پرتال امام خمینی: مصاحبه ۳۲ / شمس الله مریجی؛

حجت الاسلام والمسلمین شمس الله مریجی رئیس دانشگاه و عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقر العلوم (ع) قم، ضمن برشمردن وجوه تمایز امام خمینی نسبت به دیگر مراجع تقلید و رهبران سیاسی تاریخ معاصر، از دلایل همراهی مردم و نیروهای سیاسی مبارز با امام خمینی سخن گفت.

 موضوع گفت وگوی ما درباره وجه تمایز امام خمینی از سایر مراجع تقلید و رهبران سیاسی تاریخ معاصر است. امام خمینی چه ویژگی هایی داشت که ایشان را از سایر مراجع تقلید و رهبران سیاسی دوران مشروطه به بعد متمایز می کرد؛ چون ظاهراً حرکت سایرین توفیق چندانی نداشت، اما حرکت امام خمینی به موفقیت و پیروزی منتهی شد؟

 بنده از دو حیث این بحث را مهم می دانم؛ هم از لحاظ نظری و هم عملی. به تعبیر جامعه شناسان باید کنشگری و مبانی رفتاری را در نظر بگیریم. امام ویژگی هایی دارد که کمتر مرجع تقلید و مجتهدی این ویژگی ها را داشته است. به لحاظ سلوک رفتاری باید گفت که ایشان از مقطع نوجوانی وارد این فضا و مباحث شد و حساسیت ویژه ای به امور اجتماعی و سیاسی داشت. خاطره ای از آیت الله شیخ علی صافی گلپایگانی خدمت شما عرض می کنم. یک بار در سال ۱۳۸۰ خدمت ایشان رسیدیم و خاطره ای از امام فرمود که برای ما جالب بود. فرمود: «امام به پدر ما ارادت زیادی داشت و این ارادت فقط به علت جنبه های اخلاقی نبود، بلکه علمی هم بود. پدر ما مقرر درس شیخ فضل الله نوری بود. امام با ایشان مراوده داشت تا از فضای مشروطه اطلاعاتی به دست بیاورد. ایشان گاهی از قم تا گلپایگان به همراه مرحوم پدر می رفت. پدر ما سوار بر اسب بود و امام پیاده می رفت. در این مسیر از پدر ما می خواست تا راجع به اوضاع مشروطه و فضای مباحث آن دوره مطالبی را بیان کند. این نشان می دهد که امام از دوران نوجوانی چنین دغدغه هایی داشت. این گونه نبود که وقتی به درجه مرجعیت یا اجتهاد رسید وارد فضای اجتماعی و سیاسی بشود.»

چه بسا جریان شورای نگهبانی که امام بعد از انقلاب آن را تأسیس فرمود، ایده اش را از شیخ فضل الله نوری فرا گرفته بود؛ چون مقرر درس شیخ فضل الله نوری برای ایشان تعریف کرده که این ایده از آن شیخ فضل الله نوری بود. برای مجلس اول مشروطه که یک گروه از مجتهدین باید ناظر بر قانون گذاری باشند. می خواهم بگویم این سلوک رفتاری امام در فضای اجتماعی ویژگی خاصی بود که در سایر مراجع تقلید و مجتهدان دیده نمی شد.

امام حتی گاهی برای تماشای مذاکرات مجلس به آنجا می رفت و مدیریت و بیانات و نطق مرحوم مدرس را به تماشا می نشست. از نزدیک شاهد آن قضایا بود. ورود به این مباحث و فضا به صورت عملی، ویژگی ای را ایجاد می کرد که احاطه بر امور سیاسی و اجتماعی داشته باشد. ویژگی دیگر امام احاطه علمی ایشان است. اگرچه سایر مراجع تقلید این ویژگی را داشتند، اما بعید می دانم جامع بودن امام از حیث علمی را کسی از مراجع تقلید داشته باشد؛ یعنی نه فقط فقه و اصول و فلسفه و عرفان را دنبال می کرد، بلکه مباحث اجتماعی را نیز پی می گرفت. هم به لحاظ علمی و هم عملی نه فقط نخبگان را بلکه توده را هم تحت پوشش قرار می داد.

