قِبَل آنهاست منهای آن، به خرج‏‎ ‎‏مملکت برسد، ما تا دویست سال دیگر هم شاید نفت داشته باشیم. تمام می شود!؟ خوب‏‎ ‎‏اینها دارند تمام می کنند، ایشان می گوید: تمام می شود. کی تمامش می کند؟ تو تمامش‏‎ ‎‏می کنی؛ بعدها ما چه بکنیم؟ این ملتی که چند وقت دیگر به قول ایشان نفتش را دادند به‏‎ ‎‏غیر و تمام شد، زراعتش هم که از بین رفت، بعدش ما چه بکنیم دیگر؟ این ملت ضعیف‏‎ ‎‏چه بکند؟ «صنعتی می خواهیم بکنیم»! آقا صنعتی، قضیۀ صنعتی نیست، گول نخورید؛‏‎ ‎‏قضیۀ ذوب آهن نیست، قضیۀ درست کردن مطلب نیست، قضیۀ پایگاه درست کردن‏‎ ‎‏برای شوروی است. می خواهند که عمال شوروی که اینجا می آیند، راحت بیایند و همۀ‏‎ ‎‏کارها را انجام بدهند. گاز ما را که دارند آنها می برند، نفت ما را هم که دارند آنها می برند،‏‎ ‎‏بعد نه گازی است و نه نفتی است و نه ‏‏[‏‏درآمدی‏‏]‏‏، نه زراعتی است و نه هیچ چیز. این‏‎ ‎‏ملت باید چه بکند، معلوم نیست. اینکه این می گوید که من اگر بروم همۀ ایران را تلِ‏‎ ‎‏خاک می کنم؛ این، حالا این کار را کرده است؛ اگر بماند بدتر تلِ خاک می کند ایران را.‏‎ ‎‏اگر برود باز ممکن است که اشخاص صحیحی، امینی، بیایند سرِکار، و نفت ما را حفظ‏‎ ‎‏کنند که برای خودمان باشد، زراعتمان را سر و سامانی به آن بدهند. اگر ایشان خرابکاری‏‎ ‎‏که دارد می کند، خرابکاری کند و گورش را گم کند و برود، به نفع ما هست.‏

ما و مظاهر تمدن

‏     ما که فریاد می زنیم، ما برای همین فریاد می زنیم: نه برای اینکه ما می خواهیم اصلاً‏‎ ‎‏مظاهر تمدن نباشد. ایشان می فرمایند که آخوندها می گویند که ما نمی خواهیم این مظاهر‏‎ ‎‏تمدن را؛ ما می خواهیم حالا هم با الاغ  سوار شویم و برویم! یک آدمی است که‏‎ ‎‏[‏‏سر سپرده است‏‏]‏‏؛ انسان چه بگوید به او. ما که اینقدر فریاد می زنیم می گوییم که ما همۀ‏‎ ‎‏مظاهر تمدن را قبول داریم؛ اما مظاهر تمدن این است که حکومت نظامی این کار را به‏

‏مردم بکند؟ آقا، بچه های کوچک ما را، دختر بچه های هشت ساله و نُه ساله را، این چند‏‎ ‎‏روز کشتند. حالا کارشان را از دبیرستانها ‏‏[‏‏شروع کرده اند‏‏]‏‏ ـ خون دانشگاهیها را که‏‎ ‎‏ریختند و آنقدر ‏‏[‏‏جنایت‏‏]‏‏ کردند که الآن همه شان در اعتصاب هستند آنها حالا ـ از آنجا‏‎ ‎‏آمده اند سراغ دبستانها؛ آن بچه های کوچک دبستان را اینها دارند می کشند. اینها الآن‏‎ ‎‏دارند خرابکاری می کنند. آن خرابکاری ای که ملت را می خواهند بکشند و بروند.‏