امام ویژگی سومی هم داشت که دیگر مراجع تقلید و مجتهدان کمتر این ویژگی را داشتند و آن پرورش نخبگان علمی تا سطح استادی است. در آن فضای خفقان دوران پهلوی، به سختی می شد چهارصدتا شاگرد مثل شهید مرتضی مطهری و شهید بهشتی را تربیت کرد و تحویل جامعه داد. کسی که بخواهد حرکت اجتماعی بزرگی را انجام بدهد، باید از نظر سازمان دهی قدرت بالایی داشته باشد و این در توان حضرت امام بود. از طریق پرورش شاگردان بزرگی که هر کدام بخشی از جامعه را تحت پوشش قرار دادند.

چهارمین ویژگی، زمان شناسی است. همان گونه که در مبانی نظری در فقه، بحث زمان را مطرح می کند، در مباحث اجتماعی و سیاسی هم مقوله زمان مطرح می شود. همین امامی که در سال ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ آن سخنرانی های غرا را مطرح می کند، در نجف ما شاهد چنین سخنرانی هایی از سوی ایشان نیستیم؛ چون زمان را به طور کامل می شناسد و زمینه مخاطبان را در نظر می گیرد.

جمع این ویژگی ها در سایرین مشاهده نمی شود. همین ویژگی ها باعث شد که افراد بیشتری از نخبگان اطراف امام را بگیرند و به حمایت از حرکت انقلابی ایشان برخیزند. یکی از رویکردهایی که انقلاب ها را در آن تبیین و تفسیر می کنند، رویکرد روانشناسی است. می گویند امام به لحاظ روانشناسی یک فرد بسیار مسلط بر امور بود و اتکای به نفس داشت و این خیلی مهم است. وقتی در هواپیما در حال بازگشت به ایران بود، مصاحبه ای از ایشان می گیرند و می گویند اگر شما برگردید و مردم بگویند شما را نمی خواهیم، شما چه کار می کنید؟ امام می فرماید: «هیچ. من مأمور به وظیفه خودم بودم.» یعنی این مأمور به وظیفه بودن متکی به اتکای نفس بالایی بود که امام داشت و نگران این مسئله نبود که مردم همراهی کنند یا خیر. این ویژگی منحصربه فردی است که امام داشت.

حضرت آقا، مقام معظم رهبری هم در یک سخنرانی به یک ویژگی دیگری از امام اشاره می کند و آن پیشگام بودن است. اگر به مردم می فرمود حرکت کنید، خود ایشان اول از همه حرکت می کرد. اولین نفری که در انقلاب دستگیر شد، اولین نفری که تبعید شد و حتی فرزند خودش را در راه انقلاب از دست داد، امام بود. این گونه نبود که یک گوشه ای بنشیند و به مردم امر و نهی کند و خودش هیچ هزینه ای نپردازد. در زمان جنگ هم فرماندهانی موفق بودند که خودشان جلوتر از همه حرکت می کردند و نیروها هم پشت سرشان می آمدند؛ اما فرماندهانی که در جایی می نشستند و به نیروها دستور حرکت می دادند، آن نیروها یا شکست می خوردند یا اسیر می شدند. امام این ویژگی را در انقلاب و در مبارزه با شاه داشت. خودش ابتدا جلو می رفت و افراد پشت سرشان حرکت می کردند. مجموع این ویژگی ها بود که امام را از سایر علما و مراجع تقلید منحصربه فرد می کرد.

 

به نظر شما فقط خودِ شخصیت امام در پیروزی انقلاب و سقوط نظام شاهنشاهی دخالت داشت یا اینکه شرایط بیرونی هم در این زمینه تأثیرگذار بود؟

امام در دو مقطع حرکت خود را آغاز کرد؛ یکی در سال 1342 و دوم در سال 1357. این دو مقطع نشان می دهد که شرایط آن دوره هم در موفقیت بسیار تأثیرگذار بوده است. البته سایرین هم حرکت هایی داشتند، اما توفیقی به دست نیاوردند؛ چون بسیاری از بزرگان مثل مرحوم کاشانی علی رغم توانایی بالا حرکت هایی داشتند که منجر به پیروزی نشد. علت آن شرایط بیرون است. شرایط سال 1342 با سال 1357 متفاوت بود. امام نیروهایی را تربیت کرد و به متن جامعه گسیل داشت و این در خودآگاهی مردم مؤثر بود. یعنی خود امام در آماده کردن شرایط هم نقش داشت. نقش امام در این بود که نیرو تربیت کرد و این نیروها به متن جامعه اسلامی ورود و آگاهی بخشی کردند. این آگاهی در سال 1341 به طور کامل محقق نشده بود و بعد از آن، رفته رفته به رشد و آگاهی مردم افزوده شد. امام از همان نجف ارتباط خود را با شاگردان حفظ کرد و آنان را پرورش داد. این نیروها بودند که با رهنمودهای امام، جامعه را به سمت خودآگاهی پیش بردند و جامعه سال 1357 این آمادگی را پیدا کرد که به طور همگانی به سمت امام بروند و نظام جمهوری اسلامی ایران را تأسیس کنند. طبیعتاً شرایط اجتماعی نقش دارد، اما اینکه این شرایط اجتماعی چگونه به رشد و بالندگی رسید، در نقش امام باید جستجو کرد.

 

درباره مبانی نظری امام خمینی برای ما بفرمایید؛ امام دارای چه مبانی بود که همه گروه ها و اقشار مختلف جامعه پیرو ایشان شدند؟

این به مبنای نظری امام برمی گردد. در واقع مباحث و اهدافی را در جامعه پیگیری می کرد که این اهداف تبیین بیشتری را لازم دارد. شاید اگر یکی دیگر از بزرگان در رأس قرار می گرفت، نمی توانست با افراد متعدد ارتباط بگیرد و فقط با یک قشر خاص مثل نخبگان می توانست ارتباط بگیرد. نخبگان به تنهایی نمی توانند انقلابی به این بزرگی را ایجاد کنند. امام با آن مبانی نظری که چیزی جز ارزش های ناب نبوی نبود، توانست اهداف بیشتری را پوشش بدهد. وقتی دایره هدف بزرگ تر بشود، افرادی که وجه مشترکی با حرکت امام می دیدند، با ایشان همراهی می کردند. وجه مشترک همه این بود که نظام شاهنشاهی ساقط بشود. استبداد اجازه تنفس به هیچ کس نمی دهد و اولین قدم برداشتن استبداد است. این هدفی است که همگان دارند. چنین حرکتی نگاه دینی ندارد، بلکه نگاه انسانی دارد. نگاه انسانی همه قشرها را در برمی گیرد. این هم از ویژگی امام بود که توانست هدف را گسترده تر کند و محدود به گروه و جمع خاص نکند. از مرحوم نائینی تا زمان انقلاب، هر کدام از بزرگان که خواهان تحولی در جامعه بودند، رویکردشان قشری بود. یک قشر خاص پیرو آنان می شد. هیچ کدام مثل امام نبودند که همه اقشار را پیرو و جمع کنند برای یک هدف مشترک. ایشان هدف را گسترده کرد و وقتی این اتفاق افتاد، کمونیست ها هم همراهی کردند. سازمان مجاهدین خلق هم همراهی کردند. امام هم تا جایی که به اصل اسلام و انقلاب آسیبی وارد نشود، مقابله ای با آنان نکرد. پس از انقلاب بود که این ها از مسیر خارج شدند و رو در روی مردم ایستادند و طبیعتاً حرکتشان هم به شکست منتهی شد.

 

یکی از وجوه و ابعاد شخصیت امام خمینی، بُعد عرفانی ایشان است؛ اما ما می بینیم که عرفای زیادی قبل از ایشان بودند، اما صرفاً به سلوک فردی خودشان می پرداختند و دغدغه های اجتماعی چندانی نداشتند. برای ما بفرمایید که عرفان امام خمینی چه تفاوتی با عرفان سایر عرفا دارد؟