مستشاران امریکا برای کشتار توده ها

‏     ما فریادمان این است که باید این ملت هرچه دارد مال خودش باشد، و خودش ادارۀ‏‎ ‎‏خودش را بکند. ما «مستشار» نمی خواهیم از امریکا! شصت هزار مستشار، که اینقدر‏‎ ‎‏[‏‏هزینه‏‏]‏‏ دارد که من و شما تصورش را نمی کنیم. این بودجۀ مملکت را صرف مستشارها‏‎ ‎‏دیگر نکنید. این خیلی عجیب است! پایگاه برای آنها درست می کنند، مستشارها‏‎ ‎‏می آیند، خرجش را ما باید بدهیم! نفتمان را می دهیم برای درست کردن پایگاه! شما‏‎ ‎‏حساب بکنید این را و بعد مطالعه کنید در این امور، یک اسلحه ای که ایران به دردش به‏‎ ‎‏هیچ وجه نمی خورَد، این مال جنگهای بزرگی است که بین دو تا ابرقدرت یکوقتی این‏‎ ‎‏جنگها می شود، یک همچو اسلحه ای برای ما نیست؛ ما یک همچو اسلحه ای ‏‏[‏‏لازم‏‏]‏‎ ‎‏نداریم؛ ما مسلسلها و اینها کافی مان است، اینقدری که می توانیم استعمال کنیم برای‏‎ ‎‏تنظیم امور داخلی خودمان. نمی خواهیم جنگ کنیم. مگر ما با شوروی حالا می توانیم‏‎ ‎‏جنگ کنیم یا با امریکا می توانیم جنگ کنیم؟ ما با بازار تهران می توانیم جنگ کنیم؛‏‎ ‎‏خوب، مسلسلها بس است؛ ما با دانشگاه و جوانهای دانشگاهی می توانیم جنگ کنیم! ما‏‎ ‎‏حالا رسیدیم به آنجا که با دبستانیها، با این بچه های هشت ساله و نه ساله جنگ بکنیم!‏‎ ‎‏همین دیروز خواندم که تلفنی آمده بود، همین دیروز یا پریروز، باز ریخته اند توی یک‏‎ ‎‏دبستانی و بچه ها را زده اند و شَل کرده اند و ... خوب، این مسلسلها برای کشتن اهل ملت‏‎ ‎‏خودمان کافی است! دیگر محتاج به آن چیزها نیستیم! پس، آنها مال ما نیست، مال کس‏‎ ‎‏دیگر است. مال آن است که می تواند استعمال کند، مال آنی است که به دردش‏‎ ‎‏می خورد؛ آن امریکاست. آن وقت این نفت را دادیم پایگاه برای خود آنها درست‏

‏کردیم؛ یعنی برای اینکه پول نفت باشد، مستشارها را آوردیم برای مطالعه در این امور و‏‎ ‎‏پولش را ما می دهیم! این کارهایی است که اینها دارند می کنند. مملکت را رسانده اند به‏‎ ‎‏آنجایی که ساقط دارد می شود، از بین دارد می رود این مملکتتان.‏

یاری انقلابیون و افشاگری بر ضد طاغوتیان

‏     آقا، الآن مردم مملکت ما قیام کرده است. ما مکلفیم که به آنها کمک کنیم. هر‏‎ ‎‏مقداری که می توانید، هر قدر می توانید، با رفقایتان می نشینید بگویید، صحبت کنید،‏‎ ‎‏برسانید به این رفقای اروپایی تان، با آنها صحبت کنید، مطلبتان را برسانید. هر کدام به ده‏‎ ‎‏نفر از آنها بگویید؛ شما چند هزار نفر هستید، به چندین هزار نفر می توانید مطالبتان را‏‎ ‎‏بگویید. اینها بد منعکس کردند اوضاع ایران را.‏

‏     روزنامه های اینجا‏‎[3]‎‏ که صد میلیون دلار این مرد برای تبلیغات می دهد به اینها، بد‏‎ ‎‏منعکس می کنند مسائل ایران را. شما ایرانی هستید، مسائل ایران را برای این اروپاییها‏‎ ‎‏بگویید، تشریح کنید. می توانید بنویسید در روزنامه ها یا در مجله ها، بنویسید. ما نباید‏‎ ‎‏بی تفاوت باشیم برای ملتی که جانش را دارد برای شماها می دهد. اینها جوانهایشان را‏‎ ‎‏دارند می دهند. فردا که روز چهلم جمعۀ سیاه ‏‎[4]‎‏است، من نمی دانم چه مصیبتی بر این‏‎ ‎‏ملت خواهد وارد آمد. اینها ایستاده اند، جان می دهند، بچه های هفت ساله و هشت‏‎ ‎‏ساله شان ایستاده و می گوید: مرگ بر این سلطنت پهلوی! و تظاهر می کند و کشته‏‎ ‎‏می شود؛ فردایش هم همان بچه های دیگر، باز می گویند. اینطور ایران الآن قیام کرده‏‎ ‎‏است و نهضت کرده است؛ و ما مکلفیم که به اینها کمک بکنیم؛ بی تفاوت نباشیم.‏‎ ‎‏می توانیم بگوییم، در جوامع بگوییم، بنویسیم، منتشر کنیم؛ عالم  را آگاه کنیم از این‏‎ ‎‏مصیبتی که بر سر ملت ما آمده است. دیگر حالا وقت نماز شد. خداوند ان شاءالله همه تان‏‎ ‎‏را حفظ کند؛ موفق باشید ان شاءالله .‏

‎ ‎

  • ـ اصل: افتادند.
  • ـ اشاره به مأمون خلیفۀ عباسی که حضرت رضا ع را از مدینه به خراسان آورد.
  • ـ روزنامه های دنیای غرب.
  • ـ ملت ایران روز جمعه 17 شهریور ماه 1357 را که شمار زیادی از تظاهرکنندگان مظلوم در میدان شهدا به خاک و خون کشیده شدند، «جمعۀ سیاه» نامیدند.