رویکرد امام کاربردی کردن نظریه ها در جامعه است. چند سال پیش راهنمای رساله یکی از دانشجویان بودم. موضوع رساله این بود که امام چگونه توانست عرفان را اجتماعی کند؛ یعنی عرفان را در سطح نخبگانی نگه ندارد. حتی رزمنده ای که به جبهه می رود تا از وطن و دین خودش دفاع کند، در واقع شاگرد مکتب عرفانی حضرت امام خمینی است. این هنر امام بود که عرفان عرشی را فرشی کرد؛ یعنی به سطح جامعه برد. مطمئناً امام مبانی خود را از منبع لایزال الهی و آموزه های نبوی می گرفت؛ اما توانمندی ایشان این بود که به این آموزه های نبوی امتداد اجتماعی بخشیده است. این جریان باعث شده که توانسته همراهی افراد را در پی داشته باشد. در حقیقت امام توانست ارزش های نبوی عرشی را فرشی کند و به آن امتداد اجتماعی ببخشد و از این جهت موفقیت های متعددی را به دست آورد. از این رو بود که افراد و اقشار مختلف از وی حمایت کردند و انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند.

 

چرا قبل از پیروزی انقلاب همه گروه ها و طیف های سیاسی با امام همراه بودند، اما پس از پیروزی انقلاب از ایشان جدا شدند؟

در ابتدا همه اقشار با امام همراه شدند تا بتوانند استبداد را از میان بردارند. امام این توانمندی را داشت و آنان هم با ایشان همراهی کردند. وقتی فضای استبداد از بین رفت و آزادی در سطح جامعه هموار شد، خواسته های شخصی به سراغ افراد و گروه ها رفت. یعنی یک زمانی افراد یک خواست عمومی و جمعی داشتند. طبیعتاً در آن دوره همگی با هم بودند تا دشمن مشترک را از میان بردارند. وقتی دشمن مشترک کنار رفت، آنجاست که عده ای مبانی نظری امام را که برگرفته از منابع وحیانی بود، نپذیرفتند؛ مثل منافقین و حزب توده و کمونیست ها. این گروه ها پس از انقلاب مسیر خودشان را کج کردند. حتی برخی از مسلمانان هم خواسته های شخصی داشتند و درصدد تحمیل خواسته های خود به انقلاب و نظام بودند و از همین رو از مسیر انقلاب خارج شدند. اختلافات از وقتی شروع شد که عده ای درصدد تحمیل خواسته های شخصی خود به خواسته های عمومی بودند.

 

به نظر شما اینکه عده ای از افراد و گروه ها راهشان را از نظام جدا کردند، تقصیر خودشان است یا اینکه امام و انقلاب ظرفیت آن را نداشته که مواضعشان را تاب بیاورد؟

امام هیچ گاه دستش را از بیعت با گروه ها نکشید، بلکه آنان بودند که دستشان را از امام و انقلاب جدا کردند. امام در سخنرانی های خود همه را مخاطب خودش قرار می دهد. صف بندی ها اگر از جانب حکومت صورت می گرفت، حق داشتند معترض باشند؛ اما اصل قضیه چیز دیگری است. عده ای خواهان غرب بودند و عده ای خواهان شرق. امام فرمود نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی. ایشان همیشه می فرمود که من می خواهم شما آقای خودتان باشید. وقتی این اتفاق افتاد، برخی از گروهک ها با امام و انقلاب زاویه پیدا کردند و مسیر خودشان را جدا کردند. اگر فریبی هم در کار باشد، از سوی آن گروه ها بوده است و نه امام و پیروان ایشان. مواضع امام در نوفل لوشاتو با مواضع ایشان پس از دوران استقرار نظام ذره ای تفاوت نکرد.

 

در پایان اگر نکته ای باقی مانده و ضرورت دارد، بیان بشود، به عنوان حسن ختام گفت وگو بیان بفرمایید.

حضرت آقا مقام معظم رهبری، جمله ای فرمود و آن اینکه این انقلاب بدون نام خمینی در هیچ جای دنیا شناخته شده نیست. ما باید همان چراغ راهی که امام در ابتدای انقلاب ترسیم کردند، ادامه بدهیم. مطمئناً در این صورت است که انقلاب به آرمان های خود دست پیدا می کند. اما اگر آن مسیر یک قدم کج بشود و یک زاویه کوچکی بگیرد، ابعاد این زاویه بسیار گسترده تر می شود. آن شعارهای اولیه که امام دادند، باید دوباره احیا و اجرا شوند.

. انتهای پیام /*